تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۶/۲۰ - ۱۰:۳۲ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 96143


علیرضا ساعی در صفحه اینستاگرامی نشریه حرفه هنرمند(فصلنامه هنرهای تصویری ونشریه تخصصی هنرهای تجسمی )درباره تعطیلی نمایشگاه تهمینه میلانی یادداشت جالبی نوشته است.

به گزارش سینماسینما،فصل‌نامه هنرهای تصویری حرفه: هنرمند یکی از نشریات فعال و معتبر در حیطهٔ هنرهای تجسمی در ایران است که هر سه ماه یک‌بار در تهران منتشر می‌شود.

علیرضا ساعی در یادداشت خود نوشته است :«کارها هم ضعیفند و هم کپی»: ضعیف بودن و کپی بودن کارها چندان بر کسی پوشیده نیست اما هر کسی که اهل گالری‌گردی باشد می‌تواند شهادت دهد که هر هفته بخش قابل‌توجهی از افتتاحیه‌های گالری‌های نامی و گمنام پایتخت میزبان آثاری به همین ضعیفی (کمی کمتر یا بیشتر/ عامدانه یا ناآگاهانه) است. پس چرا این نمایشگاهِ خاص، این حجم از نقد و عصبانیت برمی‌انگیزد؟ جواب اولیه شهرت هنرمند در حوزه‌ی دیگر (سینما)ست. لابد «نقاشی‌های» ضعیف یک «سینماگر»، باید تأثیرِ منفیِ متفاوتی نسبت به خیلِ آثار ضعیفِ خود اهالی تجسمی داشته باشد که این‌همه بیشتر نقد می‌شود. این مسئله ما را به محور دوم می‌رساند.
-«آثار ضعیف یک سینماگر شناخته‌شده، هم توجه مخاطبان زیادی را به خود جلب می‌کند (و به قیمت زیادی به فروش می‌رسد) و هم جا را برای اهالی شایسته‌ی فعال در حوزه تجسمی تنگ می‌کند»: این ادعای دوم چندان منطقی به نظر نمی‌آید، چون تعداد گالری‌های پایتخت به قدری زیاده شده که هنرمندی که پیگیر فضای نمایش باشد بعید است که فرصت و فضایی پیدا نکند. مگر این‌که به دنبال گالری‌های مرکزی‌تر، مشهورتر یا باسابقه‌تر باشد که احتمالاً گالری میزبانِ آثار خانم میلانی در اولویتش نیست. (مشکل ما دو هفته یا یک ماه وقت برای این یا آن فرد مشهور در بین ده‌ها گالری پایتخت نیست.) اما توجه‌دیدنِ افراد مشهور در زمینه‌هایی که ربطی به تخصص و شایستگی آنها ندارد، اگر مذموم است، بیش از آنکه معطوف به آن فرد مشهور باشد، معطوف به جامعه‌‌ای‌ست که دچار این پدیده‌ شده. این جامعه و این کشش نیاز به نقد دارد. (این‌که آدامس جویده‌ی الکس فرگوسن با قیمت گزاف به فروش می‌رسد بیش از آنکه تقصیر فرگوسن باشد تقصیر جامعه و ساختاری‌ست که چنین نظام ارزشی‌ای را می‌پرورد). ضمناً بر هر فعال حوزه تجسمی (منتقد، هنرمند، معلم و …) واجب است که خویش را به نقد بکشد که چرا نمی‌تواند جامعه‌ی هدفش را جذب یا آگاه کند.

در کل به نظرم همان شهرتی که مخاطبان یک سینماگر را به افتتاحیه‌ و امضا گرفتن از او می‌کشاند، جاذبه‌ای‌ست که منتقدانش را به نقد او برمی‌انگیزد و الا این حد از نقد، تناسبی با تأثیر تجربه‌ی ضعیف ‌یک سینماگر در طولانی مدت ندارد. (این اتفاق مرا یاد اپیدمی نقد کلیپ آهنگ «چرا رفتی؟» می‌اندازد. آن حجم نقد با اهمیت آن اثر تناسبی نداشت)

اما این‌ها اصل ماجرا نیست. اصل ماجرا فرم نقدها و پاسخ‌هاست. خشونت آشکارِ اغلبِ این نقدهاست. چرا این خشونتِ مجازی، خطرناک و این بی‌ادبی، مذموم است؟
(از سر نصیحت پیرانه‌سر و آداب‌دانی کلیشه‌ای و درنهایت احساس برتری کردن نسبت به دو سوی این قیل‌وقال، جسارت به نوشتن این سطور نکرده‌ام.) برخی، این توهین‌کنندگان را به رفتار غیردموکراتیک و دیکتاتورمآب محکوم می‌کنند. اما اهل نظر شاید بگوید که منتقدی که اصل نمایشگاه را با هر حدی از خشونتِ «صرفاً» کلامی نقد می‌کند تنها از حق آزادی بیان خود بهره برده است و تا وقتی که به صورت فیزیکی اقدام به بستن درهای نمایشگاه نکند مرتکب عملی غیردموکراتیک نشده است و او همانقدر حق اعتراض دارد که خانم میلانی حق برپایی نمایشگاه. بنظرم این حرف به یک معنی درست است اما چیزی از خطرناک و مضر بودنش کم نمی‌کند.
اولاً اگر توافق داریم که خشونت فیزیکی نکوهیده است به‌خاطر دردی‌ست که درنهایت بر روان انسان‌ها وارد می‌کند. پس از این بابت فرق اساسی بین خشونت فیزیکی و خشونت کلامی (تحقیر، فحاشی، توهین و …) نیست. دوماً در شرایطی به سر می‌بریم که آبستن تبدیل سریعِ خشونت مجازی و کلامی به خشونتی فیزیکی‌ست. دست‌کم الآن راه زیادی بین این دو نیست (گاه امتداد کامنت خشن در اینستاگرام، شیون و تهدید در فضای گالری و تبدیل شدن به «گروه‌ فشار» است). خشونت و عصبانیتی که اغلب از جای دیگری‌ست، هیچ جهتی ندارد، تنها انباشت نفرت و کینه‌ی کور است که از هر فرصتی برای ابراز و تخلیه بهره می‌جوید و از هر افشاگری بحق و نابه‌حقی کام می‌جوید (خیلی شبیه به دادگاه‌های انقلابیِ بدون رویه و تشریفات). نمونه‌های تاریخی نشان می‌دهد که شرایط ظالمانه و تبعیض‌آمیز موجب انباشت نفرت و کینه‌ می‌شود، نفرت و خشونتی که دیگر معطوف به رفع ظلم و تبعیض نیست بلکه تبدیل به خشونت برای خشونت می‌شود، فقط گریبان ظالم را نمی‌گیرد و به‌سرعت بنایی تازه از ظلم و تبعیض برپا می‌کند، بنایی که معمارهایش مظلومان سابقند. در چنین شرایطی شاید طرز گفتن مهم‌تر است از آن‌چه می‌گوییم. بیش از هر وقت دیگری ادب مرد/زن بِه ز دولت اوست.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها