تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۳/۲۶ - ۱۴:۵۵ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 114662

سینماسینما، عزیزالله حاجی مشهدی:

 

 

در تقسیم بندی گونه ( ژانر)های مختلف سینمایی که نشانگر سبک ورَده و گونه ی فیلم ها برپایه ی برخی همانندی های موضوعی یا داستانی آن ها ست، بسیار کسان به ترکیب و اصطلاح توافق شده ی “سینمای اجتماعی” یا “ژانر اجتماعی” (social genre) اعتقاد چندانی ندارند. هرچند  می دانیم که واژه ی “سینما”  در گذر زمان، در آمیزش با سایر پدیده ها ، ترکیب های متفاوتی به وجود آورده  است که ازجمله ی آن ها، ترکیب هایی چون “سینمای سیاسی” و “سینمای اجتماعی” است که در بسیاری از نوشته ها ونقدهای منتقدان سینمایی، بارها و بارها  از آن ها استفاده شده است.

با نگاهی گذرا می توان چنین دریافت که ترکیب واژگانی سینمای اجتماعی، چندان معقول و پذیرفتنی به نظر نمی رسد.اگر باورداشته باشیم که حتی در گونه ی های علمی تخیلی و فیلم های فانتزی و مخیَل نیز همواره انسان و یا جامعه ی انسانی، محور این گونه آثار بوده است، شاید به سادگی نتوانیم به گونه ی مستقل و مجردی از گونه های سینمایی با نام سینمای اجتماعی قایل باشیم. چرا که به دلیل محوری بودن موضوع “انسان” در یک اثر سینمایی ، حتی فیلم هایی چون: “اودیسه ی فضایی ۲۰۰۱ “( استانلی کوبریک) ، “ای تی”  ( استیون اسپیلبرگ) و یا ” متروپولیس” ( فریتزلانگ) را هم می توان به اعتباری ، فیلم اجتماعی به حساب آورد و آن ها را در کنار فیلم شاخصی چون: “دزدان دوچرخه”          ( ویتوریودسیکا) جای داد که آشکارا به زندگی اجتماعی و مصایبِ مردمان ایتالیای بعد از جنگ ، می پردازد.

گاه از نگاه برخی منتقدان یا کارشناسان و صاحب نظران سینمایی در ایران، با این باور رو به رو می شویم که فیلم اجتماعی باید به فیلم های “مستند” یا “مستند نما” بسیار شبیه یا نزدیک باشد. یا به طور قطع باید در آن ها از طبقات فرودست جامعه، زندگی کارگران و مشکلات حاشیه نشینان شهرهای بزرگ و …حرف زد. چنین نگاهی در برخی نظام های سیاسی جهان ازجمله تفکر غالب در کشورهای چین و شوروی سابق ، ریشه داشته است.

در سینمای ایران، وقتی در مقام ارایه ی نمونه یی از یک فیلم اجتماعی بر می آیند، بی درنگ از نمونه هایی چون: “نرگس” یا “زیر پوست شهر” ( رخشان بنی اعتماد ) نام می برند که به ویژه در فیلمی مثل “زیر پوست شهر”، فضاسازی های انجام شده،با توجه به حذف بسیاری از زرق و برق ها و شکوه وجلال موجود در فیلم هایی با هزینه های تولید سنگین و آرایه ها وصحنه های پرآب و رنگ، کارهایی بسیار واقع گرا و مستندنما به نظر می رسد.

شاید به دلیل تکرار در کاربُرد ترکیب توافق شده ی سینمای اجتماعی، ممکن است که به راستی،خیلی ها با کارکرد این اصطلاح در سینمای ایران مشکلی نداشته باشند.اما واقعیت این است که حتی در قالب یک فیلم کمدی( شادی آور) و مفرح نیز می توان به شخصیت های انسانی متعلق به قشر یا طبقه ی خاصی از جامعه پرداخت و در نهایت ،حاصل کار را درهمان قالب و گونه ی توافق شده ی سینمای اجتماعی جای داد.

سینما به عناون یکی از تاثیر گذارترین هنرها، با گستره ی مخاطبانی پرشمار و پرتنوع، از یک سو، از آبشخور مسایل و چالش های مختلف موجود در جامعه به عنوان مضامین و درونمایه ی فیلمنامه هایی که به نگارش در می آید ، بهره می برد و از سوی دیگر، می کوشد تا در بیان مشکلات و دشواری هایی اجتماعی، از بی کاری و فقر و فساد و اعتیاد گرفته تا ناهنجاری های دیگر، سخن به میان آورد وازطریق این هنر، به گونه یی غیر مستقیم و با واسطه، در کاهش آسیب های اجتماعی نقش داشته باشد.

