تاریخ انتشار:1397/10/19 - 17:31 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 103197

سینماسینما، منوچهر دین پرست

شاید بتوان کانون اصلی فیلم‌های عاشقانه را آیینگی آن دانست. گویی هر آن‌چه در برون رخ می‌دهد، در آیینه انعکاسی بدون اغراق و فریب دارد. فیلم‌های عاشقانه را می‌توان فیلم‌هایی دانست که در بستر اجتماعی و فرهنگی نمودی از رخدادهایی است که ابهام‌گویی در آن چندان معنی ندارد. از سوی دیگر، فیلم‌هایی با مضامین عاشقانه می‌تواند جهانی پررازورمز را به سوی مخاطب بگشاید. جهانی که سراسر تاویل و معناست، چراکه عاشقانه انسان‌ها در مهم‌ترین لحظات زندگی تاثیری عینی و حقیقتی دارند. هیچ کسی نمی‌تواند عاشق کسی باشد مگر این‌که از جام عشق او جرعه‌ای نوشیده باشد. فیلم «هندی و هرمز» را نیز می‌توان نوشیدن عاشقانه‌ای دانست که در سرزمین پررازورمز جنوب ایران و با آن آداب و رسوم غنی و کهن بابی گشوده که می‌توان در فضای جذاب و رنگارنگ آن داستانی پرمعنا و دل‌فریب روایت کرد. منطق فهم فیلم اگرچه عشقی بر اساس باورها و رسوم مردم جنوب ایران است، اما عشق آن‌ها نه از جنس اساطیری است و نه از جنس ادبیات دل‌فریب. جنس آن‌ها جبری از تاریخ و اجتماع است که در دوران نوجوانی در کنار یکدیگر قرار گرفتند تا مسیر پرسنگلاخ زندگی را با هم طی کنند. روایتی سهمگین از واقعیت‌های دشوار و سخت زندگی که جان هر نوجوانی را در بزنگاه‌ها در دست می‌گیرد. «هرمز و هندی» روایت دو نوجوانی است که با یکدیگر ازدواج کردند و در فضایی کودکانه لحظاتی از زندگی خود را که نمودی از آداب و رسوم جنوب ایران است، روایت می‌کنند. فیلم با اتاق عروس و داماد آغاز می‌شود و در ادامه ما شاهد حضور دختر در مدرسه هستیم که مدیر مدرسه از این‌که او ازدواج در سن پایین انجام داده، او را سرزنش می‌کند. در ادامه هرمز برای امرار معاش زندگی تلاش‌های متعددی انجام می‌دهد، اما در میانه مسیر متوجه می‌شود که همسرش باردار است. او برای تامین هزینه‌های زندگی مشقت‌ها را به جان می‌خرد، اما چه سود که در انتها دریا جانش را می‌ستاند؛ مرگی غافل‌گیرکننده که مخاطب را با خود می‌برد.

فیلم اگرچه بازنمود رفتارها و آداب و رسوم فرهنگی و اجتماعی بخشی از سرزمین ایران است، اما روایت او از زندگی، روایتی آشکار از دل‌دادگی توام با طعم کودکانه است. گویی کارگردان تعمدا با چینش چنین فضایی قصد دارد ملودرامی فراهم کند که نه‌تنها احساسات تماشاگر برانگیخته شود، بلکه بن‌بست‌های عاطفی و شکنندگی آن را نیز در واقعیت‌های اجتماعی ببیند. آشکارگی واقعیت‌های اجتماعی «هندی و هرمز» برای مخاطب چنان دل‌فریب و اغواکننده است که مصایب و سختی‌های آن را می‌توان در عاشقانه‌های آن دو احساس کرد. ریتم جذاب فیلم از هر گونه سکته و سردرگمی رهایی یافته و توانسته مسیری زیبا را در عین وفاداری به اصل موضوع دنبال کنیم. کوران حوادثی که هرمز در آن قرار گرفته، بدون تردید عرصه‌ای برای بازنمایی برای مخاطب است، اما مضمون فیلم توانسته مخاطب را از هر گونه پیش‌داوری رها کند و کانون آن یعنی عشق و تالم را همراه و هم‌سو با یکدیگر ببیند.

پیکره فیلم «هندی و هرمز» اگرچه سراسر نماد است، اما نمی‌توانیم منطق فهم فیلم را با بی‌رغبتی پی‌گیری کنیم، درحالی‌که با پرسه زدن‌ها و تلاش‌های هرمز می‌فهمیم که او می‌خواهد مرد میدان نبردی باشد که بسیار زود وارد آن شده است. او می‌خواهد به جنگ تاریخ رود. درحالی‌که قرن‌هاست که تاریخ او را در خود جای داده و همانند دریا نه‌تنها او را با خود می‌بلعد، بلکه سرنوشت او را نیز در دست می‌گیرد. وقتی که جنازه هرمز در کنار ساحل پیدا شد، متوجه شدیم که او تسلیم سرنوشت نشد، بلکه همچون شهیدی از میدان نبرد خارج شد که خاک سرخ او به هیچ مطاعی فروخته نشد.

سکناس پایانی فیلم آرمان فروریخته هندی است. او با کودکی در آغوش به مدرسه می‌رود، درحالی‌که پدر در خاک افتاده است. سرنوشت دوباره تکرار می‌شود، بدون این‌که اتفاقی رخ داده باشد. در همین سکانس است که متوجه می‌شویم پاسخی قاطع برای عشق نوجوانی یافتیم که سرشت و سرنوشت او در دستان آداب و رسومی است که سال‌هاست نخ‌نما شده‌اند، اما روی تلخ و زهرآگین آن هم‌چنان بر صورت چنگ می‌اندازد و دیوار رویاها فرو می‌ریزد

منبع: ماهنامه هنروتجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها