[توجه: این مطلب ممکن است داستان فیلم «فروشنده» را برای کسانی که فیلم را ندیدهاند لو دهد]
مهدی ملکمحمد*| صدای مهیب لرزیدن خانههای مردم، که در یک مجتمع قرار گرفته و آشفتگی و هراس و فرار ساکنان، ورودی بسیار خوبی برای فیلم است که نشان دهد فاجعه در راه است.
عامل این لرزیدنهای مهیب یک بیل مکانیکی در حال گودبرداری است. روز بعد، به خوبی نشان داده میشود که چه بر سر خانه آمده است.
بیشتر از همه، اتاق خواب زن و شوهر جوان آسیب دیده است. این نمادهای روانشناختی تفسیرپذیرند.
خانه در اکثر تفسیرهای مکاتب علم روانشناسی محل امن انسان است. اتاق خواب در این میان باید امنترین باشد. چرا که خلوت یک زن و شوهر جوان در آن اتفاق میافتد. اما اکنون هر دو آسیب دیدهاند و دومی بیشتر. از همین شکاف مهیبی که بر بالای تخت زوج جوان ایجاد شده، میتوان فهمید که کارگردان در نماهای بعدی به دنبال چیست؛ قرار است شکافی بین زوج صمیمی بیافتد که از جنس مسئله جنسی است.
زوج فرارکرده از خانه آسیبدیده به دنبال خانه دیگری میگردند. خانه دیگر را بابک، دوست و همکار پا به سن گذاشتهشان، به آنها پیشنهاد میدهد. مستأجر قبلی که زنی تنها بوده تا پایان فیلم نیز به دنبال وسایلش نمیآید. وسایل در اتاقی دربسته قرار گرفته است. بابک با او تماس میگیرد و چون با تهدید و جواب منفی و مقاومت او برای بردن اسبابش مواجه میشود، عصبی شده و به زور وارد اتاق میشود و وسایلش را به بیرون میبرد. تعرضی دیگر به حریم خصوصی یک زن از سوی مردی که بعداً میفهمیم با او ارتباط داشته است. احتمالاً همان رابطه او را چنین گستاخ کرده که وارد حریم خصوصی زن شود.
اما در این میان، عماد با این نقض حریم مخالف است. حریم برای او مهم است. به همین دلیل، در تاکسی حق را به زن معترضی میدهد که میخواست جایش را عوض کند. عماد، یک معلم دوستداشتنی سهلگیر در امر آموزش، یک همسر عاشق و یک بازیگر مسئولیتپذیر است. این سه نقش را بهدرستی تا قبل از وقوع فاجعه عهدهدار است، اما بعد از فاجعه تمامی این سه نقش به هم میریزد.
در زمان غیبت عماد و تنهایی رعنا فاجعه بهراحتی وارد خانه زوج جوان میشود. اینبار حمام است که امنیتش را از دست میدهد. متعرض فرار میکند و ما همراه با عماد وارد خانه میشویم تا بفهمیم چه بر سر رعنا آمده است. گویا متجاوز به هدفش نرسیده و رعنا با خودزنی به شیشه توانسته او را بترساند و فراریاش دهد. آنچه اکنون مانده روان آشفته رعنا است و بهت و ابهام و پرسشهای عماد.
معمولاً در این وضعیت، شخص موردتعرض قرارگرفته به اختلالی روانشناختی بهنام «استرس حاد Acute Stress Disorder» مبتلا میشود. اختلالی که بُهت، بیحسی روانی، احساس غیرواقعی بودن، ناتوانی در بهیادآوردن جنبه مهمی از آسیب، پریشانیهای شدید بعد از فلاشبکهای مکرر فاجعه، اجتناب از محرکهای بهیادآورنده فاجعه، اختلال خواب، بیقراری، تحریکپذیری، ضعف تمرکز، گوشبه زنگی، پاسخ یکهخوردن مفرط و بیقراری از علایم آن هستند. اکثر این علایم را میتوانیم در رعنا ببینیم. او دیگر میترسد که تنها بماند، میترسد که به حمام برود، میترسد که دوباره فاجعه رخ بدهد، مستأصل است و میگوید «یکی به من بگه باید چی کار کنم».
عماد، که گویی ابتدا مشکل را جدی نگرفته و فقط برایش وضعیت جسمی رعنا مهم بوده است، متعجب و پریشان و مستأصل میشود که میشنود رعنا میخواهد همراه او به مدرسه بیاید و در ماشین بنشیند و در عینحال نمیگذارد که پلیس را از فاجعه خبردار کنند. این وضعیت برای غالب زنانی که اینچنین به حریم خصوصیشان حمله شده عادی است، اما عماد هم مثل اغلب مردان نمیتواند دلیلش را بفهمد، چون معنای روانشناختی حریم خصوصی در زن و مرد متفاوت است.
به همین علت، درک نمیکند که چرا رعنا دوست ندارد از متجاوز شکایت کنند. وقتی رعنا میگوید «نمیتوانم جلوی پلیس بایستم و بگویم چه اتفاقی افتاده»، عماد عصبیتر شده و میگوید «مگر اتفاقی افتاده؟». معنای اتفاق در این فاجعه در نظر مرد فقط یک چیز است و آن وقوع تجاوز جنسی است. اما زن برایش این اتفاق معنای دیگری دارد؛ نقض حریم خصوصی از طریق برهنه دیدهشدن توسط یک مرد غریبه.
گویی اگر او به مردان پلیس نیز بخواهد این ماجرا را تعریف کند، باز افراد دیگری را وارد حریم خصوصیاش کرده است. به همین دلیل روانشناختی است که زنان به راحتی حاضر نیستند از متجاوزان شکایت کنند. چه برسد به زمانی که تجاوزی فیزیکی هم رخ نداده و فقط حریم خصوصی مورد تجاوز قرار گرفته است. به همین دلیل، برای رعنا مهم است که چه کسی از افراد مجتمعشان او را در آن حال دیده است. اما داستان همانطور پیش میرود که در واقعیت. مرد که شک کرده آیا واقعاً اتفاق مدنظر او رخ داده یا نه، به دنبال متجاوز میگردد.
در بخشی دیگر، او میفهمد که مستأجر قبلی روسپی بوده و گویا متجاوز از مشتریان اوست. باز هم ما میفهمیم که تجاوز به حریم خصوصی در این خانه و قبل از سکونت زوج جوان معنایی نداشته است. در خانه باز بوده و نیازی به تجاوز نبوده است. اینبار، اما، در به روی همسر گشوده شده بود، نه غیر. همهمان انتظار داریم که این متجاوز جوان باشد. چون در تعریف قالبی ما از مردانی که در رابطه با یک روسپی هستند، جوانی و قدرت و سرحالی صفات برجسته هستند.
اما اینبار، او نه یک مرد جوان قدرتمند سرحال، که پیرمردی فرتوت و بیمار است که از پلهها نیز به سختی بالا میآید. جامعه بیمارشده یکی از نشانههایش این است که حتی تعریف اغلب مجرمان نیز با تعریفی که از پیش در ذهنمان داریم، جور نیست. دزد لباس خوب میپوشد، معتاد سرحال است، روسپی متأهل، دارای فرزند و مدارک دانشگاهی است و قاتل از خشونت بیزار است.
عماد به قصد انتقام آبروی پیرمرد را هدف قرار میدهد. هیچچیز نمیتواند پیرمرد را بهاندازه بردن آبرویش نزد همسر و فرزند و دامادش آزار دهد. این را عماد که نمیتواند از ترس ریختهشدن آبرویش فاجعه را برای دیگران تعریف کند، بهتر از هر کس میفهمد. وقتی در ابتدا به زن همسایه میگوید «چیزی نشده» و زن پاسخ میدهد «اگر شما لحظهای که خانمتان در حمام افتاده بود، دیده بودیش، دیگه نمیگفتی اتفاقی نیفتاده»، غرور مردانهاش میشکند، آبرویش را بیشتر در خطر میبیند و هیجان خشمش افزونتر میشود.
همین نظرات ناظران است که عماد را به سوی انتقام رهنمون میکند. وقتی رعنا تهدیدش میکند که به خانواده پیرمرد چیزی در مورد وسوسه او نگوید، نمیفهمدش. مثل همان وقت که نمیفهمید چرا رعنا نمیتواند تنها بماند، بخوابد، حمام برود و شکایت کند. تنها چیزی که برای پیرمرد باقی مانده، آبرویش است. درست همانند «ویلی لومان»، فروشنده دورهگرد ورشکسته نمایش «مرگ فروشنده» که عماد این روزها نقش او را بازی میکند.
ما نیز در این فیلم، بخشی از نمایش را میبینیم که آبروی او در مقابل فرزندش، بیف، میرود. او در انتها خودکشی میکند. اما پیرمرد متجاوز به حریم خصوصی رعنا نیازی به خودکشی ندارد. ترس از ریختهشدن آبرو نفسش را بریده و فقط نیازمند یک بهانه است تا تمام کند.
سیلی عماد شلیک آخری است بر خشم خود، ترس پیرمرد، رنج بیحد رعنا و رابطهای که دیگر مثل گذشته نیست. این که چه شد که پیرمردی به رابطه فرا زناشویی فکر کند، چه شد که رعنا دوست نداشت متجاوز را به قانون بسپارد، چه شد که عماد از یک معلم مهربان به فردی تبدیل شد که جز انتقام به چیز دیگری فکر نمیکند؟ سئوالاتی است که اگر بتوانیم در پایان فیلم به آنها فکر کنیم، آمار خشونت، طلاق، خیانت و دیگر آسیبهای اجتماعی در این جامعه این نخواهد بود که امروز شاهدش هستیم.
*روانشناس
منبع: فرادید

لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- فیلم جدید اصغر فرهادی در نیویورک ساخته میشود
- دیدار اصغر فرهادی با علاقهمندان فیلمهایش در استانبول
- سینمای ملی ایران را تعریف کنید و شکل آن را بکشید
- سینماگران ایرانی برای اسکار ۲۰۲۵ چقدر شانس دارند؟
- سینماگران ایرانی در اسکار ۲۰۲۵ چقدر شانس دارند؟
- تمجید مدیر نتفلیکس از فیلم اصغر فرهادی
- فرهادی تجریباتش را در اردن به اشتراک میگذارد
- ترایبکا ۲۰۲۴ برندگانش را معرفی کرد/ انیمیشن ایرانی برنده شد
- فرهادی داور جشنواره ترایبکا شد
- صعود مقاومت ناپذیر و حیرت انگیز آقای کارگردان/ نگاهی به فیلم «چهارشنبه سوری» به مناسبت سالروز تولد اصغر فرهادی
- شهاب حسینی؛ تنوع در پذیرش نقش، تناقض و شتابزدگی در واکنشها
- بزرگداشت اصغر فرهادی در جشنواره کلمبیایی
- دعوت هندیها از اصغر فرهادی
- با حکم دادگاه؛ «قهرمانِ» فرهادی تبرئه شد
- جشنواره بلگراد به اصغر فرهادی جایزه داد
نظرات شما
پربازدیدترین ها
- انتقاد صریح کمال تبریزی و علیرضا رییسیان از بهرام رادان
- مرگ ناگهانی و غم انگیز بازیگر خردسال فیلم یه حبه قند
- از دنیای عجیب، اما نه چندان عجیب سینما/ کارگردانانی که نمیتوانند اجاره خانهشان را بدهند
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
- صحبتهای رئیس هیئت داوران جشنواره برلین/ همه فیلمها سیاسیاند
آخرین ها
- جایزه بزرگ اسکار کسبوکارهای خاورمیانه به همراه اول رسید
- دو تصویر از تاریخ دوبله ایران
- جشن ۱۹ سالگی کانون ادبی زمستان برگزار شد؛ اهدای مدال سال به شهره سلطانی و مهدی یغمایی/ ایرج مهدیان تجلیل شد
- «مسیح پسر مریم» مینی سریال شد
- معرفی نخستین برندگان جشنواره برلین؛ جایزه بزرگ بخش مسابقه نسل به فیلم ایرلندی رسید
- در برنامه «خط فرضی» مطرح شد؛ خستگی از ما به نسل بعد از ما منتقل شده/ در زیر زمین، شهر دیگری وجود دارد
- نگاهی به سریال تاسیان؛روزی روزگاری ایران
- معرفی پلتفرمهای هوشمند سلامت همراه اول بهعنوان اپلیکیشنهای برگزیده
- انتقاد سازندگی از گفتوگوی کمال تبریزی با ایسنا/ داوران بر اساس مصلحت رای دادند نه کیفیت
- وداع با صدای ماندگار دوبله؛ بدرقه منوچهر والیزاده به خانه ابدی/ دوبلوری بدون جایگزین
- لوئیس بونیوئل فیلمساز در تبعید و صدو بیست و پنج سالگی
- فوت یک هنرمند پیشکسوت؛ عبدالرضا فریدزاده درگذشت
- شاهپور هنوز هست
- فیلمی در نوبت عید فطر به اکران اضافه نمیشود/ اسعدیان: پیشنهاد شورای صنفی نمایش برای بلیت، بیشتر از ۱۰۰ هزار تومان بود
- از دنیای عجیب، اما نه چندان عجیب سینما/ کارگردانانی که نمیتوانند اجاره خانهشان را بدهند
- با دستور وزیر ارتباطات، پروژههای ارتباطی همراه اول در روستاهای استان قزوین افتتاح شد
- جشنواره علیه جشنواره
- جایزه تجلی اراده ملی جشنواره فیلم فجر / گزارش تصویری
- گامی دیگر در جهت حذف سینما از سبد خانوادهها/ افزایش قیمت بلیت؛ ضربه مهلک به سینمای ایران
- مدیرعامل بهمن سبز: چه کسی بلیت ۲۲۰ هزار تومانی پیر پسر را میخرد؟!
- انتقاد صریح کمال تبریزی و علیرضا رییسیان از بهرام رادان
- اعطای تندیس «سازمان سبز برتر» به همراه اول
- پنجمین دوره «طرح پژوهانه همراه» با حمایت از دانشجویان نخبه کلید خورد
- نگاهی به سریال «جانسخت»؛ منتظر غافلگیری بمانیم یا نه؟
- کنسرت نمایش «ژن زامبی» از فردا میآید/بلیت ۵ روز اول به پایان رسید
- «نبض» روی میز تدوین
- نسخه ویژه نابینایان «مادیان» با صدای رعنا آزادیور منتشر میشود
- منوچهر والیزاده درگذشت
- ۱۲ نقشی که برنده اسکار شدند اما قرار بود به بازیگران دیگری داده شوند
- آیا باید از اینفلوئنسرها ترسید؟
عالی بود