سینماسینما، زهرا مشتاق
نوشین میگوید حرفهای شاد بنویس. مردم این روزها تلخی زیاد دارند، ما شیرینش کنیم.
یکی از دورههای جشنواره فیلم فجر است. سینما فلسطین هنوز شیکوپیک نکرده. همان دو سالن پایین و بالاست و آدمها برای عبور از کنار هم کتابی میشوند و میروند. میخواهم از پلهها بالا بروم که سیدابراهیم را میبینم. با خانمش است. دست تکان میدهم و میروم سمتش برای سلام و احوالپرسی. خانمش یواش سلام میکند. یکی از فیلمهایش تازه تمام شده و چیزهایی درباره آن تعریف میکند و خداحافظی میکنیم. این آخرین دیدار با سیدابراهیم و اولین دیدار با نوشین بود. فکر کردم چه افادهای. خب میماند با هم آشنا میشدیم. آشنا شدیم. درست چند ماه بعد از رفتن ابراهیم. انگار ابراهیم زنی را که با تمام وجود دوست میداشت، سپرده باشد به من برای یک دوستی عمیق.
من در روایت مینوشتم و کارهای پژوهشی انجام میدادم. یکی از بهترین دورههای روایت فتح بود در کنار آدمهایی با دغدغههای مشترک. نوشین لابهلای همان روزها پیدایش شد. انگار بچهها او را کشانده بودند آنجا برای عوضشدن حالوهوایش که هنوز تلخ بود. ما هنوز با هم دوست نشده بودیم. اصلا قیافهاش را یادم نبود که یادم بیاید این خانم، همان خانم آن شب سینما فلسطین است. حبیبه جعفریان یا مجید ذوالفقاری بود که نوشین را معرفی کردند. گفتند ایشان خانم اصغرزاده هستند؛ یعنی نوشین را منتسب کردند به سیدابراهیم و نوشین امتداد ابراهیم شد. نوشین برایم غریبه نبود. کودکی بود که میشناختمش. زلالبودنش مرا مبهوت کرد. چیزهای مشترک زیادی در ما پیدا شد و بزرگترینش این بود که ما کودکانی بزرگسال بودیم که لحظاتی طولانی میتوانستیم در سکوت با یکدیگر سخن بگوییم.
***
چیزهایی هست که برای شرح در هیچ دستهای نمیگنجد. تو همان گزینهای. شاید اگر آن روز حرفم را گوش میکردی و با هم به خرمآباد میرفتیم، اکنون کنار تو در صحن آزادی، خوشبختترین زن دنیا بودم. کسی از دوستانت میگوید این تو بودی که مرگ را تا پیش از ۴۰سالگی طلب کرده بودی و بعد میگوید در آن موقع ابراهیم هنوز نوشین را نداشته که چنین آرزویی کرده. اگر تقاضای تو از خداوند همانی باشد که دوستت میگوید باید گفت خدا، خیلی فوری با درخواست تو موافقت کرده است. شاید اگر من از محتوای نامه درخواستیات اطلاع داشتم، فرصتی برای اعتراض و تجدیدنظر پیدا میکردم. اما زمان سوخته بود و تو را از دست داده بودم. تنها چیزی که در آن روزهای پرآشوب انکار، مرا از فروپاشی نجات میداد، چنگزدن به دوره هشتساله زندگی با تو بود. تمام غروبهایی که در بالکن خانه فخرآباد، نشسته بر زمین، چشم به راه آمدن تو میشدم. به من میخندی اگر بگویم حتی دستمالی را که با آن بینی و صورت عرقکردهات را پاک کردی، هنوز نگه داشتهام و آخرین پیراهنی که پیش از رفتن به آن پرواز لعنتی به تن داشتی! سالها، همه چیزهای تو را در محفظهای بسته نگه داشتم تا عطرت برایم بماند. تو بیقرار رفتن بودی و من با نفسکشیدنهای تو زنده بودم و حالا اعتراف میکنم به تمام آنهایی که سهمی از تو داشتند، حسودیام میشد. به تکههای فیلم، به سینما، به کلمات روی کاغذ، به آدمها، به پروژهها که روزهای زندگیام را با تو هی قیچی زدند و کوتاهتر کردند. من تمام تو را میخواستم. و مرزی برای این خواستن متصور نبودم و تو پیش از من قرارهایت را برای رفتن گذاشته بودی. نمیخواهم بگویم که تو را نمیبخشم، چون عشق چیزی جز عبور از خود نیست. اما میخواهم بدانی در تمام این ۲۰ سال، تأکید میکنم، در تمام این ۲۰ سال هنوز قلبم به یاد تو میلرزد. برای من رفیقی مهربان بودی و برازندهترین مردی که میتوانست تا همه عمر کنارم باشد. خیلی زود رفتی ابراهیم؛ خیلی زود. کاش نامهات را از خدا پس گرفته بودی!
منبع: شرق

لینک کوتاه
مطالب مرتبط
نظر شما
پربازدیدترین ها
- انتقاد صریح کمال تبریزی و علیرضا رییسیان از بهرام رادان
- مرگ ناگهانی و غم انگیز بازیگر خردسال فیلم یه حبه قند
- از دنیای عجیب، اما نه چندان عجیب سینما/ کارگردانانی که نمیتوانند اجاره خانهشان را بدهند
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
- صحبتهای رئیس هیئت داوران جشنواره برلین/ همه فیلمها سیاسیاند
آخرین ها
- مصائب زن بودن/ درباره «تاسیان» و قضاوتهای زودهنگام
- معرفی منتخبان مرحله اول داوری جشن مستند/ اختتامیه ۱۲ اسفند برگزار میشود
- یادبودی برای شاهپور عظیمی در «حکیم نقد ایران»
- جایزه بزرگ اسکار کسبوکارهای خاورمیانه به همراه اول رسید
- دو تصویر از تاریخ دوبله ایران
- جشن ۱۹ سالگی کانون ادبی زمستان برگزار شد؛ اهدای مدال سال به شهره سلطانی و مهدی یغمایی/ ایرج مهدیان تجلیل شد
- «مسیح پسر مریم» مینی سریال شد
- معرفی نخستین برندگان جشنواره برلین؛ جایزه بزرگ بخش مسابقه نسل به فیلم ایرلندی رسید
- در برنامه «خط فرضی» مطرح شد؛ خستگی از ما به نسل بعد از ما منتقل شده/ در زیر زمین، شهر دیگری وجود دارد
- نگاهی به سریال تاسیان؛روزی روزگاری ایران
- معرفی پلتفرمهای هوشمند سلامت همراه اول بهعنوان اپلیکیشنهای برگزیده
- انتقاد سازندگی از گفتوگوی کمال تبریزی با ایسنا/ داوران بر اساس مصلحت رای دادند نه کیفیت
- وداع با صدای ماندگار دوبله؛ بدرقه منوچهر والیزاده به خانه ابدی/ دوبلوری بدون جایگزین
- لوئیس بونیوئل فیلمساز در تبعید و صدو بیست و پنج سالگی
- فوت یک هنرمند پیشکسوت؛ عبدالرضا فریدزاده درگذشت
- شاهپور هنوز هست
- فیلمی در نوبت عید فطر به اکران اضافه نمیشود/ اسعدیان: پیشنهاد شورای صنفی نمایش برای بلیت، بیشتر از ۱۰۰ هزار تومان بود
- از دنیای عجیب، اما نه چندان عجیب سینما/ کارگردانانی که نمیتوانند اجاره خانهشان را بدهند
- با دستور وزیر ارتباطات، پروژههای ارتباطی همراه اول در روستاهای استان قزوین افتتاح شد
- جشنواره علیه جشنواره
- جایزه تجلی اراده ملی جشنواره فیلم فجر / گزارش تصویری
- گامی دیگر در جهت حذف سینما از سبد خانوادهها/ افزایش قیمت بلیت؛ ضربه مهلک به سینمای ایران
- مدیرعامل بهمن سبز: چه کسی بلیت ۲۲۰ هزار تومانی پیر پسر را میخرد؟!
- انتقاد صریح کمال تبریزی و علیرضا رییسیان از بهرام رادان
- اعطای تندیس «سازمان سبز برتر» به همراه اول
- پنجمین دوره «طرح پژوهانه همراه» با حمایت از دانشجویان نخبه کلید خورد
- نگاهی به سریال «جانسخت»؛ منتظر غافلگیری بمانیم یا نه؟
- کنسرت نمایش «ژن زامبی» از فردا میآید/بلیت ۵ روز اول به پایان رسید
- «نبض» روی میز تدوین
- نسخه ویژه نابینایان «مادیان» با صدای رعنا آزادیور منتشر میشود