سینماسینما؛ داستان کوتاه «عاشق کتاب» نوشته راحیل بوستانی*
پنج روز هفته، بعد از مدرسه، به خانه آنها میروم. نمی دانم چطور عرض حیاط را میدوم. پلهها را در تاریکی طی میکنم. پشت در اتاقش هستم. پنجره ای مشبک،هر شبکه به رنگی، قرمز، بنفش، سبز، نارنجی … انگار نورهای رنگی را روی قالی پاشیده اند. سه ضلع دیگر اتاق قفسههای فلزی تا سقف پر از کتاب، با جلدهای کاغذی، چرمی و گالینگور، در قطع وزیری، رقعی، جیبی مثل عشاقی پا بر جا در عشق، سر به شانههای هم داده، استوار ایستاده اند. یک تخت فنری و میز تحریر زیر پنجره اند.عصایی چوبی به رنگ ماهاگون یله بر دیوار است. انگشتر عقیق و جوهردان عتیقه اش روی میز برق میزنند.
اتاق، حتی اسم کتابها برایم خیال انگیز و هوش رباست.
کلبهی عمو تم، دختر عمو بت، خاطرات خانه اموات، روزهای برمه، هاکلبری فین، اسکارلت، پی پی جوراب بلند، دیوان اشعار، تاریخ طبری …همه چیز بوی کهنگی میدهد. بوی کاغذ کاهی، جوهر و چرم سوخته.
کاغذ کهربایی در زیر نور صبح میدرخشد. دستش روی تن مینیاتور میلغزد و تند تند صفحات را کنار هم به نظم میچیند. بر کاغذ گلاسه موم اندود مینیاتوری با دستار و شلوار سندبادی نقاشی شده، تن پوشش قرمز و چشمانش با ناز پرورده، درشت و سیاه است.
کاغذهای جدا شده را، مرتب کنار هم میگذارد و با نخ ابریشمی میدوزد. کتاب را برای صحافی به دکان محمد میبرد. چرم را به دقت انتخاب میکند، هم جنسش را و هم رنگش را…
هربار که به خانه برمی گشتم، میفهمیدم که دل من در اتاق او جا مانده است. انعکاس پروازم در پنجرهی مشبک اتاق طنین میانداخت. با دلتنگی ای که در جان مینشست و ته نشین میشد، آشنا شدم. وقتی صدا و کلمه تمام میشد، من و شیدایی بر جا میماندیم. به دنبال کتابی بودم که سیرابم کند. تردید در من زاده شد. سوالها امانم را میبریدند. هر چه بیشتر میخواندم، به عمق چاه ویل نادانی ام پی میبردم. جایی را جز آغوش گرم کلمات خوش نداشتم.
پدربزرگ، اما، دلبستهی تاریخ است. شیفتهی مصدق، علاقه اش سبب شده بارها و بارها روز نوشت دادگاههای نظامی او را بخواند. آن قدر که نوشتهها را از بر شده است. نبض کتابخانه به دستش است. چند هزار کتاب را به خط قراول میدارد. عکسهای قدیمی را پشت نویسی میکند. هر کجا زیر خاکی ای پیدا میشود، به همکارانش تلفن میکند. دو هم پا دارد، یکی دوستش که، با وانت دنبالش میآید و دیگری عکاسی نامی است. تاریخ شفاهی شهرش است. جریان زیستهی هر خانه و اجداد محلی هر شخص را میداند. هر شئ تاریخی و هر عمارتی را میشناسد و به دقت ثبت میکند. با عکس و سند. ازاعلامیه جنگ جهانی دوم تا اولین دستگاه تلگراف.
خیلی زود دانستم کتابهای تاریخی از همه روده درازترند. باج گیرند و بیکار، هی خودشان را تکرار میکنند. ظلم و جور است که مکرر میشود و کسی این حلقه را نمی شکند. کتابهای روانشناسی الگوی بیماریهای روانهای رنجور را بررسی میکنند. مغرورند و دم دمی مزاج، کتابهای ادبیات، آن جاست که لنگر میاندازم و نمی توانم قدم از قدم بردارم. شعر را ،اما،بیشتر دوست دارم. اغواگرست، پر از حواس پرتی و جادوست.
پدربزرگ در ایوان قند میشکند.کنارش مینشینم و به دستهایش نگاه میکنم. کله قند به مکعبهای سفید درخشان مربع، شیرین و یک اندازه تبدیل میشوند. با خود فکر میکنم چه طور دل پاک و سخت کله قند را اندازه میگیرد.
در برابر هجوم حضور کتابها خودم را مشتاق و آسیب پذیر میبینم. از دنیایی که همه چیزش قابل پیشبینی وملموس بود وارد دنیایی ناشناخته و مرموز میشوم.
اتاقش همیشه پر از مهمان است. گوش تا گوش آدم مینشیند. بعضی شاگردانش بوده اند و برخی اهالی شهر … همه را میشناسد. حرف هایشان را میشنود. تسلیشان میدهد. همدلیاش را با هدیه دادن، یک کتاب که به درد جانشان میخورد، ابراز میکند. او خوب میداند هر کسی چه جور کتابی لازم دارد. فالگوش میایستم شاید انتخاب کتاب بعدی برایم راحت تر شود.
اهالی شهر مثل دستهای کبوترند. در هوا چرخ میزنند و چرخ میزنند و باز به در خانهاش میآیند. بینیاز از دام و کمند، جلد جلد، از هر سو که میروند، بازگشتشان قطعی است. کتاب دانهی آن هاست. کم میبرند که زود برگردند.
هر چه خاطره از او به یاد دارم در حال مستند کردن وقایع شهرش و جمع آوری کتاب است. او هم مثل «ویرجینیا وولف» معتقد بود: «هیچ چیز اتفاق نیفتاده، مگر زمانی که ثبت شده باشد.»(۱)
۱.نقل از ویرجینیا وولف
* راحیل بوستانی
متولد : ۱۳۶۰
لیسانس کارگردانی سینما از دانشگاه سوره تهران.
کارگردانی فیلمهای کوتاه «شکار» سال ۱۳۷۸، «سارا» ۱۳۸۰، «پنجره» ۱۳۸۴ ، «هیچ کس حرفی نزد» ۱۳۸۹، «فوبیا» ۱۳۹۰
نویسنده و کارگردان فیلمهای کوتاه «والس سالهای خاکستری» ، «شمارش» ۱۳۹۷، «شکستنی» ۱۴۰۰
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
پربازدیدترین ها
- وقتی زن تبدیل به «ناموس» میشود/ نگاهی به فیلم «خورشید آن ماه»
- چهره تلخ عشق یک سویه/ نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- حضورهای بین المللی فیلم کوتاه تامینا
- گلدن گلوب اعلام کرد؛ وایولا دیویس جایزه سیسیل بی دمیل ۲۰۲۵ را میگیرد
- درباره «قهوه پدری»؛ قهوه بیمزه پدری
- «کارون – اهواز» در راه مصر
- اختتامیه جشنواره «دیدار» ۱۷ دی برگزار خواهد شد
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «مجمع کاردینالها»؛ موفقیت غیرمنتظره در گیشه و جذب مخاطبان مسنتر
- مدیر شبکه نسیم توضیح داد؛ مهران مدیری، جنابخان، فرزاد حسنی و چند برنامه دیگر
- تاکید بر سمزدایی از سینما و جشنواره فجر/ علیرضا شجاع نوری: ادغام جشنوارهی ملی و جهانی فجر سیاسیکاری بود
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ جادوی «شرور»؛ داستانی از دوستی، تفاوتها و مبارزه با تبعیض
- برای پخش در سال ۲۰۲۵؛ پسر شاهرخ خان برای نتفلیکس سریال میسازد
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «گلادیاتور ۲»؛ بازگشتی باشکوه به کُلُسیوم و سنت حماسههای سینمایی
- اعلام نامزدهای چهلمین دوره جوایز انجمن بینالمللی مستند/ محصول مشترک ایران و انگلیس در شاخه بهترین مستند کوتاه
- اصغر افضلی و انیمیشن «رابینهود» در تازهترین قسمت «صداهای ابریشمی»
- جایزه جشنواره آمریکایی به پگاه آهنگرانی رسید
- چهل و سومین جشنواره فیلم فجر؛ از فرصت ثبت نام فیلمها تا داوری عوامل بخش نگاه نو
- نمایش بچه / گزارش تصویری
- اهمیت «باغ کیانوش» در سینمای کمدی زدهی این روزها
- برای بازی در فیلم «ماریا»؛ نخل صحرای پالم اسپرینگز به آنجلینا جولی اهدا میشود
- اکران فیلم علی زرنگار از اواخر آذر؛ «علت مرگ: نامعلوم» رفع توقیف شد
- مانور آمادگی همراه اول برای رویارویی با بحران؛ تمرینی برای پایداری ارتباطات
- بررسی هزینه و درآمد تولیدات ۳ سال اخیر؛ حساب کتاب فارابی جور است؟
- در اولین روزهای اکران بینالمللی؛ «گلادیاتور۲»، ۸۷ میلیون دلار فروخت
- اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم فجر معرفی شدند
- نامزدی ۲ جایزه آمریکایی برای «دوربین فرانسوی»
- «شهر خاموش» بهترین فیلم جشنواره نوستالژیا شد
- فروغ قجابگلی بهترین بازیگر جشنواره ریچموند شد
- «تگزاس ۳»؛ کمدی از نفس افتاده یا موفقیت تکراری؟
- روایتی از سه نمایشنامه از محمد مساوات روی صحنه میرود
- «کارون – اهواز» در مراکش