یک
نمیتوانم قاطعانه بگویم اگر جای برخی فیلمسازان بودم فیلمم را به این جشنواره نمیدادم چون جای آنها نیستم و با محدودیتها و مضایقات آنها درگیری ندارم. اما دربارهی مقطع زمانیِ پس از آن میتوانم حرف بزنم.
رفتار مجیدرضا مصطفوی را در مقطعِ پس از اعلام فیلمهای بخش مسابقه و در طول جشنواره فجر پسندیدم.
در جریان هستم که با چه وعدههایی و با چه میزان از اصرار و فشار فیلمش را برای جشنواره گرفتند. بعد گفتند فیلم، هر هفت رایِ هیات انتخاب را داشته و بعد از آن فیلم را از بخش مسابقه بیرون کشیدند. بعدش یک بخش ویژه درست کردند و اصرار کردند فیلمش را در آن بخش نمایش دهد، نپذیرفت. در میانهی جشنواره از چند مسیر مختلف اصرار و فشار… و باز هم نپذیرفت. در دو روز پایانی اصرار کردند به جای فیلم قاتل و وحشی بیاید و فیلم را نمایش دهد، نپدیرفت. به این رفتار ها که ترکیبی از اعتماد به نفس، پایمردی و عزت نفس است، خیلی احتیاج داریم. مصطفوی نه التماس کرد، نه هول شد، نه تطمیع شد، نه به کم قانع شد، نه از حقش گذشت. پیش از آن هم در برابر سانسور بیست و چند دقیقهای تحمیلی به فیلمش کرنش نکرد و آن را نپذیرفت. گرچه از دوسال و نیم پیش به این طرف، درخواست دادن برای مجوز و گرفتن پروانهها و مذاکره با نظام سانسور، محل بحث جدی است ولی الزامات اجتناب ناپذیر یک کار پرهزینه هم قابل درک است. کنش مصطفوی و ایستادگیاش لااقل از روز اعلام فیلمها تاکنون، کاملا احترامبرانگیز است.
دو
باید پذیرفت که رابطهی هنرمند-از نوع اصیلش- با سیستم حاکم بر هنر که ابزار و سلاحش، مجوز و سانسور و تکنیکها و فشارهای دیگر است، به بازیِ شطرنج میماند. این را باید بدانیم. مصطفوی به شیوهی خودش درست بازی کرد و به سود فیلمش امتیاز گرفت. به گمانم اکتای براهنی هم این شطرنج را به سود خودش تمام کرد. در شرایط مشابه با مصطفوی او به شیوهای دیگر اما درست بازی کرد و نتیجهای را که میخواست گرفت. تن به سانسور فیلمش نداد، بیانیهاش را هم منتشر کرد، فیلمش را کامل نمایش داد و درنهایت در این مرحله، فضایی را که دوست داشت، پیرامون فیلمش ساخت. حالا باید برود به مرحلهی بعد و به پشتوانهی نتایجِ همین تک اکران، روی مطالبه برای نمایش عمومی فیلمش تمرکز کند.
سه
من به نیتِ اولیهی خانم آبیار در پذیرفتنِ عضویت در شورای پروانه نمایش، آگاه نیستم. شخصا، این پذیرشها و همراهیها با سیستم سانسور را – لااقل در پنجسال اخیر و حتما در دوسال و نیم اخیر- دیگر درک نمیکنم. اما معتقدم آدم در هر لحظهای به این نتیجه رسید که حضورش در یک میدان، بازی کردن برای اهداف نامشروع دیگران است و دارد از نامش و حضورش سوءاستفاده میشود، باید بزند بیرون؛ در هر لحظهای. البته به شرط آنکه «واقعا» بزند بیرون، نه ظاهرا و نه موقتا تا منفعت بعدی. ممکن است دیر باشد، ولی آن لحظه که فهم کرد و ایستادن در طرف درست را انتخاب کرد، لحظهی محترم و مهمی است. ایستادن روی مطالبه و وعده هم مهم است. این اقدام خانم آبیار محترم و مهم بود.
اینجا کاری به مقاطع دیگرِ کارنامهی آدمها ندارم که باید جداگانه به آن نگاه شود. البته که بهتر است سایر وجوهِ کارنامهی فعلی آدم هم با این نوع کنشها هماهنگ باشد.
این قبیل کنشها، اگر واقعی، دائمی، صادقانه، برپایهی اصول اخلاقی، مبتنی بر آگاهی، فراتر از منافع شخصی و در خدمت منافع جمعی باشد، بسیار محترم است.
چهار
هر چیزی حدی دارد. پرروی دوطرفه باز نباشیم. بدوبدو برویم داوری جشنواره را بپذیریم. بنشینیم انبوه فیلمهای ضعیف و ارگانی را داوری کنیم بعد که دیدیم هوا پس است، بیاییم پشت میکروفن در اختتامیهی همان جشنواره، ژست انتقادی بگیریم و حرف از بهروز وثوقی و فریدون گله بزنیم که خودمان را بهخیال خودمان سفید کنیم.
مگر با دستهی کورها طرفی؟ اگر جشنواره جشنواره بود و دبیر دبیر بود و اگر بازارِ آدم حسابیها رونق داشت، تا آخر عمر نوبت به تو نمیرسید جانم. اسم جشنواره خوب است، داشتنِ رزومهی داوریاش خوب است، خودش بد است؟ آن هم تهِ اختتامیه؟ لااقل احترام جشنوارهای را که داورش بودی نگهدار. کاش نیم متر باشیم ولی کوتوله نباشیم. ظاهرا آدرس دسته کورها را به بعضیها اشتباهی دادهاند. بههرحال همه باید یادمان بماند… دست به مهره بازیه!
پنج
متوجه برخی واکنشها نمیشوم. متناقض است. اگر میگوییم بر همگان مشخص شده که مدتهاست بازیِ جشنواره میلی است، پس چرا در اختتامیهاش حاضر میشویم؟ چرا همان وقت که فهمیدیم میلی است بیانیه ندادیم و از بازی خارج نشدیم؟ نمیشود که به مراسم اختتامیه هم بیاییم و وقتی جایزه نگرفتیم اعتراض کنیم. بله جشنواره میلی است، اما یک شبه که میلی نشده. نمیشود که خودمان کلی پیشنهاد داوری را بپذیریم ولی معترض باشیم.
در سال ۱۴۰۰ داور همین جشنوارهی فجر بودید، آن سال میلی بود یا نبود؟ حتی همین امسال در جشنوارهی فیلم کوتاهِ سیستم فعلی داور بودید. این تناقضها را چطور هضم کنیم؟
نمیشود که در یک بازی شرکت کنیم ولی قواعدش را نپذیریم. یا در همین جشنواره بر سر آنها که تحریمش کردند فریاد بزنیم و حالا بگوییم مدتهاست بر همگان ثابت شده که میلی است. نه دیگر. اینطوری که نمیشود. آدمها چیزی به نام حافظه هم دارند. فقط در شرایطی میشود بیانیه جدید داد که قبلیها را رسما پس گرفته باشیم.
مثلا جهت یادآوری، این جملهها را از نشست خبری در سال ۹۸ در دفاع از جشنواره فجر و تقبیحِ گروهی که بابت ماجرای هواپیمای اوکراین جشنواره را تحریم کردند، بخوانید:
«…[با تحریم] سنگ بنایی را میگذارد که نتیجهاش جز نفاق و تفرقه و نفرتپراکنی چیزی نیست و بقیه را در آمپاس اخلاقی قرار میدهد. بیانصافی است که اینقدر آدم خودخواه باشد که به نوعی حرف بزند که در آن ملاحظه هیچ کس دیگری را نکند… ما هنرمندیم، ادعایمان میشود، پس بیاییم صدای مردم شویم. قهر کردن راه چاره نیست. من نمییام، خب نیا. با نبودن تو چه اتفاقی میافته؟ هیچی.»
خب آن موقع، جشنواره میلی نبود؟
اینکه من در فیلمی بازی کنم و آن فیلم را به جشنوارهای بدهند که من آن جشنواره را قبول نداشته باشم، خب طبعا نباید در نشست آن جشنواره حاضر بشوم. یا دیگر لااقل به امید جایزه نروم در اختتامیهاش بنشینم. اینها که دست خودم است. کسی که به زور مرا نمیبرد. وقتی پذیرفتیم در اختتامیه جشنوارهای شرکت کنیم یعنی آن جشنواره برایمان میلی نیست، یعنی همهی سازو کار داوری آن را پذیرفتهایم. بقیهاش حرف جدی نیست. لااقل من جدیاش نمیگیرم.
شش
ببینید آقای مصباح چه نوشته و استوری کرده. تهیه کننده سینما، مدیر کاخ جشنوارهی چهل و سوم و عضو هیات انتخاب جشنواره چهل و سوم.
به کلمات دقت کنید.
«جشنواره فیلم فجر با ساختار بیمار کنونی…، افسوس که ساختار پوسیده و مضمحل جشنواره فجر که دیگر کارکردی ندارد، خستگی را بر جسم و جانم ماندگار کرد.»
اینها را من نمیگویمها. آقای مصباح میگوید. تهیهکنندهای که چند فیلم قابل قبول در کارنامه دارد(«پوست»، «سینما شهرقصه»، «در آغوش درخت»، «پیلوت»، «یدو»، «بیمادر»)، با حوزه هنری و کانون پرورش هم کار کرده، بارها با فیلمهایش در همین جشنواره حضور داشته، الان یکی از فیلمهایش نماینده ایران در اسکار است و طبعا از آدمهای مورد وثوق است.
توجه کنید: ساختار بیمار و پوسیده و مضمحل و ناکارآمد. حرفی میماند؟
و این یکی حرفهای آقای محمدرضا شفیعی است که من برای ایشان احترام زیادی قائلم. تهیه کننده پرکار تلویزیون و سینما که امسال «صیاد» را در جشنواره داشت و قبلترها «شعلهور» و «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» از جمله فیلمهای قابل توجه کارنامه او هستند. طبعا سَمت و سوی ایشان روشن است. در سرمقالهشان اینطور نوشتهاند و قربان قدوبالای بلورین جشنوارهی امسال و دبیرش رفتهاند:
«آقای شاهسواری متشکریم… نه فقط برای برگزاری جشنوارهای با شور و حال… نه فقط بخاطر برگزاری جشنواره کم نقص و بی حاشیه… نه فقط بخاطر برگزاری جشنواره حرفهای و به دور از جلوهگریهای فیک… بیشتر و بیشتر بخاطر جمع کردن مجدد همه سلایق و نگرشهای هنری زیر پرچم جشنواره فیلم فجر نظام اسلامی. شاید خیلیها این کار شما را کم اهمیت جلوه دهند اما آنهایی که دل در گرو انقلاب و مردم دارند میدانند چه کار ارزشمندی کردید.»
حالا من ماندهام بلاتکلیف؛ آقای مصباح که از مهمترین دستاندرکاران بودند، جشنوارهای برگزار کردهاند که خودشان به آن میگویند؛ بیمار، پوسیده و مضمحل و آقای شفیعی میگویند کم نقص و بیحاشیه و ارزشمند.
آیا این دو عزیز، این دو محمدرضا دارند دربارهی یک جشنوارهی واحد حرف میزنند؟
هفت
جشنواره برویم یا نرویم؟ فیلم بسازیم یا نسازیم؟ فیلم را به جشنواره بدهیم یا ندهیم؟ تئاتر کار کنیم یا نکنیم؟ مجوز بگیریم یا نگیریم؟ داوری کنیم یا نکنیم؟ این پیشنهاد کار را قبول کنیم یا نکنیم؟ روی زمین یا زیر زمین؟ سر کنیم یا سر نکنیم؟ اعتراض کنیم یا ساکت باشیم؟
اینها به گمانم به کسی ربطی ندارد، همچنان تصمیم شخصی آدمها است. انتخاب آدمهاست و وابسته به عقایدشان و اصولشان و وجدانشان و اولویتهایشان و حافظهشان و صداقتشان با خود. لازم نیست کسی برای آدم تعیین تکلیف کند. مهم لحظهای است که در خلوت، به آینه نگاه میکنیم و به خودمان نمره میدهیم. کافیست در آن لحظه سرمان پایین نباشد.
البته که آدم باید پیش از ورود به هر بازی، میدان آن بازی را تحلیل کند. ببیند آن میدان، محترمانه و منصفانه هست یا نه. مهمتر از آن ببیند با ورود به آن میدان چه چیزهایی از دست میدهد و چه چیزهایی را به دست میآورد. سنگ محک و میزانِ این انتخاب، البته وجدان است و پایبندی به اصولی که به آن معتقدیم. بهتر آن است که از دروغ و تظاهر و تجاهل و فراموشکاری و منفعتجویی و عافیت طلبی پرهیز کنیم. اینها، مهم است. گرچه دارند سعی میکنند فراموش شود.
چه بسیار بازیهایی که شاید رجحان و آرامش، در وارد نشدن به میدانِ آن بازی باشد. مهم این است که مطمئن باشیم کارِ درست را انجام دادهایم.
تمام
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- فرهیختگان ادعا کرد: شعبدهبازی در آرای مردمی؟/ ابهام در انتخاب فیلم برگزیده تماشاگران جشنواره فجر
- پیام حسن پورشیرازی به مصطفی زمانی؛ از تو آیین و رسم جوانمردی آموختم
- واکنش شهاب حسینی به جوایز جشنواره فجر؛ میلی بودن جشنواره به یقین همگان رسیده است
- «خدای جنگ» سیمرغ ویژه جشنواره فجر را نپذیرفت
- برگزیدگان جشنواره فیلم فجر معرفی شدند؛ سعید خانی: «قاتل و وحشی» را اکران کنید/ مصطفی زمانی سیمرغش را با حسن پورشیرازی تقسیم کرد
- حاشیههای جشنواره فیلم فجر/ ادامه حسرت تماشای یک فیلم پس از ۵ سال و نامزدهای پرسش برانگیز
- ایستگاه پایانی؛ ایدههایی که هدر رفت و سرمایههایی که بر باد شد
- یادداشتی بر فیلم سینمایی «رها»/ رهایی
- چهل و سومین جشنواره فیلم فجر؛ معرفی نامزدهای بخش مسابقه سینمای ایران
- واکنش ستاره اسکندری به توقیف «قاتل و وحشی»/ سالهاست که اندیشه را پشت قرهای کمر پنهان کردهاید
- از انیمیشنی ناتوان در جذب مخاطب تا ایدههایی هدر رفته و با ساختار تکراری
- استانداردهای یک کمپانی حرفهای
- با مشخص شدن نمایش فیلمهای بخش ویژه؛ «بی سر و صدا» در جشنواره فجر اکران نمیشود
- «شوهر ستاره»؛ حقیقتی منبعث از زندگی و تجربهی زیستهی بخشی از زنان
- هیولایی باستانی
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- از مراسم بزرگداشت، بینیازم/ انتقاد حسین علیزاده از جشنوارهی موسیقی فجر
- امیرحسین حاجیلو درگذشت
- یک یادداشت در هفت پرده
- فشار بر سریال تینا پاکروان ادامه دارد/ ساترا: «تاسیان» مجوز نمایش ندارد
- دومین شب جشنواره موسیقی فجر / گزارش تصویری
- دلافکار: اکبر زنجانپور تاریخ تئاتر ماست/ زنجانپور: «یوزفکا» بغضمان را باز کرد
- به تهیهکنندگی اسکورسیزی و اسپیلبرگ؛ خاویر باردم و ایمی آدامز با «تنگه وحشت» بازمیگردند
- سریال «صد سال تنهایی»؛ شاهکار مارکز به اثری خیرهکننده در تلویزیون تبدیل شده است
- معرفی داوران دومین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه عباس کیارستمی
- با صدای رخشان بنیاعتماد، لیلی گلستان، جهانگیر و باران کوثری؛ نسخه صوتی داستان «تیستو سبزانگشتی» منتشر میشود
- فرهیختگان ادعا کرد: شعبدهبازی در آرای مردمی؟/ ابهام در انتخاب فیلم برگزیده تماشاگران جشنواره فجر
- مرثیهها در فراقِ فروغ؛ نامت سپیده دمی است
- تهمینه میلانی داور جشنواره فیلم هند شد
- آیین گشایش چهلمین جشنواره موسیقی فجر / گزارش تصویری
- نخستین شب چهلمین جشنواره موسیقی فجر / گزارش تصویری
- حضور همراه اول در نمایشگاه کار ایران، فرصتی برای جذب استعدادهای جوان
- پیام حسن پورشیرازی به مصطفی زمانی؛ از تو آیین و رسم جوانمردی آموختم
- جمال و رومئو، ژولیت و شاه
- فیلمهایی در بستر نگاه گیشهای و ملودرامی غافلگیرکننده در سینمای ایران
- «آغوش باز» آنلاین اکران میشود
- جشنواره مجارستانی به «مرثیهای برای ایل» جایزه داد
- بستههای ویژه و عیدی همراه اول بهمناسبت نیمه شعبان
- با انتشار نامهای سرگشاده؛ نرگس آبیار از شورای پروانه نمایش استعفا داد
- واکنش شهاب حسینی به جوایز جشنواره فجر؛ میلی بودن جشنواره به یقین همگان رسیده است
- آیین پایانی جشنواره فیلم فجر / گزارش تصویری
- «خدای جنگ» سیمرغ ویژه جشنواره فجر را نپذیرفت
- برگزیدگان جشنواره فیلم فجر معرفی شدند؛ سعید خانی: «قاتل و وحشی» را اکران کنید/ مصطفی زمانی سیمرغش را با حسن پورشیرازی تقسیم کرد
- حاشیههای جشنواره فیلم فجر/ ادامه حسرت تماشای یک فیلم پس از ۵ سال و نامزدهای پرسش برانگیز
- به بهانه اعلام اسامی نامزدهای جشنواره فیلم فجر
- ایستگاه پایانی؛ ایدههایی که هدر رفت و سرمایههایی که بر باد شد