سینماسینما، نیکان راست قلم:
تصویر زنی در محل کارش رو به پنجره، زن را در حال سیگار کشیدن از پشت می بینیم و نریشنی که تصویر او را همراهی می کند: «زندگی مث یه بومرنگه که به طرفت پرت میشه، شدت ضربه ش میتونه به اطرافیانت هم آسیب برسونه.» این اولین پلان از فیلمی است که از همان آغاز تکلیفش را با مخاطب روشن می کند. فیلمساز قصد دارد پیش آگاهی پرت شدن یک بومرنگ وسط زندگی زنی به نام رویا را اعلام کند و در طول فیلم مخاطب را به سرک کشیدن به درون زندگی مشترک سرد و یأس آور رویا و امیر دعوت کند. زن و شوهر (رعنا آزادیور و محمدرضا فروتن) هر دو پرستارند و رویا به دلیل مشکلات اقتصادی و نداشتن امنیت شغلی خود و همسرش دو بار اقدام به سقط جنین کرده و هر روز دارد بار گناه این معصیت را به دوش می کشد و حالا باردار نمی شود. او می تواند برای ادامه روند درمانش به آلمان برود و حالا امیر (فروتن) دارد برخلاف میل رویا با هر جان کندنی شده، این هزینه را فراهم می کند. امیر مدام سر کار و عصبی و بی انگیزه است و رویا در این زندگی روزمره تنهاست. رابطه آنها شبیه رابطه بسیاری از زوج های امروزی، شبیه همان پلو خورش دو روز مانده ای که رویا بر سر میز می گذارد، سرد و از دهان افتاده است. اما معلوم نیست که چرا دو کاراکتر در مورد مشکلاتشان با هم حرف نمی زنند! آیا باب گفت و گو در روابطشان مسدود شده یا فیلمساز سودای دیگری در سر دارد؟! اگر قصد فیلمساز سپردن این مهم به ذهنیت طیف مخاطبان است، چرا نریشن های زن جایگزینی شده برای ظرافت های بیانی مشکلات زندگی زناشویی چند ساله رخوتناک! ظرافت هایی که شاید می توانست در کلام، رفتار، یک حرکت سر یا یک نگاه دزدیدن ذهن مخاطب را در پر کردن این خلأ روایی فعال تر کند. آیا واگذاری این موضوع به ترکیب موسیقی و نریشن را هم می توان ترفندی ظریف به حساب آورد؟
بازی بازیگران هم عامدانه جایی برای برانگیختن حس مخاطب و همذات پنداری با کاراکترها باقی نمی گذارد. به یاد بیاوریم گریه ای را که رویا در ماشین و در خلوت خودش می کند و ناگهان گریه اش بند می آید. گویی ایجاد این نوع فاصله بین مخاطب و تک تک کاراکترها قرار است سردی فضای کلی فیلم را به ما القا کند، اما باعث شده که سرنوشت هیچکدام کاراکترها برای ما رنج آور و تاثیرگذار نباشد. حتی حضور کاراکتر سما، دوست رویا (بهنوش بختیاری) که باردار است و قرار است رنگ امید به زندگی رویا بپاشد هم حضوری خنثی است که صرفا اطلاعاتی از دلایل سقط جنین رویا به ما می دهد. از طرفی باز با همان فرمول تکراری شک و خیانت رو به روییم تا پازل مواجهه با یک زن افسرده مریض شکاک کامل شود. رویا تقریبا به ارتباط بین امیر و زن همسایه (اندیشه فولادوند) که اکنون در حال اسباب کشی است، مطمئن شده، اما دریافت مخاطب از آن ارتباط یک ارتباط بیمار و پرستار است و بدین گونه رفت و آمدهای مرد به خانه زن همسایه برای مخاطب موجه است. آنچه برای مخاطب توجیه ناپذیر است، یکی راحت رفت و آمد کردن امیر به آن خانه مشکوک است، در حالی که او می تواند برای جلوگیری از شک رویا راهکار دیگری برای ارتباط با زن همسایه بیندیشد و دیگری انفعال یا حتی کم هوشی رویاست. او نه درست و حسابی کنکاش می کند، نه روشن و منطقی با امیر بر سر این موضوع حرف می زند و نه حتی کنجکاوی زنانه دارد که وقتی امیر جلوی او تلفنش را سایلنت می کند، به هوای اینکه سعید (دوست و همکارش با بازی بابک بهشاد) پشت خط است، در زمان مناسب و بی اجازه به سراغ موبایل امیر برود. تجسس او فقط به رفتن در بالکن و چک کردن رفت و آمدهای امیر محدود می شود و اتفاقا در همین بالکن ماشین آشنایی را می بیند که جلوی پای امیر ترمز می کند و از اینجا خط سیر داستان به سمت صاحب آن ماشین یعنی سوگل (مهتاب کرامتی) تغییر مسیر می دهد و کنکاش رویا پیرامون زن همسایه فراموش می شود. سوگل همکار و دوست قدیمی امیر و رویاست که ۱۰ سال پیش، رابطه عاشقانه بی سرانجامی با امیر داشته و سه سال پیش با شهادت دروغ رویا، از محل کارشان اخراج شده است. او حالا دوباره سروکله اش پیدا شده و با کاراکتری که از رویا می شناسیم، طبیعی است حالا به ارتباط سوگل و امیر مشکوک شده باشد و در سکانس پایانی، درست در خانه امیر، راز روابط تودرتوی سوگل و امیر و سعید برملا و گره فیلم با دست هایی که حالا ناخواسته به خون آلوده شده، کورتر می شود. به قول رویا اینجا همه چیز کور است. نقطه کور، اجاق کور و حالا گره کور این زندگی مشترک که رویا در آن عمیقا تنهاست. اینجاست که شدت ضربه بومرنگ زندگی امیر به رویا هم آسیب می زند. حالا دیگر این دلیل که امیر برای تامین هزینه معالجه همسرش هر بار تن به این بازی خطرناک داده، دستهایش را تمیز نمی کند. ایده درخشان و مرکزی فیلم دقیقا همین تلاقی باردار نشدن رویا و تلاش امیر از طریق سقط برای تامین هزینه معالجه است، اما این ایده با نحوه قصه گویی و بسط و گسترش آن و درنهایت گره گشایی پایانی حیف می شود. درواقع فیلم باید معمایی باشد که گره اش به دست رویا باز می شود. این رویاست که دیرزمانی است همه چیز از او دریغ شده، حتی توجه شوهرش به او و همه تصمیم هایی که امیر، خودخواهانه و یک طرفه از جانب هر دوی آنها برای زندگی گرفته، و حالا درست زمانی که باید این رویا باشد که قدم به قدم این معما را برای خودش حل می کند، باز هم در کمال انفعال و بی خبری، این کاراکتر سوگل است که در سکانس نهایی همه قصه را تعریف می کند و اطلاعاتی که می توانست پازل وار به مخاطب داده شود، یک جا و در پایان فیلم با عجله گفته می شود. فیلم ریتم و ضرباهنگ و زمانبندی درستی برای نحوه ارائه اطلاعات خودش قائل نیست. فیلم اول بهمن کامیار سوژه قابل بحث و جذابی دارد، اما هم چنان دچار همان تکرار و ملالی است که موج کلی سینمای اجتماعی ما با آن رو به روست.
منبع: ماهنامه هنروتجربه
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- «زمستان بود» بهترین فیلم خارجی جشنواره شیکاگو شد
- مجوز ساخت سینمایی برای ۶فیلمنامه صادر شد
- فهرست بازیگران «لاکپشت» کامل شد/ ارائه نسخه نهایی به دبیرخانه جشنواره
- تدوین «لاکپشت» به پایان رسید/ انتشار اولین تصویر از فرهاد اصلانی
- توضیحات یک وکیل دادگستری درخصوص جنبههای حقوقی اطلاعیه کارگروه مدیریت بحران کرونا
- اختصاصی سینماسینما/ توضیحات یک حقوقدان درباره وضعیت قراردادهای سینمایی
- من از غوغای ابر و آسمان می فهمم اینجایی/ نگاهی به فیلم «مرداد»
- آغاز اکران «دمسرخها» در سینماهای کشور/ میزان فروش فیلم های در حال اکران
- «هزارپا» از «تگزاس» جلو زد/ نگاهی به جدول فروش در هفتهای که گذشت
- کارگردان فیلم «در وجه حامل»: اکران در زمان نامناسب، از اکران نشدن بهتر است!
- فیلم/ چهرههای سرشناس سینما و تلویزیون در مراسم اکران «در وجه حامل»
- رونمایی از پوستر «در وجه حامل» در آستانه اکران + عکس
- بهمن کامیار: سیمرغ مهم است و به اعتبار سینماگر میافزاید
- تغییر نام فیلم سینمایی «خیابان دیوار»
- محمدرضا غفاری و ژاله صامتی بازیگران «خیابان دیوار» شدند
نظر شما
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- «قمرتاج»؛ از ثبتِ واقعیت تا سازماندهی روایت
- «یک تصادف ساده»، فیلم مورد علاقه باراک اوباما
- مدیران تلویزیون به جای اینکه نقدها را بپذیرند به انتقاد از منتقدان می پردازند
- آخرین قاب یک کارگردان در «سینماحقیقت۱۹»/ احسان صدیقی درگذشت
- «شهر خاموش»؛ طلسم فاوست بر فراز شهر
- واکنش روزنامه هفت صبح به مصاحبه اخیر مهران مدیری : از برج عاج خود پایین نیامد
- استوری سحر دولتشاهی از پشت صحنه «هزار و یک شب»
- از «بادکنک سفید» تا «طعم گیلاس» در نیویورک
- پرویز شهبازی و سینمای مولف
- معرفی برگزیدگان بیست و چهارمین جشن حافظ؛ «پیر پسر» چهار جایزه گرفت/ سه جایزه برای «تاسیان»
- نقش هوش مصنوعی در باز طراحی کسب و کارها در ۲۰۲۶
- نمایش مناسبات داخل زندانها در سریالهای نمایش خانگی چگونه است؟
- «کفایت مذاکرات»؛ شوخیهای نخنما
- چهلوسومین جشنواره جهانی فیلم فجر؛ آزمونی جدی و نگاهی رو به آینده
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- مستند «جستجو در تنگنا»؛ چیزی که شور زندگی خلق میکند
- «افسانه فیل»؛ سوار فیلی بزرگ و سفید، که انگار همهی راه را بلد بود
- سینمای ما چه سرسبز بود!/به بهانه نمایش نسخه بازسازی شده سارا مهرجویی در موزه سینما
- «کج پیله» وقتی زنها از پوست خودشان، خارج میشوند
- «راه دیگهای نیست»؛ خشونت مرهم زخم
- تحلیلی بر افت ژانر وحشت با تمرکز بر چهارگانه «احضار»/ این فیلم، ترسناک نیست
- «فریاد زیر آب» و موجی که فروکش نکرد
- پیشبینیهای جدید نشریه واریتی برای اسکار ۲۰۲۶
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- جزئیاتی درباره فیلم جدید ایناریتو/ «دیگر» با بازی تام کروز یک سال دیگر اکران میشود
- نمایش تمام موزیکال «رابین هود»
- «الکترون» نامزد بهترین فیلم جشنواره انگلیسی شد
- تحلیل روانکاوانه فیلم «دوستداشتنی»؛ این رابطه دوست داشتنی نیست
- نمایش «برادران کارامازوف»؛ وفادار به روح اثر نه کالبد
- درباره کامران فانی و ترجمهای ناب/ مرغ دریاییِ فانی





