مهراب قاسمخانی از آن سلبریتیهایی نیست که در سایه یک اسم دیگر (مثلا برادرش) معروف شده باشد. او سالهاست که هرچند اغلب در کنار پیمان قاسمخانی، اما به شیوهای مستقل، به کار خود ادامه میدهد و امروز دیگر امضای مخصوص خود را برای مخاطب تثبیت کرده است. ماجرای کنارهگیری او از مجموعه «دورهمی» آخرین موج خبریای بود که با محوریت او راه افتاد و همین موضوع بهانهای شد تا با او گپ بزنیم؛ البته مسیر گفت و گو را به فصلهای دیگری هم بردیم.
شما که فوق لیسانس نقاشی دارید چطور شد از فیلمنامهنویسی سر در آوردید؟
اگر قرار به ردهبندی باشد، ترتیب اولویت نقاشی و طراحی صحنه و فیلمنامهنویسی برای شما چگونه است؟
در این صورت جواب خیلی فرق میکند.، چراکه من نقاشی را به کل کنار گذاشتم. راحت زندگی کردن برای من مهم است و با نویسندگی راحتتر هستم. قاعدتا نقاشی آن شرایط مالی را که دلم میخواست تأمین نمیکرد، پس از نقاشی به سمت گرافیک و بعد به سمت طراحی صحنه کشیده شدم و بعد هم شروع کردم به نوشتن. الان هم ابدا نمیگویم از این کار بدم میآید اما خب، علاقهمندی مرا به طور صد در صد شامل نمیشود و به هر حال به آن عادت کردهام و قواعدش را در اتمسفر خاص تلویزیون ایران یاد گرفتهام. واقعیت اما این است که اگر من میتوانستم زندگیام را از طریق نقاشی تأمین کنم اصلا به این سمت نمیآمدم.
لذت بردن از امروز و داراییهای فعلی، یکی از ویژگیهای خلقی شماست؛ این موضوع از صرف هزینه چند ده میلیونی برای خانه اجارهایتان هم معلوم میشود. آیا تلاش میکنید چنین نگاه شادی را در داستانهایتان هم بازتاب دهید، آن هم در شرایط امروز که همه به نوعی غمگین زندگی میکنند.
نه راستش را بخواهی برای چنین هدفی هیچ وقت تلاش زیادی نکردهام. اصلا نمیدانم همین «زندگی کردن برای امروز» یک اتفاق خوب هست یا نیست. به هر حال نگرانیهای فردا همیشه وجود دارد. الان من دو تا بچه دارم و هنوز مستأجر هستم. همین چند وقت قبل روی زانوی دخترم یک عمل جراحی انجام شد و شاید باورت نشود که این عمل باید یکی دو سال قبل اتفاق میافتاد اما من آن را عقب انداخته بودم تا بتوانم یک بیمه جور کنم و هزینهها را تأمین؛ پس ما هم مثل همه مردم گاهی به این خِنِسیها میخوریم و من هم بدم نمیآمد وضعیت مالی زندگیام کمی با برنامهتر باشد. یکی از ویژگیهای منفی شغل نویسندگی این است که شما را تنبل میکند و البته کمی جاهطلبی را از شما میگیرد. شاید اگر این خصیصه را داشتم الان جایگاه فیلمنامهنویسیام از چیزی که هست بالاتر بود و میتوانستم در موقعیت بهتری باشم. ولی خب … زندگی بر اساس تنبلی را ترجیح دادم و خیلی هم فکر فردا نیستم.
احتمالا طرحها و فیلمنامهها جدی و درام هم دارید که کسی از آن خبر ندارد.
راستش من هر چیزی که برای خودم نوشتهام جدی بوده و هیچ وقت به سمت طنز نرفته است. شاید بتوان گفت واقعا بر حسب اتفاق وارد فضای کمدی شدم. در ایران اگر شما در یک نوع کار به خصوص موفق بشوید فقط برای همان کار به دنبال شما میآیند. الان اینطور نیست که از کمدینویسی ناراحت باشم یا بگویم اگر جدی بنویسم بهتر است اما فضای ذهنیام در ابتدا چیز دیگری بود.
گمان میکنم هر موضوع جدی و فانتزیای به شما سوژه نوشتن میدهد و حتی در صفحهای مثل اینستاگرام هم با آن همه حاشیه، ایدههایی پیدا میکنید.
