مازیار معاونی در قانون نوشت :مجموعه هرشبی حوالی پاییز را که چندی پیش روی آنتن شبکه سوم سیما بود و به جهت مضمون خاصش، در سطح مخاطبان تلویزیون توجهبرانگیز شد، میتوان از دو جنبه بررسی کرد: وجه نخست که بیتردید بر وجه دراماتیک غلبه دارد جنبه فرامتنی داستان و نوع نگاه و جهتگیری سریال به یک کلیت سیاسی-اجتماعی است که تا پیش از این در آثار نمایشی سیما چنین صراحتی را شاهد نبودیم.تلویزیون در حوالی پاییز برای نخستین بار رویکرد مواجهه مستقیم و به دور از میانهروی را – که ظرف تمام چهار دهه سپریشده از انقلاب تنها در برابر ایالات متحده و رژیم اسراییل و در مقطع جنگ تحمیلی در برابر رژیم بعث عراق به کار برده میشد – به کشوری خارج از این مثلث تعمیم داد و نوک پیکان مقابله در عرصه نمایش را متوجه خاندانِ آل سعود کرد. پیش از این و شاید بنا به ملاحظاتی نظیر پرهیز از دامن زدن به تنش با کشوری که سرزمین وحی و مقصد سفر سالانه تعداد قابل توجهی از هموطنان متشرع است، چنین رویکردی را شاهد نبودیم و این برنامههای ترکیبی و مناسبتی غیرنمایشی بودند که در حکم یکی از تریبونهای رسمی عمل میکردند. ولی سرانجام و به دنبال افزایش اختلافات دو کشور و بروز حوادث دلخراش تعرض به نوجوانان ایرانی، سقوط جرثقیل و شهادت جمعی از هممیهنان که با به روی کار آمدن ولیعهد خشن سعودی هم تشدید شده بود، شبکه سوم به عنوان اولین شبکه تلویزیونی که به چنین مضمونی پرداخته است، وارد میدان شد تا سرفصل تازهای را هم در آثار نمایشی بگشاید. نکته قابل توجه دیگر، زمان پخش سریال بود که در فاصله زمانی تنها سه هفته پس از قتل فجیع جمال خاشقجی روزنامهنگار عربستانی توسط سرویس اطلاعاتی آل سعود و در روزهایی روی آنتن رفت که فشار بینالمللی بر عربستان بهشدت افزایش یافته بود؛ تقارنی جالب بین یک واقعیت روز سیاسی و یک اثر نمایشی که در بنمایهشان اشتراکات فراوانی دارند.
اما در ارزیابی حوالی پاییز از منظر دراماتیک باید اذعان کرد که در قسمتهای آغازین (که جنبه معرفی و مقدمه دارد) برای بینندگان تلویزیونی جذاب و وسوسهآمیز به نظر میرسید. سه اهرم جذاب در ابتدا بیننده را برای پیگیری مجموعه ترغیب میکردند: ورود یک فعال سیاسی زنِ تبعه عربستان به ایران و تعاملات او با یک خانواده ایرانی، دستمایههای امنیتی که همیشه جذابند و در نهایت نمایش شیوه زندگی یک خانواده سنتی ایرانی از معماری خانه گرفته تا مناسبات اهالی منزل که به عنصری رنگباخته در زندگی واقعی و آثار نمایشی سالهای اخیر بدل شده است. در این بین، بهویژه ایده آشنایی و ارتباط عاطفی آغشته به مناسبات سیاسی پسر و دختری از دو کشور و فرهنگ متفاوت (که همیشه خوب جواب داده است) موثر واقع شد. دو مجموعه خوب مدار صفر درجه (حسن فتحی) و وفا (محمدحسین لطیفی) نمونههای مشابهی هستند که در ذهنها ماندگار شدهاند؛ برعکس حوالی پاییز که موفق نشد از این فرمول داستانی امتحانپسداده و اهرمهای مورد اشاره استفاده درستی ببرد. حسین نمازی نویسنده و کارگردان که بیشتر با کارگردانی فیلم آپاندیس شناخته میشود، با وجود بهره بردن از پخش شبانه یکی از پربینندهترین شبکههای تلویزیون و پشتوانه ذهنی میلیونها بیننده ایرانیِ سوگوار شهدای هموطن و ناخشنود از دشمنیهای آل سعود، در نهایت با این مجموعه موفقیتی کسب نکرد.
حوالی پاییز دو پاشنه آشیل دارد. اولی در پیریزی پیرنگ امنیتی و سیاسی داستان که سردستی به نظر میرسد. ایده اولیه بازگشت یک زن عرب سابقا دانشجو در ایران، پناه داده شدن او توسط خانواده دوست سابقش و تحت فشار قرار گرفتن اعضای خانوادهاش در عربستان به قصد تبدیل زن از یک فعال سیاسی به یک جاسوس (برای نمایش ساختار حکومتی که برای حفظ و بقای خود به شهروندان حقیقیاش (جمال خاشقجی) و معادلهای نمایشی آنها (ساره یوسف) هیچ ترحمی ندارد) قابل قبول است اما در پرداخت نارسای مجموعه کاملا از دست رفته است. انتظار معمول و منطقی از مجموعهای که پای مسائل امنیتی و ماموران اطلاعاتی و تعقیب و مراقبت را به قصهاش باز میکند این است که بهجز نمایش صِرف اینها، برای دراماتیزه کردن پازلهای امنیتی قصه، بهکارگرفتنشان در پیشبرد درام و اتصال باورپذیر با دیگر قطعات درام هم فکری کند. آیا در بخش امنیتی داستان چیزی جز سکانسهای کلیشهای تعقیب زوج جوان توسط مأمورانی با فیزیک نامتناسب، احضارشان به بخش امنیتی و بازجوییهای تکراری اتفاق افتاد؟ در تمام این بخشها که بخش اعظمی از داستان را به خود اختصاص دادهاند نه قصه جلو میرود و نه شگردهای جذاب و غافلگیرکننده متناسب با ماهیت امنیتی نمایش داده میشوند و نه حتی سازندگان مجموعه به موضوعهای پیشپاافتاده و قابلانجامی همچون تغییر لوکیشن محل بازجویی یا بهکارگیری زوایای دوربین، نورپردازی و… فکر میکنند.
پاشنه آشیل بعدی سریال، خانواده مهران است که با عادی شدن رویه جذابشان یعنی نمایش یک خانواده سنتی با تمام قواعدش، نارساییهایش اندکاندک به چشم میآید. این بخش هم فاقد چفتوبست اصولی با بخش امنیتی است و هم مملو از جزییاتی که نصفهنیمه رها میشوند و انگار کارکردشان بیش از هر چیزی بالا بردن زمان سریال است. موضوع ورشکستگی کارگاه خانوادگی و انتقال آن به منزل، فقط به درد ربط دادن شکل معیشتی خانواده به مشاغل سنتی-بازاری میخورد و خیلی زود رها میشود! تاکید بر مخالفت جدی اعضای خانواده با ابراز علاقه مهران به ساره بیآنکه دلیلی برایش اقامه شده باشد، موشوگربهبازیهای بچگانه با بینندگان بر سر موضوع تجرد یا تاهل ساره، واکنشهای منفعلانه و غیرقابل توجیه برادر بزرگتر خانواده در مقابل موضوع حساس احضار مهران به مراجع امنیتی، سکانسهای بیپایان فالگوش ایستادن دختر کوچک خانواده و بعد سرزنش او توسط بزرگترها که البته پنهانکاریهای بیدلیل و غیرقابل درکشان مسبب اصلیاند، حضورهای تمامنشدنی و عینا شبیه به هم پسر مزاحم مقابل در منزل و پی نبردن برادرها و مادر (آن هم در دل یک خانواده سنتی قاعدتا متعصب)، وارد کردن درونمایه منقضیشده و بیارتباط با شرایط امروز اجتماع مبتنی بر فشار پدر همسر سامان به او و پیشنهاد طلاق به علت نازایی سامان و بعد حضور خوشوخرم او در مراسم عروسی مهران، روشن شدن عدم امکان اخذ تابعیت ساره بعد از ازدواج با مهران که توهینی آشکار به شعور مخاطب به حساب میآید، کشف فیلمفارسیگونه عقیم بودن عروس بزرگ خانواده (لیلا اوتادی) که قهرمانبازیهای تاریخگذشته سامان مبنی بر مخفی نگه داشتن اصل قضیه هم آن را تشدید میکند، اصرار بر انجام سفر حج توسط مهران که با منتفی شدن همراهی ساره توجیهپذیر نیست و… همه و همه ضعفهای آشکار و فاحش مجموعهاند که مانع میشوند طرح داستانی قابل قبول اولیه و جنبه مهم بیرونی قضیه یعنی اجماع ایرانیها در برابر خوی بدوی آل سعود و پاس داشتن شهدای واقعه منا، یک خروجی خوب حاصل شود.

لینک کوتاه
مطالب مرتبط
نظر شما
پربازدیدترین ها
- انتقاد صریح کمال تبریزی و علیرضا رییسیان از بهرام رادان
- مرگ ناگهانی و غم انگیز بازیگر خردسال فیلم یه حبه قند
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
- از دنیای عجیب، اما نه چندان عجیب سینما/ کارگردانانی که نمیتوانند اجاره خانهشان را بدهند
- صحبتهای رئیس هیئت داوران جشنواره برلین/ همه فیلمها سیاسیاند
آخرین ها
- با پیشتازی «آنورا» در جوایز؛ برندگان جوایز اسپریت معرفی شدند
- مصائب زن بودن/ درباره «تاسیان» و قضاوتهای زودهنگام
- معرفی منتخبان مرحله اول داوری جشن مستند/ اختتامیه ۱۲ اسفند برگزار میشود
- یادبودی برای شاهپور عظیمی در «حکیم نقد ایران»
- جایزه بزرگ اسکار کسبوکارهای خاورمیانه به همراه اول رسید
- دو تصویر از تاریخ دوبله ایران
- جشن ۱۹ سالگی کانون ادبی زمستان برگزار شد؛ اهدای مدال سال به شهره سلطانی و مهدی یغمایی/ ایرج مهدیان تجلیل شد
- «مسیح پسر مریم» مینی سریال شد
- معرفی نخستین برندگان جشنواره برلین؛ جایزه بزرگ بخش مسابقه نسل به فیلم ایرلندی رسید
- در برنامه «خط فرضی» مطرح شد؛ خستگی از ما به نسل بعد از ما منتقل شده/ در زیر زمین، شهر دیگری وجود دارد
- نگاهی به سریال تاسیان؛روزی روزگاری ایران
- معرفی پلتفرمهای هوشمند سلامت همراه اول بهعنوان اپلیکیشنهای برگزیده
- انتقاد سازندگی از گفتوگوی کمال تبریزی با ایسنا/ داوران بر اساس مصلحت رای دادند نه کیفیت
- وداع با صدای ماندگار دوبله؛ بدرقه منوچهر والیزاده به خانه ابدی/ دوبلوری بدون جایگزین
- لوئیس بونیوئل فیلمساز در تبعید و صدو بیست و پنج سالگی
- فوت یک هنرمند پیشکسوت؛ عبدالرضا فریدزاده درگذشت
- شاهپور هنوز هست
- فیلمی در نوبت عید فطر به اکران اضافه نمیشود/ اسعدیان: پیشنهاد شورای صنفی نمایش برای بلیت، بیشتر از ۱۰۰ هزار تومان بود
- از دنیای عجیب، اما نه چندان عجیب سینما/ کارگردانانی که نمیتوانند اجاره خانهشان را بدهند
- با دستور وزیر ارتباطات، پروژههای ارتباطی همراه اول در روستاهای استان قزوین افتتاح شد
- جشنواره علیه جشنواره
- جایزه تجلی اراده ملی جشنواره فیلم فجر / گزارش تصویری
- گامی دیگر در جهت حذف سینما از سبد خانوادهها/ افزایش قیمت بلیت؛ ضربه مهلک به سینمای ایران
- مدیرعامل بهمن سبز: چه کسی بلیت ۲۲۰ هزار تومانی پیر پسر را میخرد؟!
- انتقاد صریح کمال تبریزی و علیرضا رییسیان از بهرام رادان
- اعطای تندیس «سازمان سبز برتر» به همراه اول
- پنجمین دوره «طرح پژوهانه همراه» با حمایت از دانشجویان نخبه کلید خورد
- نگاهی به سریال «جانسخت»؛ منتظر غافلگیری بمانیم یا نه؟
- کنسرت نمایش «ژن زامبی» از فردا میآید/بلیت ۵ روز اول به پایان رسید
- «نبض» روی میز تدوین