تاریخ انتشار:1396/10/09 - 05:28 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 76236

سارا شمیرانی در روزنامه آسمان آبی نوشت :

در تاکسی نشسته‌ام. مردی کنار دست من است که سعی می‌کند تا آن‌جا که می‌تواند جمع بنشیند. خودش را مچاله کرده سمت در و کیفش را طوری به خودش چسبانده که کوچک‌ترین تماسی نداشته باشد. مرد حالت معذبی دارد. از آن‌هایی که احساس می‌کند اگر کمی آزادتر بنشیند سریع به او تهمت می‌زنم که: «آقا جمع بنشین و آن‌قدر خودت را ولو نکن.» ترافیک است و می‌دانم تا برسیم احتمالا دقیقه‌های سختی برای آقای مسافر خواهد بود. همه مردها قصد مزاحمت ندارند، اما تجربه تلخ همه این سال‌ها به زنان نشان داده است مردهای غریبه اکثرشان مزاحم هستند؛ چیزی شبیه یکی از سکانس‌های فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی. صحنه‌ای که شهاب حسینی به‌عنوان نماد یک مرد شریف و آموزگار در تاکسی نشسته است و مدام با اعتراض‌های زن کنار دستی‌اش مواجه می‌شود. اعتراض‌های زن به جایی می‌رسد که جایش را با مسافر جلویی عوض می‌کند. مسافر جلویی که از قضا یکی از شاگردهای عماد (شهاب حسینی) است، فردای این اتفاق اعتراضش به این موضوع را به معلم خود ابراز می‌کند، اما معلم از آن‌جا که در همین شهر زندگی کرده به شاگرد خود توضیح می‌دهد: «زنِ داخل تاکسی حتما قبلا تجربه مشابهی داشته که حالا به همه مردها مشکوک است.» اما غیرمنصفانه است اگر بگوییم همه مردها بالقوه قصد تعرض به زن‌ها را دارند. به همان اندازه که زنان در جامعه با مشکلات متعدد ناشی از آزارهای خیابانی روبه‌رو شده‌اند، مردانی هم بوده‌اند که قربانی تهمت‌ها‌یی در این زمینه شده‌اند در حالی که هیچ نقشی در آزار زنان نداشته‌اند. یکی از همکاران ما می‌گفت: «در زندگی هیچ چیز برایم به این اندازه تحقیرآمیز نیست که در خیابانی خلوت زنی که از روبه‌رو می‌آید، به دلیل ترس مواجه شدن با من به‌عنوان یک مرد، مسیرش را تغییر دهد و از سمت دیگر پیاده‌رو برود. من ترس را در چشم او می‌بینم؛ درحالی‌که هیچ نقشی در ترساندن او در زندگی نداشته‌ام.»

 

بلند اعتراض کنیم

شیوا دولت‌آبادی
عضو هیئت‌علمی دانشگاه علامه

بهتر است ابتدا به اعماق نیازهایی بپردازیم که به‌ویژه مردان را به ایجاد صحنه‌های نامطلوب در روابط اجتماعی می‌کشاند. منظور از آزارهای خیابانی و انواع آن، تلاش برای برقراری ارتباط در سطح خیابان با فردی است که تمایل به برقراری این ارتباط ندارد. مخاطب این تلاش‌ها را تهدیدی برای قلمرو فرضی خودش می‌بیند. اصطلاح «قلمرو» در روان‌شناسی جایگاه بسیار مهمی دارد. «قلمروگذاری» و نیاز جانداران برای داشتن حریم و حرمت برای بدن و خانواده‌شان به گونه‌ای کاملا روشن در مرزبندی با دیگران قرار می‌گیرد و وقتی این حریم‌ها شکسته شود ما شاهد جنگ و نزاع خواهیم بود؛ یعنی به‌صورت طبیعی از کسی که قلمرواش شکسته می‌شود انتظار می‌رود واکنش پرخاشگرانه نشان دهد و از حریم خود به‌روشنی دفاع کند.
امروز می‌بینیم که جای واکنش مناسب نسبت به شکسته شدن قلمرو فردی کاملا خالی است. در چنین شرایطی اضطراب‌ها و استرس‌ها در جامعه پدید می‌آید. بدون شک مسئله تهدید شدن بار روان‌شناختی دارد و به فشار و استرس منجر می‌شود. این واکنش‌ها متنوع‌اند، اما هیچ‌یک پاسخگوی فشار واردشده بر فرد نیستند. نگاه کردن یک نوع رفتار است، اما وقتی بیمارگونه می‌شود که همراه با خیال‌پردازی‌های جنسی باشد. گفتار می‌تواند به شکل‌های مختلف خودش را نشان دهد. از تمجید ظاهری شروع می‌شود و به حرف‌های رکیک و جنسی می‌رسد. البته ممکن است ما در جاهایی با آزارهای جنسی بین دو جنس هم مواجه شویم، ولی عمدتا بار جنسیت در تاکیدهای گفتاری بسیار زیاد است؛ حتی اگر مثلا در حد یک بوسه فرستادن باشد، باز با تعریف ظاهری متفاوت است و از طرف آزاردیده بیشتر تخلیه هیجانی ناخواسته، نامحدود و غیرقابل‌قبول محسوب می‌شود.
شکل‌های مختلفی از این تعرض‌ها در جامعه وجود دارند. وقتی از کسانی که بیشتر پیاده‌روی می‌کنند و مسیرهایشان را با قدم زدن می‌پیمایند در این‌باره سوال کردم، به نظرشان تجربه تعقیب شدن با ماشین ترسناک‌ترین نوع این آزارها بود؛ یعنی وجود یک وسیله قوی‌تر در کنار انسان می‌تواند تهدیدآمیزتر باشد. تعقیب بسیار نزدیکی که با تماس همراه باشد نیز در درجه بعدی قرار می‌گیرد.نوع دیگر این آزارها، اختلال عورت‌نمایی است. با آن‌که شخصا از افراد زیادی دراین مورد سوال نکرده‌ام، ولی باز هم موارد عورت‌نمایی بسیار مطرح می‌شود. این عمل بدون تردید اختلالی روانپزشکی است و مشخصا انحراف جنسی به حساب می‌آید. آزار جنسی به هر شکل که باشد، حتی به‌صورت یک متلک قابل گذشت، باز هم تعرض از سوی کسانی است که خودشان هم پاسخگوی رفتارشان نیستند و دچار بیماری یا اختلال انحراف جنسی‌اند.سوال مهم این است: چه نیازهایی سبب می‌شود که مردان به خودشان حق توهین، تعرض و آزار به زنان را بدهند؟ در تئوری «انتخاب گلاسر» گفته می‌شود انسان زندگی خودش را بر اساس پنج نیاز تنظیم می‌کند. اول، نیاز به بقاست. ما به‌عنوان انسان، برای آن‌که باقی بمانیم، به انجام کارهایی نیاز داریم که به وسیله آن‌ها بتوانیم زندگی‌مان را بگذرانیم. دوم، نیاز به عشق و تعلق است و می‌دانیم این نیاز چقدر در سلامت روان و انسان‌بودن‌مان نقش دارد. سومین نیاز، نیاز به قدرت خواهد بود؛ چون نیاز داریم در برخی موارد برتری‌مان را نشان دهیم. نیاز به آزادی چهارمین نیاز است که بیانگر قدرت انتخاب ماست. این‌که هرکس چقدر می‌تواند زندگی خودش را شکل دهد. نیاز به تفریح نیز آخرین نیاز است. در این تئوری، نیاز به تفریح بیشتر به‌عنوان جایزه‌ای در قبال یک دستاورد مطرح می‌شود، اما در نگاه ما و در این بحث می‌تواند در توجیه چرایی عملکرد آقایان به منظور آزار رساندن به خانم‌ها به کار رود. مسلما در این میان، نیاز به قدرت بیشتر می‌تواند دلیل این آزارها باشد.وقتی اتفاقات آزار جنسی وجود داشته باشد، دیدگاه‌شناختی ذهن ما این آمادگی را دارد که کوچک‌ترین نشانه‌ها برایش اضطراب و تهدید ‌ایجاد کند. درنهایت نیز تکرار این آزارها باعث خواهد شد ذهن شروع به پرکردن خلأهای اطلاعاتی خود کند و حتی مردهای غیرمزاحم را هم مزاحم ببیند. درنتیجه تصویر مرد عوض می‌شود.نبود آزادی و قدرت برای زنان، ادراک پیش‌ساخته‌ای از جهان شکل می‌دهد؛ اتفاقی که خیلی وقت‌ها از آن با عنوان «سقف شیشه‌ای زن‌ها» یاد می‌شود. فرودستی و مورد تهدید بودن را برای زنان درونی کرده‌اند. تحمیل این همه تهدید به زنان سبب می‌شود ما در فضاهای عمومی وطن‌مان احساس کنیم وجود نداریم و به حاشیه رانده شده‌ایم. این همان چیزی است که می‌تواند بسیاری از توانمندی‌های زنان را زیر سلطه خودش بگیرد. باید برای مبارزه با عواملی که برای ما ناامنی ایجاد می‌کند اتحاد داشته باشیم و اعتراض کنیم؛ آن هم اعتراض بلند.

لینک کوتاه

نظرات شما

  1. محمد
    ۲۱, آذر, ۱۳۹۹ ۷:۱۰ ق٫ظ

    متشکرم

نظر شما


آخرین ها