تاریخ انتشار:1398/02/27 - 22:09 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 112406

سینماسینما، ایلیا محمدی نیا

دوری از نگاه شعاری

نگاهی صرفا ایدئولوژیک و شعارزده به بعضی سوژه‌های ملی و وطنی در حوزه سینما به‌رغم هزینه‌های بعضا گزاف هیچ‌گاه در جذب مخاطب موفق عمل نکرده است. این موضوع در سینمای جنگ و انقلاب هم به عنوان یک آسیب جدی و تهدید دائم حضور پررنگی داشته و دارد. نمونه‌اش در همین دوره از جشنواره فیلم «۲۳ نفر» بود که به‌رغم سوژه در خور توجه و زحماتی که برای ساخت آن کشیده شده، با همین نگاه ساخته شد که اگر در هنگامه جنگ بود، به‌حتم اثرگذار بود، اما پس از فاصله گرفتن طولانی از آن دیگر بیان شعاری چندان جذابیتی برای مخاطبان ندارد. با این مقدمه باید گفت جدیدترین ساخته نرگس آبیار سوژه به‌شدت مستعدی برای بیان شعاری و ایدئولوژیک داشت، اما کارگردان با ظرافتی مثال‌زدنی به‌خوبی توانست از این تهدید جدی فرصتی ارزشمند بسازد.

زاویه دید هوشمندانه

آبیار خوب می‌دانست پرداخت به داستان عبدالمالک ریگی به‌رغم بار دراماتیکی که فعالیت‌های تروریستی و دستگیری او داشت، هر آن ممکن بود فیلم را به سمت یک اثر تبلیغی سوق دهد، درنتیجه زاویه دید را از فعالیت تروریستی گروه عبدالمالک به سمت زاویه دید فائزه برد و عملا فیلم را از غلتیدن به سمت و سوی حادثه‌ای و اکشن نجات داد. زاویه دید فائزه این امتیاز را داشت که مخاطب، فیلم را از نگاه زنی که به‌رغم تفاوت‌های فرهنگی و قومیتی عاشق همسر و زندگی‌اش است، نگاه کند. این‌که چگونه حتی عشق آتشین هم قربانی تعصبات کور ایدئولوژیک می‌شود. در واقع کارگردان با پیرنگ عاشقانه قصه فیلم هم زهر تلخی بسیاری از سکانس‌ها را می‌گیرد و هم از هرگونه قضاوت درباره کاراکتر‌های منفی فیلم که می‌توانست حساسیت‌های بسیاری را به وجود آورد، پرهیز می‌کند. با این همه کارگردان چند باری از این زاویه دید فیلم تخطی کرده و زاویه دید دانای کل را جایگزین آن می‌کند. یکی در جایی که ما مواجهه عبدالحمید با برادرش را می‌بینیم و در ادامه یورش نیروهای مرزبانی به آن‌ها و درنتیجه کشته شدن برادر کوچک عبدالحمید و دیگر جایی که برادر فائزه توسط نیروهای عبدالمالک دستگیر می‌شود. به نظر می‌رسد آبیار برای این مشکل فیلم دردسر‌های زیادی خواهد داشت. خاصه این‌که این سکانس‌ها به لحاظ بصری چشم‌نواز هم هستند.

کپشن همچون یک پیام‌رسان موفق

کارگردان در کپشنی کوتاه در ابتدای فیلم می‌آورد فیلم بر اساس یک داستان واقعی به تصویر کشیده شده است. با این کپشن مخاطب می‌داند با اثری نه زاییده ذهن نویسنده، که برگرفته از واقعیت در طول فیلم مواجه خواهد بود، و همین امر جذابیت فیلم را حتی پیش از شروع آن بیشتر کرد. اما این کپشن کوتاه کارکردی به مراتب مهم‌تر و اثرگذارتر از تاثیرگذاری آنی و زودگذر در حد یک پیام کوتاه بر مخاطب ایفا می‌کند؛ جایی که خیلی زود مخاطب فیلم متوجه می‌شود عبدالحمید، نامزد و دلداده فائزه، برادر عبدالمالک است و با توجه به اطلاعاتی که تماشاگر فیلم خارج از متن فیلم از طریق رسانه‌ها به‌ویژه تلویزیون دارد، تجربه جذاب تعلیق و هیجان را تا پایان فیلم با خود همراه می‌بیند. چراکه تماشاگر اثر تا پایان فیلم نگران داستان فائزه، به‌ویژه هنگامی که وارد خاک پاکستان می‌شود و خود را در محاصره عبدالمالک می‌بیند، می‌شود.حال کارکرد اصلی کپشن کوتاه ابتدایی فیلم و میزان تاثیرگذاری در ایجاد تعلیقی دائم در فیلم بیشتر نمایان می‌شود.

شخصیت‌پردازی به دور از اغراق

فیلم نه به خاطر جسارت کارگردان زن فیلم، که این روز‌ها بسیار می‌شنویم که کاری مردانه در فیلم کرده است، نه به خاطر مضمون جسورانه و داستان ملتهبش، که به جهت توانمندی نرگس آبیار در کارگردانی فیلم است که اعتبار و ارج و قرب می‌یابد. در واقع آبیار هوشمندانه کار نیمه‌تمام خود در فیلم «نفس» را تمام می‌کند و حضور پررنگش در سراسر فیلم در پلان به پلان و سکانس به سکانس فیلم را به رخ می‌کشد. (خواهش می‌کنم این بحث زنانه مردانه کردن سینما را یک بار برای همیشه فراموش کنید. سینما ربطی به جنسیت ندارد، اندیشه است که سینما می‌سازد.) بی‌شک سینمای ایران صاحب یک سینماگر توانمند در قصه‌گویی شده است.

استحاله درست کاراکتر‌ها

در فیلم آبیار کاراکتر‌های اصلی به‌خوبی پرداخت شده و درنتیجه استحاله شخصیتی آن‌ها به‌خوبی در فیلم تعریف می‌شود. عبدالحمید عاشق‌پیشه‌ای مجنون است که شعر می‌گوید که حتی نگران تمساح‌های پوزه‌کوتاه دیارش است و برایشان خوراک تهیه می‌کند. که مخالف دیدگاه‌های برادر افراطی‌اش است. که عاشق زن و فرزندش است. اما وقتی میان او و خانواده کوچکش به جهت مهاجرت به پاکستان برای دریافت ویزا فاصله می‌افتد، ایدئولوژی رفته رفته جایگزین عشق می‌شود و از او آدمی دیگر می‌سازد که حتی برای فائزه هم قابل درک نیست. از طرفی فائزه هم از قامت یک عاشق سبکسر و سرخوش در مواجهه با تلخی‌های زندگی زنی شجاع و نترس به تصویر کشیده می‌شود. بازی‌های بازیگران فیلم از هوتن شکیبا تا الناز شاکردوست و فرشته صدرعرفایی چشم‌نوازند.

بلوغ یک کارگردان جوان

«شبی که ماه کامل شد» داستانی جذاب و پرکشش را بی هیچ لکنتی روایت می‌کند. فیلم پر از تعلیق‌های جذاب و نفس‌گیر است که به‌خوبی در سراسر فیلم بسط و گسترش می‌یابند. نرگس آبیار پیش از آن‌که کارگردان سینما باشد، داستان‌نویس است. درنتیجه طبیعی است آن‌چه در سه فیلم سینمایی بلندش، «اشیا از آن‌چه در آینه می‌بینید، به شما نزدیک‌ترند» (۱۳۹۱)، «شیار ۱۴۳» (۱۳۹۲) و «نفس» (۱۳۹۴)، نمود بارزی داشته باشد، قصه‌گویی است. او طی سه فیلم تمام انرژی خود را صرف درست تعریف کردن قصه‌اش کرد، اما در سینما، تصویر در مقام بالاتری از داستان قرار دارد. او رفته رفته تلاش کرد تصویر را در قصه‌هایش پررنگ‌تر کند و فیلم «نفس» تلاشی ارزشمند از این کارگردان بود و «شبی که ماه کامل شد» بلوغ آبیار را نشان داد.

منبع: ماهنامه هنروتجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها