سینماسینما، محمد تاجیک – «مرگ یزگرد» از ساخته های مهم بهرام بیضایی است.
به گزارش سینماسینما، عزتالله انتظامی بازیگر مطرح سینما درباره مرگ یزدگرد کفته است :در میان آثار بیضایی «مرگ یزدگرد» را بیشتر از بقیه دوست دارم چون از نمایشنامه گرفته تا نمایش و بعدترها نسخه سینمایی-تلویزیونی اش جذاب و تحسین برانگیز بوده است. بیضایی چنان در قالب یک داستان تودرتو قوه حافظه مخاطب ایرانی را به کار گرفته و او را با پرسشهایی اساسی درباره تاریخش روبرو می کند که متحیر می مانی او یک فیلمساز است یا مورخ!
همه چیز درباره مرگ یزدگرد
بازیگران: سوسن تسلیمی (زن)/ مهدی هاشمی (آسیابان)/ یاسمن آرامی (دختر)/ امین تارخ (سردار)/ محمود بهروزیان (موبد)/ کریم اکبری (سرکرده)/ علیرضا خمسه (سرباز). طراح پوشاک و سرپرست اجرا: ایرج رامین فر. بزک: جلال معیریان/ عبدالله اسکندری. مدیر فیلمبرداری: مهرداد فخیمی. موسیقی: بابک بیات. تهیهکننده، کارگردان، تدوینگر و نویسنده: بهرام بیضایی. فیلمی از گروه فیلم لیسار؛ ۱۳۶۰ (رنگی؛ ایستمن کالر، یکصدوبیست دقیقه) به سرمایهی شبکهی دوم سیمای جمهوری اسلامی ایران. نخستین و واپسین نمایش همگانی در نخستین جشنوارهی فیلم فجر ۱۳۶۱٫.
خلاصهی داستان فیلم: یزدگرد در گریزش از برابر سپاه تازیان، به آسیابی پناه میبرد و در آنجا به دست آسیابان به قتل میرسد. دو سردار، موبد و تنی از ملازمان یزدگرد از راه میرسند و برای آگاهی از راز مرگ یزدگرد، در حالی که جسد یزدگرد روی زمین افتاده است، آسیابان، همسر و دخترش را مورد بازجویی قرار میدهند. اما واقعیت در میان حرفهای ضدونقیض و تأملها و تردید گم میشود. یزدگرد کوشیده خشم آنان را برانگیزد شاید دست به تیغ برند؛ آسیابان را خوار کرده و دشنام گفته و به دخترش دست دراز کرده است. آسیابان ناباور و دلشکسته، همه را آزمایش شاه از یکدلی مردم زیردست دانسته، گرچه در اندیشهاش او را کشته، اما به راستی از ترس دنبالگان او بر او دست برنداشته است. یزدگرد که هنوز آنان را بر مرگ خود دلیر ندیده است، ریشخند را تا به آنجا رسانده است که بگوید شاه نیست و دزدی است که با نام شاه از دختر بهره گرفته است. آسیابان خشمگین ـگرچه دودل از این بازیـ و برانگیخته از تاوانخواهی زن و دختر، او را باز در اندیشه میکشد.
دختر که از دستدرازی آسان بیگانهای خود باخته است، بر پیکر بیجان میافتد و میگوید این شاه نیست و مردار آسیابان است؛ گویی مردهی پدر از دهان او سخن میگوید. سرداران گیج میشوند، زیرا هیچ یک چهرهی راستین پادشاه را ندیدهاند. زن و آسیابان اندیشه یکی میکنند که نیک است همداستان با دختر بگویند شاه کشته نشده است و از مرگ چندباره برهند. میماند اینکه اگر کشتهی آسیابان است، شاه کجاست؟ پس آسیابان را شاهی میخوانند که جامهی دگر کرده است. در آزمونی که سرداران آغاز میکنند، آسیابان به زن گمان بد میبرد و زمانی است که دختر داستانی تازه آغاز کند: داستان شب گذشته که یزدگرد آسیابان را زور کرد برای آوردن خوراکی در خور شاهان به آبادیهای دور برود و خود در این اندیشه بود که چرا بمیرد آنجا که میشود آسیابان را کشت و جامهی شاهی بر او پوشاند و گریخت و آن گاه برای همراه کردن زن به او مژدهی رهایی از تیرگی این آسیای ویران را داد و زن که همهی زندگی خانواده را با چنگ و دندان نگهبان بود، در پندارش تندری از رهایی درخشید. با این همه، نگران از سرنوشت شوی و دختر، آن اندازه سنجیدن مژدههای یزدگرد را به درازا کشاند که آسیابان بازگردد و از روی رشک مردانه، شاه را بکشد. در نهایت، هیچ کس نمیفهمد که یزدگرد به دست آسیابان کشته شده است یا آسیابان به دست شاه فراری. در پایان تازیان سر میرسند.
تنها نمایش مرگ یزدگرد
بر اساس گزارش خبرگزاری برنا تنها نمایش عمومی «مرگ یزدگرد» در نخستین جشنوارهی جهانی فیلم فجر، در بهمنماه ۱۳۶۱ بوده است و پس از آن، ظاهراً هیچ کوششی از طرف تهیهکنندهی آن، یعنی سازمان صداوسیما، جهت نمایش عمومی فیلم، به عمل درنیامده است. گویا فیلم اصلاً به ادارهی نمایش جهت اخذ پروانهی نمایش ارائه نشده، زیرا احتمال توقیف آن میرفته است. مسئلهی حجاب را به عنوان یکی از موانع اصلی ذکر کردهاند. نکته اینجاست که «مرگ یزدگرد» در سال ۱۳۵۸، در سالن چهارسو تئاتر شهر، اجرا شد بدون حجاب اسلامی بازیگران زن.
روایت بیضایی از مرگ یزدگرد
بیضایی خود در مورد ساختن این فیلم میگوید: «من آن را ساختم به عنوان مبارزهای فرهنگی با آنچه به محدود ساختن فرهنگ برساخته بود و البته نمیدانستم آن را ممنوع خواهد کرد.» حملهی اعراب در زمان ساسانیان به ایران، در کنار حملهی عراق در سال ۱۳۵۹ و مهمتر از همه، حملهی گفتمان اسلامی به گفتمان پهلویسم، به گفتمان مدرنیزاسیون، به ایران در حال مدرن شدن، در بیضایی که اینک پس از انقلاب، در گفتمان اقلیتی قرار گرفته است، مقاومت ایجاد میکند و بنا به گفتهی خود او، این مقاومت، مقاومتی فرهنگی است. از یاد نبریم که انقلاب ۵۷ با دیگریای چون غرب، خود را تعریف میکرد. دال غربزدگی، در گفتمان سنتی، موجب تولید دالِ عربزدگی در گفتمان تجددخواه گردید. حال که ایران دارد از غرب دوری میکند، عرب را باید چارهای برای مقابله اندیشید.
در زمان نمایش فیلم در جشنواره، روزنامهی اطلاعات، پیرامون فیلم چنین مینویسد: «بجا بود که بیضایی با قدرتی که در پرداخت دراماتیک آثار دارد، در تحلیل تصویری عوامل و علل “مرگ یزدگرد” از ناخشنودی مردم ساسانی از آن حکومت و یا فشار سخت طبقهی حاکم و دستگاههای وابستهی آن بر مردم که سرداران و موبد موبدان در این فیلم نمودی از آن هستند و همگی آنها در زندانی هوسبار و بیقیدوبند به سر میبرند، در این فیلم تصویر مینمود.»
چرا مرگ یزگرد توقیف شد ؟
توقیف این فیلم را اکثر تاریخنویسان و منتقدان سینمای ایران مسئلهی حجاب میخوانند؛ ولی در اصلاحیهای که بر فیلم برای نمایش میخورد، به چند دیالوگ اشاره میشود که باید حذف و عوض شود تا فیلم مناسب نمایش شود که بیضایی این تغییرات را ضربهزننده به فیلم میداند و دوبلهی مجدد فیلم را از لحاظ تکنیکی نمیپذیرد. بدین ترتیب، فیلم در آرشیو صداوسیما بایگانی میشود. این امر نشاندهندهی این است که با اینکه سندی که به طور سرراست، توقیف فیلم را به مسئلهی حجاب ربط دهد در دست نیست با اینکه آییننامهی نظارت بر نمایش فیلم و اسلاید و ویدئو و صدور پروانهی نمایش، پس از توقیف شدن این فیلم اتفاق افتاد.
کتاب مرگ یزدگرد پس از سالها همچنان پرفروش است
روزنامه اعتماد در۶مهر امسال (۹۶) در گزارشی می نویسد : انتشار لیست کتاب های پرفروش نشر روشنگران و مطالعات زنان نشان می دهد همچنان بهرام بیضایی پرطرفدارترین نویسنده ای است که آثارش از سوی این نشر به چاپ رسیده اند. گرچه بیضایی سال هاست از ایران دور است اما همچنان انتشار کتاب های تازه خود را به این انتشارات سپرده است و «سفر به شب» تازه ترین کتابی است که از او در ایران به چاپ رسیده است. این کتاب نخستین بار در سی امین نمایشگاه کتاب تهران رونمایی و در همان زمان برگزاری نمایشگاه به پرفروش ترین کتاب نمایشگاه تبدیل شد و حال با گذشت چند ماه همچنان با استقبال مخاطبان رو به رو است.
البته فقط «سفر به شب» نیست که مورد توجه دوستداران بیضایی قرار گرفته است. دیگر آثار او همچون «ندبه»، «افرا یا روز می گذرد»، «نمایش در ایران» و« مرگ یزدگرد» هم همچنان پرطرفدار هستند و جالب است که در این میان کتاب هایی مانند « نمایش در ایران» یا « مرگ یزدگرد» که سال ها از انتشار آنها می گذرد، همچنان مورد توجه و استقبال هستند. ظاهرا با گذر زمان، همچنان «نمایش در ایران» که کتابی تئوریک درباره تئاتر در ایران است، بیشترین مراجعه را دارد و همچنان به عنوان منبعی اصلی به حساب می آید.
اما نمایشنامه «مرگ یزدگرد» همان گونه که از نامش برمی آید، روایتی درباره یزگرد سوم است. روایتی که از زبان مرد آسیابان، همسر و دخترش نقل می شود و هر یک از آنان، روایت خاص خود را درباره مرگ یزگرد دارند.
این نمایشنامه نخستین بار در کتاب جمعه به چاپ رسید و بعد از آن در سال ۵۹ توسط انتشارات روزبهان منتشر شد. بیضایی این نمایشنامه را پیش از انتشار، در سال ۵۸ در تئاتر شهر، روی صحنه برده بود و بعد از آن انتشار این متن را که به باور بسیاری از هنرمندان و دوستداران تئاتر یکی از شاهکارهای بیضایی و ادبیات نمایشی ایران است، همچون دیگر آثارش به انتشارات «روشنگران و مطالعات زنان» سپرد.
سعید عقیقی :تاریخ برای بیضایی پناهگاه است
سعید عقیقی در اظهاراتی در مجله اینترنتی هفت گفته :بیضایی هنرمند سنتگرایی است؛ منظورم این است که ریشهی آثارش در سنتهای قدیمی نمایش است. بخش قابل توجهی از رویکردهای نمایشی در فیلمهای بیضایی از تعزیه و شیوهی روایتگویی ژاپن و سینمای آن میآید. گفتن یک داستان از چند زاویه، از روایتگراییهای کهن ژاپن شروع میشود. حتی بیضایی میگوید «مرگ یزدگرد» نوعی ادای دین به «راشامون» است. اما «راشامون» و «همشهری کین» مرزهای گذار سینما از دورهی کلاسیک به مدرن هستند. ایدهی اصلی هنرمند سنتگرای ایرانی همیشه این بوده که تاریخ برایش پناهگاه است. تاریخ مدیوم بیانی نیست، او به تاریخ پناه میبرد تا بتواند دغدغههای معاصرش را در محدودهی معین با ادبیات مورد علاقهاش مطرح کند. مثلاً درمورد علی حاتمی این ادبیات مربوط به دورهی قاجار میشود و در مورد بیضایی به دورههای گوناگون تاریخی میرود: اواخر دوره ساسانی «در مرگ یزدگرد»، صدر اسلام «در روز واقعه» و بسیاری از رخدادهای دیگر در دوره مغول.
سعید عقیقی :یکی از بهترین انواع گرهافکنی در درامهای معمایی در «مرگ یزدگرد» است
عقیقی در بخش دیگری از اظهارات خود گفته :بیضایی شاید یکی از بهترین انواع گرهافکنی در درامهای معمایی در سینمای ایران را در «مرگ یزدگرد» دارد که من در جایی ندیدهام که به این نکته اشاره شده باشد. یکی دیگر از ریشههای «مرگ یزدگرد» را میتوانیم در درام شکسپیری پیدا کنیم. جایی که آسیابان از زنش میپرسد که این اطلاعات را از کجا آوردی این همان نقطهی عطفی است که وقتی بازیگران در نمایش «هملت» میخواهند نمایش را بازسازی کنند، کلادیوس میبیند و عصبانی میشود و میرود. حرکت دراماتیک داستان در اینجا از سطح تردید به اطمینان میآید. در «مرگ یزدگرد» هم در دو مقطع این حالت ایجاد میشود. شاید در هیچکدام از فیلمهای بیضایی این اتفاق نمیافتد. جواد مقدم(کیانیان) باید بیاید و بهطور واضح در «سگکُشی» و بدون هیچ دلیلی گره را باز کند و همهچیز را توضیح دهد. در «افرا» هم همینطور است که آن نویسنده توضیح میدهد و همهی اینها با الگوی مرکزی درام در تناقض قرار میگیرد، اما بهترین گرانیگاهها در «مرگ یزدگرد» بحث پیچش دراماتیک در درامهای معمایی است.
لباسهایی که در فیلم مرگ یزدگرد استفاده شده از کجا آمده؟
ایرج رامین فر طراح صحنه و لباس باسابقه در گفت وگویی با زهرا عزیز محمدی در سایت هنر وتجربه گفته است : «بهترین تجربیات من در سینما در کارهایی بوده که برای فیلمهای بهرام بیضایی انجام دادهام که متاسفانه دیگر تکرار نشد. دلم از این میسوزد و تاسف میخورم که چرا بهرام بیضایی در این سینما فیلمهای کمی ساخت. چرا باید برای هر کدام از فیلمهایش درگیر بودجه و هزینههای دکور میشد. مثالی دیگری الان به خاطرم رسید. فکر میکنید لباسهایی که در فیلم مرگ یزدگرد استفاده شده از کجا آمده؟ با امکانات سربداران ساخته شده! به طور مخفیانه پس از تمام شدن آن پروژه سفارشهایی را که به خیاطم داده بودم آوردم کاشان سر فیلمبرداری فیلم مرگ یزدگرد. بیضایی از این ماجرا بیخبر بود و تعجب کرد که چطور برای این لباسها هزینه شده و از کجا آمدهاست. سرانجام مجبور شدم اعتراف کنم از سریال سربداران لباسها را آوردهام. وقتی سینمایی که دوست داری در آن کار کنی بنیه مالی ندارد، باید جور دیگری برایش انرژی بگذاری و من و همه عوامل برای کارهای بیضایی از جان مایه میگذاشتیم. کار تا آنجا که مطمئن شوند به آنچه بیضایی میخواسته نزدیک شده، ارضایشان نمیکرد.»
حسین کیانی :بیضایی در مرگ یزد گرد تمام تاریخ کشور خودش را به محاکمه میگذارد
حسین کیانی کارگردان تئاتر در میزگردی در مجله اینترنتی هفت گفته :«مرگ یزدگرد» به نظر من نقطه عطفی در کارهای آقای بیضایی است. قبل از آن در «چریکه تارا»، «غریبه و مه» و «کلاغ» فضاهای غریب و دور از ذهن و غیرواقعگرا و توهمزا درست میکند و دغدغههای خودش را منعکس میکند اما در هیچ اثری مانند «مرگ یزدگرد» دغدغههای اجتماعی، سیاسی و تاریخی بیضایی مطرح نشده است. بیضایی تمام تاریخ کشور خودش را به محاکمه میگذارد. هیچ نویسندهای تا این حد تاریخ خودش را به قضاوت نمیگذارد و در نهایت محکومش هم نمیکند چون میگوید داوران اصلی دارند میآیند. شرایط اجتماعی و وضعیت انسانی آن روز را آنقدر خوب در این اثر آورده که نه هیچکس دیگری و نه حتی خودش در آثار بعدیاش نتوانست اینطور کار کند. بعد سیاسی، تاریخی و اجتماعی کار به نظر من خیلی قابل اهمیت است. برای همین است که انگار هر دیالوگش یک ضربالمثل است و شما میتوانید حداقل زیر ده دیالوگش را خط بکشید و مدام تکرار کنید و اگر هرسال این اثر اجرا میشد این دیالوگها نقل قول میشد، و میتوانستیم در مقاطع مختلف و حتی امروز، درباب مسائل و مشکلات امروزی آنها را نقل کنیم. باید دقت کنیم که این اثر در چه مقطع زمانی اجرا شده است. این اثر در زمان انقلاب نوشته میشود و قرار است یک دگردیسی و تغییر کامل در جامعه اتفاق بیفتد و انگار بیضایی نوید این دگردیسی و تغییر را در این اثر میدهد.
«مرگ یزدگرد» از نظر مدرنیسم روایت، از «راشومون» جلوتر است
امیر پوریا منتقد سینمایی در جلسه نقد وبررسی فیلم مرگ یزدگرد که تیرماه امسال در سینما تک خانه هنرمندان برگزار شد اهمیت کلی و تاریخ ساختار معمایی در روایت اشاره کرد و گفته است: به نظر میرسد «مرگ یزدگرد» تعظیمیست به شیوه روایت فیلم «راشومون» کوروساوا که در آن مرگ سامورایی به چهار شکل مختلف روایت میشود. کوروساوا دو داستان کوتاه «در بیشه» و «راشومون» نوشته آکوتوگاوا را ترکیب کرده که سه روایت آن در زمان گذشته و یک روایت در زمان حال را به تصویر میکشد. وقتی در محدوده کلمات این روایتها را میخوانیم، گویی آنها را از زبان خودِ آدمها میشنویم. اما کوروساوا در فیلم آن را در بستر دادگاه روایت میکند. از این جهت شاهد شباهتی در قالب روایت فیلم «مرگ یزدگرد» هستیم که در آن نیز داوری و جلسه دادرسی برقرار است.
پوریا افزوده است : این تصور کهن و اشتباه را باید کنار گذاشت که سینمایی کردنِ داستان، به معنای پیدا کردن معادلهای تصویری برای کلمات است؛ این ذهنیت باطل که اگر در سینما از ابزار کلام بهره میگیریم، پس به ناچار باید از کلمات در محدوده ادبیات داستانی پیروی کورکورانه کرد. چرا که سینما اساسا ابزار متفاوتی را بکار میگیرد. در «راشومون» همزمان با برگزاری دادگاه و روایت آدمها، گذشته را در فلاشبک میبینیم و بهواسطه ماهیت تصویر سینمایی، تماشاگر آنچه را میبیند باور میکند. در واقع تماشاگر، فلاشبک را معادل یادآوری و وقوع چیزی در گذشته میداند.
به گفته امیر پوریا : «مرگ یزدگرد» از نظر مدرنیسم روایت، به طرز شگفتانگیزی از «راشومون» جلوتر است. این فیلم یکی از نقاطی است که گردن روایتگری استادانه در مشرق زمین را افراشتهتر میکند. در «مرگ یزدگرد» حتی در این حد هم وارد جهان فلاشبک نمیشویم که روایتها را ببینیم و آنها را از هم تفکیک کنیم. همه روایتها را در زمان حال و بهواسطه تکنیک نمایشیِ «بازی در بازی» میبینیم. گاهی اوقات واسطههای آن به ما یادآوری میشود و بسیاری اوقات این اتفاق نمیافتد و صرفا از رفتارها و جهت کلام متوجه میشویم که بازیگر نقش چه کسی را بازی میکند. اما پیچیدهتر بودنِ آن، به معنای غامضتر و غیرقابل فهمتر بودن نیست. «مرگ یزدگرد» در مقایسه با سینمای غرب و بخشی از سینمای شرق که با تکنیک «بازی در بازی» به پیچیدهنمایی تفاخر میکند، برای تماشاگر ملموس و قابل درک است.
«مرگ یزدگرد» جزو معدود متون تاریخ ادبیات ایران است که در آن هیچ واژه عربی وجود ندارد
امیر پوریا سپس به دو عنصر رئال در این اثر اشاره کرد و گفت: دو عنصر رئال در جهان کاملا نمایشی «مرگ یزدگرد» میتواند پرسشبرانگیز شود؛ یکی اینکه «مرگ یزدگرد» جزو معدود متون تاریخ ادبیات ایران است که در آن هیچ واژه عربی وجود ندارد، چرا که در آن زمان هنوز زبان ما به زبان عربی آمیخته نشده بود. اما این یک منطق کاملا رئالیستی دارد و از منشهای تفاخر به زبان فارسی و اداهایی که برخی به بیضایی نسبت میدهند، بهدور است.بسیاری از ستایشهای کلی، دائر بر این است که «مرگ یزدگرد» کوشیده حتی یک واژه عربی را بکار نبرد. این افراد متوجه دید بسیار منفی بیضایی نسبت به نظام پادشاهی ساسانی در «مرگ یزدگرد» نیستند، پس با شنیدن حرفهای آسیابان در پایان فیلم سرخورده میشوند؛ آسیابان ترجیح میدهد نان و خرمایش را با اعرابی که آنها را زحمتکش و همچون خود دارای دستهای پینهبسته میداند تقسیم کند، نه با سرداران ساسانی. آدم اصیلتری که بدیهای قوم خودش را بهتر میشناسد، به شکل بسیار زیبایی در این فیلم متجلی شده است؛ آسیابانی که خودِ ایرانیت و روابط موجود در نظام شاهی و رعیت را در بسیاری موارد سرمنشاء ستم میداند. بنابراین زبان فارسی در اینجا کاربرد رئال دارد، نه تفاخر به عدم استفاده از واژگان عربی. چرا که به بخشی از تاریخ ارجاع دارد که هنوز زبان فارسی به زبان عربی آمیخته نشده است. میتوان پرسید مگر این متن و اجرا، رئالیستی است که باید در آن نکتهای رئال رعایت شود؟
«مرگ یزدگرد»؛ پیروزی درام بر تاریخ
پوریا در بخش پایانی صحبتهایش به بحث طعنه به تاریخ پرداخت و گفت: بیضایی گفته اولینبار در مدرسه به این موضوع فکر کرده است؛ اینکه در آن دوره تاریخی و شرایط آن زمان و با توجه به موقعیت جغرافیایی، چگونه آسیابان بهعنوان قاتل یزدگرد کشف شده است؟ مگر بی عقل بوده که خود برود و اعتراف کند به طمع زر و سیم یزدگرد را کشته است؟ بیضایی به جای نق زدن، دست به آفرینش این اثر میزند و در آن احتمالات دیگری را پیش روی ما میگذارد. «مرگ یزدگرد»، پیروزی تاریخیِ درام بر تاریخ است؛ درام این سوال را مطرح میکند که چه کسی تاریخ را روایت میکند؟ همین امروز فقدان کیارستمی را نمیتوانیم ردیابی و ریشهیابی کنیم که چگونه اتفاق افتاده است. پس چه کسی میگوید قطعیت تاریخ در مورد قرون گذشته قابل اطمینان است؟ طعنه به تاریخ از این زاویه اهمیت دارد که مساله مرگ یزدگرد را صرفا کار پیچیدهای در روایت تصور نکنیم. بلکه بیضایی قصد دارد تردیدپذیریِ خود موضوع را به ما نشان دهد. خود موضوع یعنی هم واقعهی منتهی به مرگ، و هم مفهوم تاریخ و ثبت واقعه و اینکه چقدر پا در هواست و قطعیتی در موردش وجود ندارد.
محمد یعقوبی :با دیدن این فیلم برایم محرز شد که سینما یعنی تقطیع
محمد یعقوبی کارگردان مطرح تئاتر در میزگردی در مجله اینترنتی عفت در اظهاراتی درباره فیلم مرگ یزد گرد گفته :من اولین بار اواخر دههی شصت این فیلم را دیدم و تماشای آن نظرم را دربارهی سینما تصحیح کرد. تا پیش از آن مدام خوانده و شنیده بودم که سینما یعنی تصویر. با دیدن این فیلم برایم محرز شد که سینما یعنی تقطیع. فیلمی میتواند چندان هم تصویرگرا نباشد، رخدادگاهش یک فضای بسته باشد و سینما باشد. میدیدم کاری که این فیلم میکند به همین خوبی در تئاتر نمیتوان انجام داد. این سینماست. وقتی میگویم سینما، منظورم تصویر به معنای عام است. ما چندگونه داستانسرایی داریم تئاتر که هنری زنده و دیداری است، رادیو که شنیده میشود، ادبیات که خوانده میشود و چهارم: تصویر. من اهمیت تقطیع را با تماشای «مرگ یزدگرد» فهمیدم. بعدها بار دیگر با تماشای فیلم مهم دیگری در تاریخ سینما برایم این اهمیت یادآوری شد، فیلمی که باز در فضایی بسته فیلمبرداری شد و سینما بود. «داگویل» ساختهی لارس فونتریه.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- درباره آثار ایرج رامینفر/ تکیه بر پشتوانه نظری، برای رسیدن به نقاط قوت
- دعوت آکادمی اسکار از بهرام بیضایی
- کالبد شکافی کارنامهی سینمایی بهرام بیضایی/ نگاهی به کتاب «موزاییک استعارهها»
- همزمان با زادروز بهرام بیضایی و سالمرگ اکبر رادی؛ «سرفصل» با یادکردی از نصرتالله نویدی منتشر شد
- بهرام بیضایی: من هزار سال بعد از مرگم هم فکر نمیکنم از ما گذشته
- اکران «دونده» در جشنواره فیلم ویسکانسین آمریکا
- سینما در ذات خود معترض است/ بررسی تاریخچه «سینمای اعتراضی» در ایران در گفتوگو با احمد طالبینژاد
- عکسی زیرخاکی از حاشیه اجرای نمایش «سلطان مار» بیضایی
- تهرانی که اشغال بود/ ادای احترام «خاتون» به بهرام بیضایی
- وقتی عدنان «باشو» شد
- باغ را فراموش نکن
- بر سر چهار راه خویشتن
- یادداشت اینستاگرامی مازیار فکری ارشاد درباره نمایش «چهارراه» بهرام بیضایی
- عشق مرکب حرکت است و نه مقصد / «روز واقعه»؛ باشکوهترین فیلم ساخته شده درباره عاشورا
- مژگان خالقی، کارگردان «خنده در تاریکی» در گفتگو با سینماسینما/ میل زیادی به ابتذال در تئاتر ما وجود دارد
نظر شما
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- آنونس رسمی عاشقانه «عزیز» رونمایی شد
- با نظرسنجی از ۱۷۷ منتقد فیلم؛ نشریه ایندی وایر برترینهای سال ۲۰۲۴ سینما را معرفی کرد
- احمد رسولزاده و «بنهور» در بیست و هفتمین قسمت «صداهای ابریشمی»
- درباره «بی همه چیز»؛ درامی پیچیده با شخصیتهایی چندلایه
- نگاهی به فیلم «هفتاد سی»/ در بستر واقعیت
- موقعیت فیلمهای ایران و سینماگران فراملی در فرانسه
- قهوه دمنکشیده/چرا سریال مهران مدیری نتوانست انتظارات را برآورده سازد؟
- سرقتهای سریالی ۳زن به سبک «تسویه حساب»
- با اعلام آکادمی داوری؛ نامزدهای اولیه اسکار معرفی شدند/ یک انیمیشن ایرانی در میان آثار
- انیمیشنی درباره لیونل مسی؛ پخش «مسی و غولها» از تلویزیون دیزنی
- کدام شبکههای تلویزیونی ادغام یا منحل میشوند؟
- جشنوارۀ ملی تئاتر اقتباس افتتاح شد/ امید به حضور در خانوادۀ جهانی تئاتر با شناسنامه خاص خود
- فوت بازیگر سرشناس اسپانیایی؛ ماریسا پاردس درگذشت
- معرفی هیأت انتخاب بخش سینمای ایران در جشنواره چهل و سوم فیلم فجر
- معرفی داوران بخش مسابقه تبلیغات سینمای ایران در فجر۴۳
- «کیک محبوب من»، رابطهای رویایی اما تراژیک
- لغو نمایش فیلم “آخرین تانگو در پاریس”
- اسطوره موسیقی هند و یکی از برجستهترین نوازندگان طبلا در جهان درگذشت
- بررسی «ازازیل» و «انجمن اشباح» در شورای صدور مجوز ساترا
- «عزیز» از چهارشنبه اکران میشود/ رونمایی از پوستر فیلم
- مرور آثار سینمایی، تئاتری و مستند «اینگمار برگمان» در سینماتک خانه هنرمندان ایران
- از ۵ دی ماه؛ «علت مرگ: نامعلوم» روی پرده سینما میرود
- بازگشت ژان کلود ون دام با کمدی اکشن/ «باغبان»، ژانویه، انحصاری در فرانسه اکران میشود
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ نیکول کیدمن: در سال ۲۰۰۸ بازیگری را رها کردم/ فکر میکردم کارم تقریباً تمام شده است
- انتقاد روزنامه جام جم از تمسخر نام مریم و مسیحیت در فیلم صبحانه با زرافه ها
- بر اساس اعلام سامانه نمایش آنلاین نتفلیکس؛ کمک ۵۲ میلیون دلاری «صد سال تنهایی» به کلمبیا
- معرفی برگزیدگان جشنواره سینماحقیقت هجدهم/ وزیر ارشاد: ما مسئولان خودنظامپنداری را کنار بگذاریم
- نگاهی به جذابیت های ماندگار «ریوبراوو» وسترن با طعم شکلات
- به هر داستانی نباید اطمینان کرد
- وزیر ارشاد : بعضی مسئولان خودنظام پنداری را کنار بگذارند