نوام چامسکی نظریهپرداز در “مدل پروپاگاندا” از پنج فیلتر اساسی برای کسب درآمد یاد میکند که یکی از این راهها در رسانهها، تبلیغات است. بنابراین رقابت سختی میان رسانهها برای جذب آگهی دهندگان جریان دارد؛ رسانهای که تبلیغات کمتری از رقیب خود جذب کرده، در موقعیت به شدت ضعیفتری از رقیب خود قرار دارد. نبود منابع درآمد از این راه برای رسانههای مردمی قرن نوزده و بیست از دیگر عوامل نابودی این رسانهها بود.
درنتیجه محصول از خوانندگان ثروتمندی تشکیل شده که رسانه را خریداری میکنند که البته به عنوان قشر تحصیل کرده و تصمیم گیرنده مردم در نظر گرفته میشوند، در حالی که کارگزاران اصلی که رسانه به آنان خدمت میکند شرکتهایی هستند که برای آگهی محصولاتشان تبلیغ میکنند. بر اساس این فیلتر، اخبار خود چیزی جز فیلتری برای جذب خوانندگان مرفه و تصمیمگیر برای دیدن آگهیها نیست.
آگهی متن اصلی است و هر گونه شکلی به خود میگیرد تا خوانندگان را به خود جلب کند. اخباری که با حال و هوای خرید در تضاد است یا اطلاعاتی که تصویری از جهانی که رو به زوال را نشان میدهد، به حاشیه رانده میشود یا به کل کنار گذاشته میشود. این تئوری بیان میدارد که مردمی که رسانه را خریداری میکنند خود محصولاتی هستند که به آگهی دهندگان فروخته میشوند و خود اخبار، ماهیتی حاشیهای دارند.
حال باید این نکته را در نظر گرفت که رسانهها امروز برای جذب هرچه بیشتر مخاطب از هر ترفندی استفاده میکنند. یکی از این ترفندها که در تمام دنیا نیز وجود دارد استفاده از چهرههای آشنا برای مخاطبان است تا محصولات را تبلیغ کنند و در جذب حداکثری مخاطب اثرگذار باشند.
موج جدیدی که در تلویزیون کشورمان راه افتاده است حضور بازیگران چهره سینمایی است که به تبلیغ انواع محصولات از لباس تا مواد غذایی و آرایشی و حتی فرش میپردازند.
امروز بازیگران جوان و حتی پیشکسوت در لباس مبلغ، محصولات مختلفی را در دست دارند بدون آن که بدانند این محصولات چه خواصی دارند و آیا اصولا مواد و محصولاتی که تبلیغ میکنند از کیفیت مناسب برخوردار هستند یا نه. در واقع بازیگران و چهرههای آشنا، امروز در رسانه خود تبدیل به یک کالا شدهاند که موجب جذب مخاطب میشود و شرکتهای آگهیدهنده از این موضوع به خوبی آگاهی دارند.
متاسفانه تلویزیون به عنوان یکی از رسانههای اصلی که در جذب مخاطب بسیار اثرگذار است، پس از آنکه اعتماد مخاطب از آن سلب شد، این روزها دست به اقدام عجیبی زده است و با حضور پرتعداد بازیگران در آگهیهای تبلیغاتی سعی در جذب مخاطب و جذب مجدد او به رسانه خود دارد، در حالی که این حضور پرتعداد میتواند جواب عکس هم بدهد و به جای آنکه مخاطب را جذب کند ، بار دیگر در عدم جذب او گام بردارد و همان ماهیت حاشیهای را به خود بگیرد.
از سویی دیگر امروز استفاده از چهرههای شناخته شده راهی برای سودجویی هرچه بیشتر شده است، چرا که مردم به چهرههای شناخته شده و الیت جامعه علاوه بر علاقمندی، اعتماد دارند و گاهی با استفاده از این تصاویر اتفاقا شرایط برای سواستفاده از مخاطب فراهم میشود.
این ماجرا را میتوان از بعدی دیگر نیز بررسی کرد، اوضاع خراب سینما و عدم تولیدات مناسب تلویزیونی باعث شده است تا بازیگران و چهرههای شناخته شده به سمت تبلیغات گرایش یافته و با دریافت دستمزدهای کلان اقدام به حضور در چنین فضایی کنند.
در هر دو حالت چه این ضعف از جانب رسانه باشد و چه از سوی چهرهها، نیازمند یک آسیب شناسی جدی است، چرا که در این میان مخاطب نقشی ندارد و تنها از اعتماد او برای فروش بیشتر یا کسب درآمد بیشتر سواستفاده میشود.