بله این مهارت را دارم که از دل شرایط سخت و اوقاتی که حال خوب هم ندارم، یک شوخی پیدا کنم. در فضای جامعه مجازی به خصوص اینستاگرام من بیشتر دهنده هستم تا گیرنده. من بیشتر ترجیح میدهم طرز تفکر خودم را ترویج کنم تا اینکه از افکار موجود، تأثیر بگیرم. شاید به همین دلیل است که فحاشی برخی از کاربران که متأسفانه تمام شدنی هم نیست، هیچ وقت مرا عصبانی نکرده است، جوابی هم اگر دادهام هیچ وقت از روی عصبانیت نبوده و هر جا احساس کردهام باید چیزی بگویم گفتهام و منتظر نبودهام که حتما بازخورد مثبتی داشته باشد و حتما همه را خوشحال کند. همیشه پای منش و رفتاری که انتخاب کردهام ایستادهام.
بنابراین چندان به دنبال بازخورد کارتان در میان مخاطبان نیستید؟
نه واقعا، تا امروز این کار را نکردهام. چه در زمانی که در تلویزیون کار میکردم و نظرات مردم از طریق روابط عمومی سازمان به دستمان میرسید و چه زمانی که صحبتهای آنان از گوشه و کنار به گوشم میرسید، هیچ وقت تغییر خاصی در آن شیوهای که از ابتدا انتخاب کرده بودم ایجاد نشد.
پس چطور به کم و کیف کارتان اشراف پیدا میکنید؟
خب آدم خودش میفهمد. من هیچ وقت روی کارهای خودم این تعصب را نداشتهام و نگفتهام صرفا به این دلیل که من دارم انجامش میدهم حتما کار خوبی است. همیشه جدیترین منتقد به کارهای خودم، خودم بودهام و با دیدن نتیجه کار، عیب آن را میفهمم. زمانی میتوانم درستش کنم و یک زمان هم نه. همیشه ترجیح میدهم آنطور عمل کنم که خودم تشخیص میدهم بهتر است، کما اینکه در خیلی از مجموعههای نود شبی در ابتدا دیدیم که مردم ارتباط برقرار نکردند اما به کارمان ایمان داشتیم و ادامه دادیم و خیلی زود شاهد بودیم که سریال، جای خود را باز کرد.
و همین استقلال عمل بود که باعث شد شما از «دورهمی» خداحافظی کنید؟
من خداحافظی نکردم، خداحافظیام دادند! کل ماجرا این بود که «دورهمی» از این جهت که فرصت کارگردانی را به من میداد، برای من قابل اهمیت و متفاوت بود وگرنه اینطور نبود که یک اتفاق شگرف در کارنامه من به حساب بیاید. دو سه سالی بود که در تلویزیون ممنوعالکار بودم و حتی اسمم را هم نمیآوردند و با این وجود این کار به من پیشنهاد شد و تنها از من خواستند که تا یک مدت زمان معین هیچ مصاحبهای نکنم. من هم تا ده روز قبل از اینکه کار روی آنتن برود، جایی حرفی نزدم. آن موقع به من اعلام کردند که کار نمیتواند با اسم تو روی آنتن برود، پس ده قسمتی صبر کن و بعد از گذشت این مدت زمان، همه چیز را درست میکنیم. به من گفتند میخواهیم اسم یک نفر دیگر را به عنوان کارگردان اعلام کنیم و من گفتم زیر بار این یکی نمیروم و تنها کسی که میتواند به جای من به عنوان کارگردان معرفی شود، شقایق دهقان است. به این ترتیب دوازده قسمت روی آنتن رفت، بدون اینکه اسم من به عنوان کارگردان و سرپرست نویسندگان درج شود. یک روز به ما گفتند ورود به لوکیشن هم ممنوع شده و از من خواستند در خانه بمانم و کار کنم که به نظر من احمقانه بود. من میخواستم تجربه کارگردانی را به دست بیاورم و مسلم است که از راه دور ممکن نبود.
این همه بیاخلاقی و عدم حرفهایگری عجیب نیست؟
این کار شبیه سرقت بود. حتی وقتی شما ممنوعالکار هستید قواعد خاصی وجود دارد، به این ترتیب که تهیهکننده اسم همه را به سازمان میدهد و سازمان می گوید این اسامی باشند و این اسامی نه. به همین سادگی و شفافیت. در مورد من ماجرا فرق داشت. من با اعتبار خودم یک سری از بچهها را به کار اضافه کردم. مثلا سیامک انصاری با توجه به اینکه قبلا با آقای مهام قراردادی داشت و کارش در آن گروه به مشکلی برخورده و بیرون آمده بود، به اعتبار من پذیرفت دردسرهای بازی کردن در دورهمی را تحمل کند. وقتی به او تلفن کردم به خاطر حاشیههای آن کار خیلی خسته بود، اما آمد. گروه به موسیقی زنده نیاز داشت و من با سیروان خسروی تماس گرفتم و او هم بندش را که یکی از بهترین بندهای موسیقی ایران است، بدون هیچ توقع خاصی در اختیار من گذاشت. ما باید یک سالن سیصد نفری را پر میکردیم. من در صفحه شخصی خودم در اینستاگرام پست گذاشتم و فراخوانی را اعلام کردم، هرچند که خود دوستان گفتند آن پست را بردارم اما در همان مدت زمان کوتاه چیزی نزدیک به چهل پنجاه هزار نفر مخاطب ثبت نام کردند. میخواهم بگویم هر استفادهای که میشد از من کردند، با اینکه خیلی توهینآمیز و زشت بود. شاید هم از یک مدیریت ترسوی بیسلیقه نباید انتظاری جز این داشت. واقعیت این است که حتی سینمای ما هم با چند تیزر تبلیغاتی که از شبکههای خارجی پخش میشود رونق میگیرد، کاری که کل دم و دستگاه تلویزیون خودمان نمیتواند انجام بدهد. قطعا این شیوه مدیریت اشکال دارد. من حتی برای گرفتن دستمزد همان دوازده روز کار هم سختی کشیدم و باید بگویم به مدد آن پیغامهایی که در اینستاگرام نوشتم موفق شدم به حقم برسم. راستش را بخواهید الان هم بیشتر من هستم که برای آنان متأسفم. همین الان اگر به من بگویند مجوز درج اسمت را گرفتهایم و بیا توی این برنامه، نمیروم. آنقدرها هم دوستش نداشتم. تنها خاطره یک رفتار حقارتآمیز است که باقی مانده و قطعا برای هیچ جامعه هنریای مطلوب نیست.
تازگیها برادرتان هم به کارگردانی سینما رو آورده. شما که همیشه او را همراهی کردهاید برای این کار ترغیب نشدید؟
من فقط یک سکانس در آن فیلم بازی کردم. اتفاقا در آن مدت زمانی که پیمان داشت «پژمان» را میساخت، من هم درگیر دورهمی بودم و با توجه به اینکه کارم را با یک گروه فیلمنامهنویس جوان شروع کرده بودم، شرایط سادهای نداشتم. فشار زیادی روی من بود که به چیزی که میخواهم برسم، چراکه آن بچهها با وجود مستعد بودن، تجربهای نداشتند. در پاسخ به سوال دومتان باید بگویم کارگردانی را حتما تجربه میکنم اما در قدم اول از شبکه نمایش خانگی شروع میکنم. در این عرصه پیشنهاداتی هم دارم. یک امتحانی میکنم و اگر موفق شدم به سینما هم قدم میگذارم.
برسیم به آن گروه جوان فیلمنامهنویسی که گفتید. چطور شد که خواستید ذکات علمتان را بپردازید؟!
ماجرای برگزاری کارگاه به زمانی برمیگردد که من کار خاصی در دست نداشتم و از طرفی یکی از دوستانم آموزشگاهی تآسیس کرده بود برای آموزش نقاشی. به من گفت برای گرم شدن آموزشگاه من هم کلاسی را در آنجا برگزار کنم. من هم بدم نیامد تجربه کنم اما دلم نمیخواست صرفا هزینهای را از بچههای مردم بگیرم و بروم. برای همین یک امتحان ورودی گذاشتم و از متقاضیان خواستم داستانهای کوتاهی برای من بفرستند. دست آخر، یک گروه ۱۵ نفره تشکیل شد و حالا بیشتر از یک سال و نیم است که در کنارشان هستم.
این روزها بیشتر مشغول به چه کاری هستید؟
بیشتر در حال مذاکرهام با تهیهکنندگان مختلف و برای کارهای مختلف.
احتمالا کشوی میز شما پر است از فیلمنامههایی که در انتظار کلید خوردن هستند.
نه اتفاقا هیچ وقت هیچ متن آمادهای ندارم. همیشه فکرها و طرحها و ایدههایی هست اما تا قبل از رسمی شدن و قراردادی شدن، هیچ کدام سروشکل مدونی پیدا نمیکند.
در پایان بگویید دیگر به تلویزیون برنمیگردید و نمیخواهید کاری کنید که خاطره «پاورچین» دوباره تکرار شود؟
من همچنان خودم را بچه تلویزیون میدانم و به انتخاب خودم بود که به سینما یا شبکه نمایش خانگی نرفتم. امیدوارم این مدیوم به روزهای اوج خودش برگردد. آدم تأسف میخورد جایی که بیست سال در بستر آن زحمت کشیده دارد اینطور با سر زمین میخورد. راستش شخصا دیگر تمایل ندارم در تلویزیون کار کنم. پیشنهاداتی هم داشتم اما قبول نکردم. اگر من پولم را بگیرم و رضایت بدهم متنی که مینویسم بدون درج اسمم روی آنتن برود در واقع به ظلمت کمک کردهام. مردم به تلویزیون نیاز دارند و من امیدوارم به زودی مدیریت به قدری لایق شود که بتواند به شکل بهتری پاسخگوی این نیاز باشد.
منبع : روزنامه نوآوران

لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- واکنش تند سینماگران به توئیت توهینآمیز علیاکبر رائفیپور
- ادامه تصویربرداری سریال «خوب، بد، جلف؛ رادیو اکتیو» در قشم + عکس
- واکنش طنز مهراب قاسم خانی به ماجرای حاملگی با دو گیگ اینترنت رایگان!
- واکنش مهراب قاسمخانی به کشتن و سوزاندن سگها/ عکس
- پیشنهاد جالب مهراب قاسم خانی به ریاست صدا و سیما برای برگزاری یک نظر سنجی
- پیمان قاسمخانی: یک مجموعه هندی به مهراب دادند و گفتند عین همین را بساز، شد «دورهمی»
- تبریک جالب مهراب به پیمان قاسم خانی همراه با یادی از پلاسکو و وظایف شهرداری
- پست جالب قاسمخانی در اینستاگرامش درباره تشییع جنازه امروز
- واکنش محراب قاسمخانی به «بیغیرت» خواندن ورزشکار ایرانی در تلویزیون
- پست جالب مهراب قاسمخانی برای دخترش
- پشت پرده حذف مهراب قاسم خانی از دورهمی
- ماجرای تست بازیگری مهراب قاسمخانی برای حضور در فیلم اصغر فرهادی
- واکنش مهراب قاسمخانی به اعتراض ها درباره کپی بودن «دورهمی»
- حسین پاکدل: قاسمخانی دارد خودش را بیچاره میکند
نظر شما
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- نگاهی به سریال تاسیان؛روزی روزگاری ایران
- معرفی پلتفرمهای هوشمند سلامت همراه اول بهعنوان اپلیکیشنهای برگزیده
- انتقاد سازندگی از گفتوگوی کمال تبریزی با ایسنا/ داوران بر اساس مصلحت رای دادند نه کیفیت
- وداع با صدای ماندگار دوبله؛ بدرقه منوچهر والیزاده به خانه ابدی/ دوبلوری بدون جایگزین
- لوئیس بونیوئل فیلمساز در تبعید و صدو بیست و پنج سالگی
- فوت یک هنرمند پیشکسوت؛ عبدالرضا فریدزاده درگذشت
- شاهپور هنوز هست
- فیلمی در نوبت عید فطر به اکران اضافه نمیشود/ اسعدیان: پیشنهاد شورای صنفی نمایش برای بلیت، بیشتر از ۱۰۰ هزار تومان بود
- از دنیای عجیب، اما نه چندان عجیب سینما/ کارگردانانی که نمیتوانند اجاره خانهشان را بدهند
- با دستور وزیر ارتباطات، پروژههای ارتباطی همراه اول در روستاهای استان قزوین افتتاح شد
- جشنواره علیه جشنواره
- جایزه تجلی اراده ملی جشنواره فیلم فجر / گزارش تصویری
- گامی دیگر در جهت حذف سینما از سبد خانوادهها/ افزایش قیمت بلیت؛ ضربه مهلک به سینمای ایران
- مدیرعامل بهمن سبز: چه کسی بلیت ۲۲۰ هزار تومانی پیر پسر را میخرد؟!
- انتقاد صریح کمال تبریزی و علیرضا رییسیان از بهرام رادان
- اعطای تندیس «سازمان سبز برتر» به همراه اول
- پنجمین دوره «طرح پژوهانه همراه» با حمایت از دانشجویان نخبه کلید خورد
- نگاهی به سریال «جانسخت»؛ منتظر غافلگیری بمانیم یا نه؟
- کنسرت نمایش «ژن زامبی» از فردا میآید/بلیت ۵ روز اول به پایان رسید
- «نبض» روی میز تدوین
- نسخه ویژه نابینایان «مادیان» با صدای رعنا آزادیور منتشر میشود
- منوچهر والیزاده درگذشت
- ۱۲ نقشی که برنده اسکار شدند اما قرار بود به بازیگران دیگری داده شوند
- آیا باید از اینفلوئنسرها ترسید؟
- با رونمایی احتمالی فیلم در جشنواره کن؛ تام کروز با «ماموریت غیرممکن» خداحافظی میکند
- باید جلوی تصمیمات پشت پرده درباره سینمای ایران گرفته شود/ چه کسی باید مشکل شرعی «قاتل و وحشی» را حل کند؟
- نشان سیف الله داد چه نسبتی با بهرام افشاری و ملیکا شریفی نیا دارد؟
- فانتزیهای سورئال و کمدیهای پیچیده از جنس سروش صحت/نگاهی به فیلم «صبحانه با زرافهها»؛
- فیلم «قاتل»؛ تولدی دوباره
- «زیبا صدایم کن»؛ ملودرامی احساسی