حسن لطفی در اعتماد نوشت :
تا آنجا که به خاطر دارم هر وقت اتفاق زشتی افتاده و گندش در آمده، پشت بندش نهادها، مراکز، سازمانها و آدمهای زیادی بیانیه دادهاند و آن را محکوم کردهاند. درست مثل سازمان ملل که هر وقت کشوری به کشوری حمله میکند، مخالفان سیاسی به بند کشیده و شکنجه میشوند، روزنامهنگاران مورد تهدید قرار میگیرند و… بیانیه محکومیت علیه بانیان جنگ، شکنجه، اختناق و… صادر میکند. در هر دو مورد هم نتیجهاش توقف جنگ، شکنجه و عمل زشت نیست. این بیانیهها حکم آن آخی طفلکی دارد که وقتی از تن مجروحی خون میرود یکی به زبان میآورد. مانع تکرار آن و توقفش که نمیشود هیچ! مرحم هم نمیشود. شاید به خاطر همین تفکر است که از وقتی، متن بیانیه دردناک تعدادی از زنان سینماگر ایرانی را خواندهام بیشتر از محکوم کردن آن به پذیرش نقشی که هر کدام از ما (نهادها، سازمانها، اشخاص حقوقی و حقیقی) در آن داریم، فکر میکنم. نقشی که اگر درست و با دقت نگاه کنیم صرفا متوجه خشونت نسبت به دستاندرکاران زن سینمای ایران نمیشود. متاسفانه موضوع عمیقتر و گستردهتر از زمانی معدود و صنفی خاص است. شاید اگر شرایط فراهم شود زنان بسیاری لب به سخن باز کنند و از رنجی بگویند که بردهاند و از خشونتی حرف بزنند که تجربه کردهاند. خشونت رنجی که تابوهای رایج مانع از بیان آن شده است و زنان خود به تنهایی بار آن را به دوش کشیدهاند. رنج و دردی که برای زدودنش در گام اول به جای محکوم کردن باید به پذیرش نقش هر کداممان اقدام کنیم. منظور از این هر کدام تمام افراد، سازمانها، مراکز، نهادها، قانونگذاران، مجریان قانون و… است که زمینه چنین شرایطی را فراهم کردند. گزافه نگویم در اتفاق خشونت نسبت به زنان و خیلی از وقایع دیگر پای خیلیهامان گیر است. میتوانیم مثل بسیاری از وقتها که نقصی پیش میآید، گندی زده میشود و خسارتی وارد میشود در مورد فقره زنان از زیر بار مسوولیت شانه خالی کنیم و با رفتاری غیر انسانی وارد بازی رد کردنی شویم و تمام تلاشمان این باشد که اتهام را از خود دور کنیم. میتوانیم در عین نقش داشتن در آن محکومش کنیم و منتظر بمانیم تا آبها از آسیاب بیفتد! و بعد در دوباره روی همان پاشنهای بچرخد که در آن مادران، دختران، زنان، خواهران و عزیزانمان رنج میکشند و دردشان را با دندان گزیدن از ما پنهان میکنند! البته این تنها راه نیست! راه اصلی در پذیرش نقشی است که هر کس در ایجاد این گند بزرگ دارد. باید بپذیریم و اصلاح کنیم. اگر نکردیم اصلاحمان کنند. باز تاکید میکنم این هر کس همه افراد حقوقی و حقیقی و دولتهای پیدا و پنهان، سازمانها و… است که در ایران نقشی ایفا میکنند. پس من محکوم نمیکنم، برای اصلاح شرایط قدم برمیدارم.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
نظر شما
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- «ایرانم» علیرضا قربانی به تبریز رسید
- در رثای مردی که از فرهنگ ایران نوشید/ بیضایی؛ دلباخته شاهنامه
- بیضایی در بزنگاه ادبیات کهن و مدرن
- توجه ویژه لوموند به درگذشت بهرام بیضایی
- ایران را می شناخت/یادداشت احمد مسجد جامعی درباره بهرام بیضایی
- به یاد استاد بیضایی؛ صدایی که نه فریاد بود، نه خطابه
- برای بهرام بیضایی/ اسطوره همیشه زنده
- زبان بهمثابه مقاومت؛ در یادِ بهرام بیضایی
- در اندوه فقدان چهره شاخص موج نو سینمای ایران؛ بازتاب جهانی درگذشت بهرام بیضایی
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ پروانه ساخت سینمایی برای ۷ فیلمنامه صادر شد
- در پاسداشت استاد بیبدیل هنرهای نمایشی ایران/ بیضایی، تاریخ و علامت تعجب
- در سوک سیاوش که از شاهنامه رفت
- یادبود بهرام بیضایی؛ ایرانی بودن بار بزرگی است بر دوش ما
- بریژیت باردو درگذشت
- برای رفتن غریبانه شیرین یزدانبخش؛ وصیتی به مثابه گلایه
- «کفایت مذاکرات» و خندههایی که از دل موقعیت میآیند
- «پرهیجان: نبرد برای اوبر»؛ چطور میتوانیم آرزوی شکستِ نجاتبخشمان را داشته باشیم؟
- درباره بازیگران زن مولف سینمای ایران/ ترانه علیدوستی؛ آخرین بازیگر زن مولف
- درباره اهمیت خواندن فیلمنامه اشغال بیضایی پس از جنگ ۱۲ روزه /بیگانه آزادی نمی آورد
- بهرام بیضایی درگذشت
- «موبهمو»؛ خط به خط، نفس به نفس، چهره به چهره
- در بیست و چهارمین دوره جشنواره؛ ۱۴ اثر از سینماگران ایرانی در داکا نمایش داده میشود
- از ۱۰ دیماه؛ «مرد خاموش» به سینماها میآید
- «بامداد خمار»؛ در منزلت فرودستی
- در ستایش سینمای بیچیز؛ همه چیز داشتن در عین بی چیزی
- آیین پایانی یازدهمین دوره انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی / گزارش تصویری
- شیرین یزدانبخش درگذشت
- افسانهای در حبس؛ سرنوشت «چریکه تارا»
- اقتباس بهمثابه ابزار فهم جامعه/ از روایت تراژیک تا روایت عاشقانه
- «دیدار بلوط»؛ بازگشتی به شکوه یک خاطره





