تاریخ انتشار:1400/06/27 - 16:19 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 161533

سینماسینما، منوچهر دین‌پرست

محمدحسین مهدویان با این که جوان است، توانست طی چند سال اخیر با ساخت فیلم‌هایی مانند: «ماجرای نیمروز» یا «لاتاری» و حتی «ماجرای نیمروز: رد خون»، نگاه علاقه مندان به سینما را به خود جلب کند. او در‌ سی‌و‌هشتمین جشنواره فیلم فجر، فیلم «درخت گردو» را داشت که در نهایت، سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی و پیمان معادی، بازیگراصلی فیلم، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را دریافت کرد.
داستان این فیلم در سه مقطع زمانی سال‌های ۶۶ ، ۸۳ و ۹۵ روایت می شود و بر مبنای داستان واقعی تلخ و انسانی زندگی یک مرد رنج کشیده کُرد به نام قادر مولان پور و خانواده اش در فاجعه بمباران شیمیایی سردشت شکل گرفته است. پیمان معادی، نقش فردی به‌نام «قادر مولان‌پور»را روایت می‌کند که در خلال بمباران شیمیایی سردشت، خانواده‌اش دچار مشکلات شیمیایی می‌شوند.
درباره فیلم مهدویان باید گفت که او از یک واقعه‌ای تلخ حکایت می‌کند که در ایام جنگ ایران و عراق، لطمه‌ای جبران‌ناپذیر بر خاطره جمعی ایرانیان، بخصوص مناطق کردنشین وارد کرد. مناطقی که در ایام جنگ، بارها زخم دیدند. تاریخ آن منطقه را فراموش نخواهد کرد که چگونه در بمباران شیمیایی شهر سردشت، تعداد زیادی کشته و مجروح شدند. روایت فیلم، تنها همین ماجرا بود و بس. مهدویان با تدبیر متفاوت سینمایی، توانست تصویری بلورین و شفاف از عمق یک جنایت جنگی را نشان دهد. کارگردان با ایجاد فضاهای التهاب و اضطراب و با شیبی تند و پرهیجان، مخاطب را در آستانه خشونتی عریان و عاطفی قرار می دهد.
داستان اصلی فیلم، قصه نابودی خانواده‌ای است که در آن کودکان مشغول بازی بودند و مرد خانواده، کارگری می‌کرد. اما ناگهان سرنوشتی تلخ و شوم، زندگی‌اش را به تباهی کشاند. او دراین حادثه، یک به یک فرزندانش را از دست داد و سرانجام همسر باردارش نیز از شدت آلودگی شیمیایی، جان به جان آفرین تسلیم کرد. شدت غمی که بر دوش این مرد در فیلم به تصویر کشیده شد، نشان داد که کارگردان، فارغ از این که قصد دارد عمق فاجعه را نشان دهد، می‌خواهد مخاطب را در شوکی عمیق فرو برد تا در موقعیتی تراژیک قرار گیرد.
دیالوگ‌های بسیار عاطفی پدر با فرزندانش، زمانی که آنها نمی‌توانستند نفس بکشند و از شدت درد با پدر صحبت می‌کردند؛ زمانی که کودک از پدر خواست که وقتی او حالش خوب شد، با او آشتی کند، بی‌گمان جان را از تن مخاطب خارج می‌کند. به‌طوری که از شدت بغض می‌خواهد عمق جنایت را فریاد بزند.‌
کارگردان با ایجاد تصاویری شفاف مانند صحنه‌هایی که هنوز مردم نمی‌دانستند بمب شیمیایی چیست و به دنبال آب بودند تا سوزش بدن خود را التیام بخشند یا سکانس‌های دهشتناکی مثل جان دادن انسان‌ها و حیوانات بر اثر گاز شیمیایی، حمام گرفتن بچه‌ها و سوختن شان، جان دادن یکی از بچه‌ها در آمبولانس یا صحنه‌ای که پدر با شوق فراوان برای دو کودکش که برای درمان به تهران اعزام شده بودند، اسباب‌بازی خرید، اما با پیکر بی‌جان آنها در سردخانه رو‌به‌رو شد را نمی توان به راحتی نگریست. ازتحمل هر انسان عادی خارج است.
حتی در صحنه‌ای که پدر قصد داشت جسد دو فرزندش را برای خاکسپاری به زادگاهش ببرد، اما به خاطرآلودگی منطقه مجبور شد که با پای پیاده جسد دو فرزند کفن پوشش را بر دوش گیرد و در جاده به تنهایی رود؛ ما قطعاً تابلویی از یک فاجعه را می‌دیدیم که چگونه در صحرای تنهایی قدم می‌زند. اساساً کارگردان توانسته است با ایجاد چنین تصاویری، به دور از شعار‌زدگی و دیالوگ‌های مشمئز‌کننده، قدرت تصویر را در خدمت انعکاس تاریخ قرار دهد.
او توانست مرثیه‌ای اندوهگین از تمامی کسانی که جان خود را از دست داده‌اند، فراهم کند. البته در کنار تمامی مواردی که طرح شد، به این نکته نیز باید توجه کرد که مهدویان، تنها فاجعه را در زندگی این مردم مصیبت‌دیده ندید. او روایت را چنان ادامه داد که پدر خانواده اکنون که سالهاست از آن حادثه می‌گذرد، در دادگاه‌های بین‌المللی به دنبال اثبات این فاجعه و جنایت جنگی نیز هست و سرانجام پس از سال‌ها، در سوگ این غم بزرگ جان به جان آفرین تسلیم می‌کند.‌
در این میان، بزرگ‌ترین ایراد فیلم «درخت گردو»، قطعاً به فیلمنامه اش وارد است که بسیار اسیر فضای پر التهاب شده و منطق روایی فیلم، اغلب دچار سکته می شود. چرا که در ساخت فیلم های تراژیک، اغلب در کنار آن واقعه، قصه دیگری روایت می شود که آن تراژدی را در بطن خود داشته باشد؛ اما در کار مهدویان، ما با عکس این موضوع مواجهیم.

منبع: روزنامه اطلاعات

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها