
اینکه عدهای از هنرمندان دعوت رییسجمهور را رد کردند و به ضیافت افطاریاش نرفتند از نظر استقلال فکری و عدم وابستگی آنها به دولت خوب است. خصوصا دلایل معقولی که برای این نه آوردند. هر آدم آزاده و نیکفطرتی باید به شرایط سخت اقتصادی، معیشتی مردم، عدم تحقق وعدههای رییسجمهورو… معترض باشد. اما دقیقتر که نگاه کنیم متوجه میشویم این فقط یک طرف ماجرا است. ماجرایی که اگر قدری به عقب برگردیم در سالهای پایانی عمر دولت اصلاحات به شکل دیگری تکرار شد. نتیجهاش اگر چه برلبان بعضیها لبخند رضایت نشاند درختی ثمر داد که سایهاش تا سالها روی بهبود معیشت مردم و… باقی است. شاید وحشت و هراس از گسترش شاخههای این درخت باعث شد تا محمود دولتآبادی با کروات، تیپی چشمنواز و دلبر در صف اول این ضیافت بایستد. انگار نویسنده پخته و صبور کشورمان میدانست وقتی بذر یأس بکاریم وقت درو شکست عمومی و معجزه هزاره سوم درو میکنیم. اینها را نمینویسم تا در ردیف کسانی قرار بگیرم که میخواهند حق انتقاد را از مردم، هنرمندان و… کشورمان بگیرند. در اینکه جامعه آزاد رو به آبادی، آسایش و رفاه عمومی بیشتری میرود شکی نیست. در اینکه دنیا با اهمیت دادن به دیدگاههای مختلف زیباتر میشود تردیدی نیست. اما این هم هست که گاهی اوقات با هدف بهشت راه جهنم هموار میشود. باید مواظب مسیرهایی که برای رسیدن به بهشت موعود استفاده میکنیم باشیم. کاش زندگی مثل سینما بود. ماشین زمان داشت. میتوانستیم با آن به گذشته و آینده برویم. آن وقت فهم کاری که کرده و میکنیم برایمان سادهتر میشد. قدرت تغییر اشتباهات خودمان را هم پیدا میکردیم. مثلا میتوانستیم به خرداد سال ۱۳۹۶ برگردیم. به حسن روحانی رای ندهیم! آن وقت چه میشد. آیا به ضیافت افطاری که فلان خواننده (نام خواننده را نمیبرم اگر چه توی ذهنم پررنگ است) و بهمان بازیگرخانم (نامش محفوظ است) دعوت بودند میرفتیم؟ آیا محمود دولتآبادی در ردیف اول ضیافت بود ؟ آیا… نمیدانم… نمیدانم. فقط کاش رییسجمهورهایی که از دیکتاتوری بیزارند، به جای منافع فرد و گروه به منافع ملت میاندیشند، به آزادی و رفاه عمومی معتقدند و… میتوانستند مثل نقاشان، آسمان را هر رنگی که میخواهند بکشند. آن وقت وفای به عهد، برایشان سادهتر میشد. عجالتا که اینطور نیست. دنیای واقع بیرحمتر از آن چیزی است که در عالم هنر میتوانیم تصویر کنیم. بگذریم! وقتی این نوشته را میخوانید، ظرفهای ضیافت افطاریی که حسن روحانی و هنرمندان استفاده کردند، چند شب دیگرهم استفاده شده است. (البته اگر بعد از آن شب داخل گنجه نرفته باشند) شاید هنوز مخالفان و موافقان بودن یا نبودن در آن شب حرفهایی برای گفتن داشته باشند. حرفهایی که میتواند حسن روحانی را ملتزمتر و پاسخگوییاش را بیشتر کند. اگر اینطور باشد خوب است. اصولا هرچه ما را به تضارب آراء و گفتمان برساند خوب است. فقط باید مواظب سال ۱۴۰۰ باشیم. سالی که میتواند درخت دیگری از بذر ناامیدی و یأسی که میکاریم بیرون بیاید. بهتر است اگر در عالم واقع هم نمیشود توی ذهنمان توی ماشین زمان بنشینیم و به گذشته و آینده سفر کنیم.
لینک کوتاه
نظرات شما
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- مژده شمسایی: پیکر بهرام بیضایی در آمریکا به خاک سپرده میشود
- «ایرانم» علیرضا قربانی به تبریز رسید
- در رثای مردی که از فرهنگ ایران نوشید/ بیضایی؛ دلباخته شاهنامه
- بیضایی در بزنگاه ادبیات کهن و مدرن
- توجه ویژه لوموند به درگذشت بهرام بیضایی
- ایران را می شناخت/یادداشت احمد مسجد جامعی درباره بهرام بیضایی
- به یاد استاد بیضایی؛ صدایی که نه فریاد بود، نه خطابه
- برای بهرام بیضایی/ اسطوره همیشه زنده
- زبان بهمثابه مقاومت؛ در یادِ بهرام بیضایی
- در اندوه فقدان چهره شاخص موج نو سینمای ایران؛ بازتاب جهانی درگذشت بهرام بیضایی
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ پروانه ساخت سینمایی برای ۷ فیلمنامه صادر شد
- در پاسداشت استاد بیبدیل هنرهای نمایشی ایران/ بیضایی، تاریخ و علامت تعجب
- در سوک سیاوش که از شاهنامه رفت
- یادبود بهرام بیضایی؛ ایرانی بودن بار بزرگی است بر دوش ما
- بریژیت باردو درگذشت
- برای رفتن غریبانه شیرین یزدانبخش؛ وصیتی به مثابه گلایه
- «کفایت مذاکرات» و خندههایی که از دل موقعیت میآیند
- «پرهیجان: نبرد برای اوبر»؛ چطور میتوانیم آرزوی شکستِ نجاتبخشمان را داشته باشیم؟
- درباره بازیگران زن مولف سینمای ایران/ ترانه علیدوستی؛ آخرین بازیگر زن مولف
- درباره اهمیت خواندن فیلمنامه اشغال بیضایی پس از جنگ ۱۲ روزه /بیگانه آزادی نمی آورد
- بهرام بیضایی درگذشت
- «موبهمو»؛ خط به خط، نفس به نفس، چهره به چهره
- در بیست و چهارمین دوره جشنواره؛ ۱۴ اثر از سینماگران ایرانی در داکا نمایش داده میشود
- از ۱۰ دیماه؛ «مرد خاموش» به سینماها میآید
- «بامداد خمار»؛ در منزلت فرودستی
- در ستایش سینمای بیچیز؛ همه چیز داشتن در عین بی چیزی
- آیین پایانی یازدهمین دوره انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی / گزارش تصویری
- شیرین یزدانبخش درگذشت
- افسانهای در حبس؛ سرنوشت «چریکه تارا»
- اقتباس بهمثابه ابزار فهم جامعه/ از روایت تراژیک تا روایت عاشقانه






چی شده که از حالا نگران سال ۱۴۰۰ هستید؟
نکنه مطمئن شدید که تا سه سال دیگر هم آقای روحانی توان عمل به وعده های خود و اطرافیانشان را ندارند یا شاید نگران آشکار شده همه اتهامات دروغی هستید که به دیگران نسبت داده اید؟ البته نگران نباشید مفاسد اقتصادی در کشور ما چنان بلایی بر سر همه دولتمردان چپ و راست آورده که دیگر حنای اصلاح طلب و اصولگرا برای مردم رنگ ندارد. باید ترسید از اینکه در سال ۱۴۰۰ با سیاه نمایی دوستان اصلاح طلب از امکان انتخاب یک اصولگرا کار را به جایی برساند که شاهد انتخاب یک سلبریتی به عنوان رئیس جمهور باشیم آن وقت نه جایی برای اصولگرا ها خواهد بود و نه برای شما و باد کاسه چه کنم بدست بگیریم که چرا اینقدر همدیگر را تخریب کردیم که مردم به هیچکداممان اعتماد ندارند. لااقل از سیاستمداران آمریکایی اصول کار سیاسی و حزبی را با حفظ منافع ملی یاد بگیریم.
اینا رو نگید چی بگید چرا برای خودتون دلی خوشی می تراشید معجزه هزاره سوم تکنو کراتهایی هستند که استقلال کشوررا با چاقوی برجام در پرتگاه تئوری پردازی و زبان بازی زبح کردند و کشوررا دچا ر تحقیر ملی کردند باسیاست واداده این مهم ترین دشمن شما تکنوکرات هاست که البته در ۱۴۰۰ خود را نشان خواهد داد درد مردم از گرسنگی وفقر نیست درداین است که چرا هم فلک شده اند و هنوز تحریم اند وهنوز توهین می شنوند این برای جریان مثلا اصلاح طلب سم است اگر می خواهید خودتان را نجات دهید و مردم شما را در تارک سیاسی کشور نگه دارند فکری به حال این اشتباه استراتژیک بکنید و آن هم زمانی به این خطار فتید که تقابل ایدئولوژیک مردم با امریکا را تنزل دادید و آن را استراتژیک معنا کردید که نتیجه آن شدی برجام نافرجام به خودبیایید وتوبه کنید وبه آغوش ملت برگردید