وقتی از نابهنجاری ها سخن می گوییم ، تنها به پدیده های زشت و ناپسندی از رفتارهای نامناسب اجتماعی همچون: اعتیاد، دزدی وانواع کارهای خلاف و یا قتل و غارت ها اشاره نداریم ، بلکه بروز هرگونه نابهنجاری های رفتاری در روابط انسانی ( از سردی روابط خانوادگی گرفته تا پیوندهای نادرست عاطفی میان افراد یک خانواده و فاصله ی عاطفی میان اولیا با فرزندانشان) نیز می تواند در دایره ی رفتارهای نابهنجار گنجانده شود و به بهانه ی توجه به مسایل اجتماعی، دستمایه ی کار فیلمنامه نویسان و فیلمسازان قرارگیرد.

امروزه بسیاری از روان شناسان و جامعه شناسان ، به ویژه کسانی که در حوزه ی “روانشناسی اجتماعی” (social psychology) بررسی و  پژوهشی جدی دارند، به خوبی می دانند که سینما در همان حالی که بازتاب دهنده ی شرایط اجتماعی ماست،در عین حال، همزمان می تواند در پیشگیری و کاهش آسیب های اجتماعی نیز سهم ونقش به سزایی داشته باشد.واقعیت این است که  این نقش و وظیفه را تنها به هنر فیلمسازی در سینما وتلویزیون نمی توان محدود کرد ، چرا که با استفاده ازظرفیت های موجود در سایر هنرها از جمله: نقاشی، موسیقی ، تِئاتر و نمایش های عروسکی و دیگر وسایل ارتباط شناسی ( رسانه های دیداری و شنیداری) به ویژه شبکه های اجتماعی نوپدید و نوین و نظایر آن ها نیزمی توان در طرح مسایل اجتماعی از یک سو و پُرکردن اوقات فراغت گروه های مختلف سنی افراد جامعه  از سوی دیگر،به خوبی  از این هنرها بهره مند شد.

بهره گیری از انگاره های درست و سنجیده ی عامل مهمی چون” قهرمان پروری” چه در سینما و چه در تِئاتر( نمایش صحنه )می تواند برای مخاطبان خود امکان الگوبرداری و تاثیر پذیری های مثبت را فراهم سازد و به این دسته از آثار سینمایی و نمایشی، نقش کارکردی (functional) ببخشد، به نحوی که  رفته رفته ، منجر به تغییر رفتار در میان افراد گروه های اجتماعی گردد.

چنان که می دانیم ، بسیاری از مضامین و درونمایه های ارایه شده در فیلم‌ها و مجموعه ‌های تلویزیونی، ریشه در موضوعات و پدیده‌های اجتماعی دارند و به همین روی، به طور نسبی مورد توجه همه ی گروه‌های سنی جامعه نیز قرار می گیرند.شاید یکی از اصلی ترین توجه جدی به این گونه ی سینمایی ، ریشه در اهمیت بخشیدن به مسایل اجتماعی داشته باشد. نباید ازیاد برد که از نگاه منتقدان بی شماری، بسیاری از فیلم های “رخشان بنی اعتماد” (  نرگس،زیر پوست شب و خون بازی) ، و “اصغرفرهادی” ( شهرزیبا، جدایی نادر از سیمین و فروشنده) یا “درایوش مهرجویی” ( دایره ی مینا، هامون ، بمانی ، سنتوری و نارنجی پوش ) ، “پوران درخشنده” (شمعی درباد، هیس! دخترها فریاد نمی زنند و زیر سقف دودی)، “علیرضا داوود نژاد” ( نیاز ) و “رضا درمیشیان” ( لانتوری) و…… بسیاری ازنمونه های دیگر را به سادگی می توان در رده ی توافق شده ی فیلم های اجتماعی جای داد که صد البته ، گونه های مختلفی از فیلم ها در قالب: ملودرام ها ی خانوادگی با محوریت زنان و یا درام های اجتماعی ساخته شده  توسط کسانی چون: “سیروس الوند” ( یک بار برای همیشه) ، “ابوالحسن داوودی” ( تقاطع و رُخ دیوانه ) و “اصغر فرهادی” ( فروشنده ) را نیز می توان با همین اصطلاح پُرکاربُرد “فیلم اجتماعی” نام برد. واقعیت این است که درکاربُرد این ترکیب اصطلاحی بایدوسواس و دقت نظر بیش تری داشت. به ویژه که می دانیم، زیر چتر چنین اصطلاحی شاید بتوان مجموعه یی از تولیدات مختلف ، اعم از فیلم های سینمایی ، مستند و مجموعه های تلویزیونی  با محوریت “انسان” یا “گروه های انسانی” را جای داد وبستری مناسب برای طرح مسایل اجتماعی با هدف “نقد مناسبات اجتماعی” ، فراهم ساخت. کاری که شاید در سینمای دهه ی ۴۰ ایران، از عهده ی فیلم های گیشه پسند و تجاری( فیلم کم مایه) برنمی آمد و ظرفیت مناسبی است که تنها از سوی سینماگران موسوم به “موج نوی سینمای ایران” در پیش از انقلاب و به ویژه توسط برخی از فیلمسازان متعهد به طرح مسایل اجتماعی در چند دهه ی اخیر، در سینمای ایران به آن توجه شده است.

 

 

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها