تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۱/۲۵ - ۰۱:۳۵ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 173230

سینماسینما، احمد میراحسان

این زندگی دراماتیک بانو قدس ایران در مستند «بانو قدس ایران» است که ساختار دراماتیک ندارد اما روحیه تراژیک دارد. می‌خواهم بی مه و عینک شیشه‌ای مشجر، صافی و بی‌غش درباره این مستند، این زندگی و این تصویر بنویسم.

هرمنوتیک مدرن، تاویل را امری ماهوا ذهنی می‌داند که در اندازه وجودی تاویل‌گر و شناسنده اثر، رخ می‌دهد. چه به حد تاویل باور داشته باشیم مثل هرش و چه حدی برای آن -نظیر اومبرتو اکو- به رسمیت نشناسیم. اما در نگاه مبتنی بر وحی تاویل بازگرداندن معنای پدیده‌ها، اسماء و موجودات است به حقیقت وجودی نخستینش، چون بازگرداندن یک زبان و نیز کلام و پیام ارسال شده به هستی اولینش. غالبا این را معنای اصیل و آغازین نشانه‌های کلامی می‌فهمیم؛ لیکن در قرآن این بازگشت وجود به حقیقت خود است، چه بازگشت اسم اسم اسم باشد چه اسم اسم و چه اسم به مثابه کلمه به مدلولش. این کلمه گاه کلمه‌ای است از سوی خدا در ساختار بیان و زبان مثل جمله‌ای بر زبان جاری شدنی، گفتاری-شنیداری و گاه کلمه، موجودی زنده، جسیم و دیداری است، در مقام یک موجود بلاواسطه دال دیگری، همچون همه موجودات آفریده‌ی روحی-طبیعی، دارای جسم مادی، چون باران، آب، انسان یا وجود نوری و طبعی مثل مسیح (ع)، محمد (ص)، امام زمان (عج)، یا وجودی ماوراء جسمانیت مادی چونان فرشته و لوح و عرش جبرئیل و… البته خود قرآن مجید، موجودی زنده و نوری و نازل در صورت زمینی در قالب کلمه و شنوا، بینا، هادی، شافی و شعورمند و پاسخگوی قرائت کننده خود بلکه شناسنده او و گمراه کننده خواننده تا متقی است.
در همه زندگی امروزی‌مان در جهان مدرن، خصوصا زندگی ایرانی ما به ویژه زندگی شیعی مسلمانان و مشخصا فضای در جهان بودن ما در قالب یک دولت/ملت جدید به نام ایران، از سال ۱۳۵۷ به مثابه سرزمین انقلاب اسلامی، چالشی تداوم یافته است. چالشی که قبلا سابقه دویست ساله داشته و با شکست انقلاب مشروطه و کودتا و سلطنت پهلوی در مقام کشور پیرامونی نظام کانونی مدرنیته، تفسیر غربی را حاکم کرده و قیام امام خمینی (ره) بازگرداندن رود حیات ایرانی به بستر تاویل روحانی و زندگی وحیانی و هدایت الله و در مسیر تاویل سمت حیات دنیوی ما از سوی راسخان در علم علیهم السلام و معارف الهی بوده است. یعنی همین چالش کنونی و نگاه به زندگی، بین نگرش مدرن با نگرش اسلام که همان نگاه پیشنهادی و مؤکد امام معصوم تاویل‌گر قرآن حکیم و پیرو صادق آنان امام خمینی است در نگریستن به خویشتن-انسان در مقام عبد و به زندگی اجتماعی جامعه خویش، در مقام کشتگاه و آزمایشگاه، مبتنی بر تاویل و نگرش قرآنی اهل البیت علیهم السلام. این‌ها چه ربطی دارد به نقد یک فیلم مستند؟ ظاهرا هیچ! اما این ظاهرا هیچ خود پاسخ مدرن به پرسش است و پاسخ نگرش اسلامی و هستی شناسی توحیدی ظاهرا/باطنا ربطی ماهوی در چگونگی نگاه به این زندگی و بازنمایی آن است. ما تنها با بازگشت به مبنای مستقل هستی شناسی خود توانیابی تازه‌ای در نقد می‌یابیم و ارتباط این مبانی تاویلی را می‌یابیم.
مستند «بانو قدس ایران» عرصه نمادین و منحصر به فرد این چالش بزرگ است، در زندگی بنیانگذار و رهبر انقلاب و جمهوری اسلامی و نه تنها زندگی اجتماعی، سیاسی، انقلابی و در مقیاس ملی، منطقه‌ای و جهانی، بلکه در زندگی شخصی، خصوصی و خانوادگی رهبر فراموش نشدنی یکی از سه انقلاب مهم دنیا؛ انقلابی مهم نه در قرن اخیر که در دو قرن از انقلاب دموکراتیک-لیبرالیستی فرانسه و سپس انقلاب سوسیالیستی-کمونیستی شوروی و چین و… و بالاخره انقلاب اسلامی ایران!
من در تاویل، نگاه غیب‌اندیش را تا ریشه الوهی وجود کلمه، باور دارم. و ساختارزدایی را نه با مفهوم دریدایی بلکه ایجاد پرسش در لایه صلب موجودیت مادی، به سود نگاه به هستی باطنی و فانی در آن باقی یگانه، معرفت افزا می‌دانم. در تماشای مستند بانوی قدس ایران همین نگاه رمزگشایی اثر ارجمند رزاق کریمی را حمل می‌کند.
سینمای مستند در جهان خارج از این کلی‌ترین تقسیم‌بندی وجود ندارد، یا متکی به یکی از فلسفه‌های مدرن و لائیک است یا متکی به یکی از دیدگاه‌های دینی و توحیدی. فلسفه مدرن مبانی سینمای مستند را تعریف می‌کند، انواع مستندهای مدرن متکی به این منابع‌اند و به صورت بدیهی امر تاویل موضوع مستند در جهان‌بینی اسلام متکی به شاخه‌ای از شاخه‌های بینش توحیدی است. و اولین ثمره‌اش پس از تماشای مستند و اندیشیدن به آن و طبقه‌بندی داده‌ها و دانسته‌ها، کشف شگفتی‌آور روح غیبی رویداده و سیمای باطنی مشیت حکمران بر لحظه به لحظه این زندگی و اراده عزیز حکیم بود که سیطره داشت بر قلب و روح رویداد زندگی و زناشویی امام (ره). یک زندگی-آینه که خود عرصه آن چالش بزرگ جهانی توحید-مدرنیته در عمق عاطفی‌ترین و خصوصی‌ترین رابطه زندگی در دنیا به شمار می‌آید، جهان فشرده شده در یک خانه زیر یک سقف، در یک بستر!
آه این چه راز و باز چه بازی الهی است که گشایش‌های عظیم دوران‌ساز و ایام‌الله خویش را در جایی محقق می‌سازد که همه اراده‌ها و نقشه‌ها و تدبیرها و خواسته‌های بشری را نقش بر آب می‌کند. می‌پرسید چگونه؟ به روایت مستند بانو قدس ایران دل و جان بسپاریم. روایت یک پیوند در متن یک انقلاب کن فیکون کننده در ایران، منطقه و دنیا.
*****
فیلم مصطفی رزاق کریمی از همان آغاز، بی‌پرده، وارد هستی تاریخی این چالش به روایت بانو قدس ایران می‌شود ببینیم روایت همسر امام (ره)، کدام لایه‌ی این هستی درونی-بیرونی، دنیوی-الهی را روایت می‌کند.
روایت خانم قدس ایران، از لحظه خواستگاری‌شان برای روح‌الله، شروع می‌شود. یک روحانی بیست و هفت ساله و رد بی‌تردید این طلب و دلبستگی از سوی بانو قدس ایران که ۹ ماه طول کشید. در پی یک بهت و انکار او و اصرار روح‌الله، مداخله یک نشانه و تاویل غیبی، ناگزیری پذیرش یک سره تلخش را سبب می‌شود و این شروع تقدیری الهی است که امر خصوصی را به امر جهانی و چالش خصوصی یک زندگی زناشویی را به چالش جهانی و سراسر توام با دشواری و رنج و ریاضت و صبر، پیوند می‌دهد. داستان ادغام این و آن دیگر!
چنان که بانو خود در آغاز می‌گوید: این سفری بود از قم تا قم (سفری از زمین به سوی آسمان، از آغوشی گشوده به سوی مدرنیته، به سوی تقدیری الهی که در قالب سفری محسوس کالبد گرفته بود) سفری از تهران به قم و از قم به نجف و از نجف به تهران، قم (تهران/قم، به مثابه پایتخت انقلاب اسلامی جهان که ندای توحید اسلامی در کفرستان زمین قرن بیست و بیست و یکمی در افکند و امام از آنجا به تبعید فرستاده شد و سپس از پایتخت مدرنیته -پاریس- به آن بازگشت!) خانم قدس ایران در آغاز یادآوری این سفر، ریاضت، رستگاری و رهایی از اشرافیت مدرن و طی و سلوک عمر در راه فرمان پروردگار و انجام تکلیف الهی امام و صبر بر آن، روایت می‌کند:
حالا من مانده‌ام و اولین خاطرات آغاز این سفرها و دوباره به گذشته‌ها بازگشتن، به خانه پدری، به خانه خانم مخصوص (مادربزرگ اشرافی نوگرایشان که از طفولیت نزد او بزرگ شد) و رسیدن به آن روزی که برای اولین بار خودم را چون مرغی در قفس می‌دیدم.
*****
درست پیش از هر ادامه‌ای جای آن دارد که پرسشی زیبایی شناختی و قدیمی را درباره حقیقت فیلم مستند و مستند بانو قدس ایران، یادآوری کنم:
مستند به طور کلی و فیلم «بانو قدس ایران» را از منظر ارزش تصویر واقعیت یا ارزش واقعیت تصویر چگونه تلقی می‌کنیم؟
من معتقدم هر مستند نه صرفا تصویر واقعیت است و نه فقط ارزش آن بسته به ارزش واقعیت تصویر آن است بلکه فیلم مستند در شکاف این دو و بلکه در دادوستد جدایی‌ناپذیر این دو حیات دارد. آن‌چه به اسم تصویر واقعیت تحویل مخاطب داده شده، چیزی نیست جز تصویر تصورات آدم‌های گوناگون با واسطه ذهن سازنده و روند فرمالی که او آفریده، یعنی همان استتیک بصری و فیلمیک. اما به یاد داشته باشیم این آدم‌ها همانقدر که آینه بیجان نیستند، موجوداتی که از افسانه و خیال بی‌ربط به رویدادها حرف می‌زنند هم نیستند. به هر حال نگاه و تلقی خود را از رخداد زنده با ما در میان می‌گذارند و در نسبت گوناگون با امر عینی و حقیقت آن قرار دارند و نه با امر وهمی و نابوده و ناواقع!
پس پرسش‌های ما از حد تاویل و تفسیر و تحلیل و تلقی‌شان از امر واقع می‌تواند باشد. حدی که البته تا مرز دروغ و وارونگی و بدگمانی و… می‌تواند پیش رود و بیش از هر چیز بیانگر تلقی هر راوی معین و نگاه او به واقعیت است چه همسر امام چه دختر امام چه عروس امام چه برادر خانم قدس ایران، چه ندیمه قدیمی ایشان و… حالیه به پرسش‌ها چون تمهیدی برای ورود معقول به فیلم بپردازیم: الف؛ کلام:
۱- کلام‌ها، گفتار، تک‌گویی، سخن با صدای واقعی راوی، پاسخ به پرسش و مصاحبه، روایت با صدای دیگری، نریشن فیلمساز و… چه نسبتی با خود واقعیت و امر واقع هر دو دارد؟
۲- متن روایت، نریشن فیلم که از زبان اول شخص -خانم قدس ایران- نوشته شده، آیا عینا کلمات ایشان است؟
۳- تفاوت روایت با صدای خانم و این روایت مفصلا قابل بحث از منطر امر وانمودگی است و قدرت اغوای مستند.
۴- فاصله بین تفاوت واقعیت با تصویری که خود خانم قدس ایران از رخداد واقعی می‌دهد با تصویری که کلام راویان دیگر در غیاب‌شان به نقل از ایشان می‌دهد باز موضوع اساسی در درک ما از مستندات مستند و میزان اعتبار نسبی و یا منتسب به شخص و شخصی آن است.
ب؛ تصویر:
۱- ارزش تصاویر تزئینی و کلی برای فضاسازی در ارتباط با ایجاد تصور واقعی در زمان و مکان.

۲- تصاویر دیگر، عین تصویر کسانی است که خود مستقیما برابر دوربین سخن می‌گویند.
۳- تصاویری که سخن و صدای واقعی بر روی آنها ارائه شده.
۴- تصاویر شهر و معماری کهن و مستند بودنشان در رابطه با فضای روایت خانم و دیگران.
با لحاظ این پرسش‌ها درباره حد استناد و نسبت آن با واقعیت روایت شده در فیلم به خود اثر رزاق برگردیم.
*****
«تنهایی از همین جا شروع می‌شود از همین خانه» این جمله‌ای آغازگر از روایت فیلم است:
روایتی که شروعش البته کودکی است:
«کودکی‌ام به شادمانی گذشت. بدون هیچ نگرانی و دغدغه‌ای. هر چه می‌خواستم مهیا بود. کفش‌های مارک‌دار به قیمت شش تومان، معلم سرخانه برای یادگیری فرانسه، آقا ذبیح که هر جا می‌رفتم به دنبالم بود، همراهم بود تا خواسته‌ام را انجام دهد‌ و سلطنت بیگم که کارش این بود برابم چای بریزد و قربان صدقه‌ام برود.»
از این فضا پرتاب شدن به فضای زندگی آقا روح‌الله، در تاویل مدرن این جابجایی تفسیری جز نابجایی ندارد. همه آنان که در فیلم مفتخرند به گذسته پیش از ازدواج بانو و با گونه‌ای حسرت و ستایش پنهان از آن فضای اشرافی سخن می‌گویند، اگر شجاعت داشتند و در سیطره شخصیت حضرت امام (ره)، مرعوب جایگاهش نبودند، همه افراد با علایق رفرمیستی، منطقا طبق الگوهای فکری خود باید این تغییر را نشانه‌ی فشار یک فرهنگ مردسالار و نگاه به زن همچون جنس دوم بدانند و خانه‌ی شوهر را بسان قفس و محبس و تباهی امکان رشد بانو قدس ایران و امکان آزادی انتخاب و گزینشش، ترسیم کنند و این زندگی را نمونه‌ای از ستم فرهنگ دینی و اثرات رسوب کرده روانکاوی و تربیت مذهبی قلمداد کنند.
اما تاویل جدا از هرمنوتیک مدرن، تاویل الهی، نگاه دیگری دارد. این تاویل متکی به وحی و مجموعه موزون آگاهی‌هایی است که به هستی‌شناسی و انسان‌شناسی توحیدی-اسمایی، به رابطه ربوبیت و عبودیت و تبدیر انسان برای عبد بودن و مشیت و یاری‌های پروردگار به انسان، به عالم غیب و بازگشت به سرچشمه مشیت و آغازگاه قدر و اندازه انسان و تحقق هستی ازلی او در هستی دنیوی مرتبط است و داستان شدنی است که انسان آن می‌شود که هست که باید بشود در زمینه‌ای بینابین جبر و اختیار به فرجام کارش می‌رسد. از این منظر در رابطه زوجی به اسم روح‌الله و قدس ایران مشیت و داستانی دو سویه نهان است و هر یک برای دیگری زمینه‌ای است برای شدن او، کمال و توانیابی و ظهور حقیقت و مرتبه آدمیت او. این دیدگاه با آن نگرش نابینا و خود بنیان انگار مدرن در تاویل خیلی فرق دارد. این عقل با آن خرد بسیار متفاوت است و این چشم، آن چشم ظاهربین نیست چشمی دیگر و باطن‌نگر است.
خداوند حجت‌هایش را روانه موقعیت هر انسان به نحو جداگانه می‌کند و هر فرد در احاطه اجبارهای گوناگون جغرافیایی، اجتماعی، تاریخی، فرهنگی، اقتصادی، بالاخره خودش بر می‌گزیند تا میل، خودپرستی
و لذت دنیا، را برگزیند یا خدا را. ندای باطنی حق و راه رستگاری اخروی را برگزیند و مقدم دارد یا خود را. در جدال نفس خودانگیز و ناخشنود، دست شستن از میل آزمند به دنیا و روح خدا انگیز در دل، بانو قدس ایران بالاخره با همه عوامل متعارض بر ندای غیب و فرمان فطرت خود آری گفت. او نه آنچه وسوسه اشرافی‌گری مادربزرگ بود، بلکه آنچه را که حقیقت پدر بود، گردن نهاد و انتخاب کرد و این با همه ناخشنودی وجه دنیوی او در نهان گویای ذاتی انطباق با مشیت و گزینش ربش و صبر بر آن بود و نه گویای عصیان. هرچند همواره از انسان غیرمعصوم وسوسه دنیا دست نمی‌شوید. او اگر فردی بی‌ایمان به حق متعال و حقیقت مطلق الهی می‌بود، می‌توانست به رویای صادقه خود، به هدایت درونی خدا و رسول‌الله و مولا علی صلوات الله علیهم السلام نه بگوید. و ازدواج با آن طلبه لاغر رنگ پریده و بعدها امام امت و رهسپار راه ولایت ولی الله الاعظم، نور اکبر و این دل‌سپرده توحید خالص و انجام بی‌چون و چرای تکلیف الهی و تحمل همه رنج‌های باور نکردنی راه صعب و دامن تکاندن چون جدش در آستان حق را و شریک شدن با او و تزویج بانو ایران و روح‌الله منور به روح عبودیت و مجاهدت خستگی‌ناپذیر و در این راه تحمل همه زخم‌ها و دردهای دنیایی را مصرانه رد کند و به پاریس برود به دنبال سرنوشتی که مادربزرگ با ازدواجش با آن ایرانی در دل پاریس ماوا گزیده برای او تدارک دیده بود. اما این آری او به روح‌الله که دنیا را به جای چراگاه شیطان و لذت نفس، برای او به ریاضت‌گاهی به سمت رضوان الهی و مشق صبر کرد، تاویل دیگری برای این پرتاب از یک فضای رو به دوزخ (و رفتن به غرب و زیستن در فضای کفر و القائات سکولاریته و لائیسیته مدرن و…)، به فضای رو به ‌رب جلیل، فراهم می‌آورد. او کشتگاه یک زندگی الهی شد. با فرزندانی چون راه‌هایی به سوی خدا‌ در فحوای رنج‌ها و با همه ناخشنودی از آن چه ظاهر یک عذاب داشت و باطنش جز خیر منحصر در قیام‌کنندگان برای امر خدا نبود و او نمی‌دانست برگزیده شده تا شریک این پاداش عظیم روح‌اللهی باشد. برای تاویل‌گران اثنی‌عشری رازی بیان شده وجود دارد که راویان بی‌ایمان با آن آشنا نیستند. و پیروان چهارده معصوم (ع) از این راز باخبرند، چنان که امام باخبر بود: دختر یزدگرد در زندگی با امام حسین علیه‌السلام چه می‌کرد؟ اشراف‌زاده رومی و از صلب شمعون در خانه امام حسن عسکری (ع) چه؟ او سرانجام به پاریس رفت اما در معیت یک عبد خدا تا شریک منادی توحید باشد نه ندای رفتن به سمت تمدن شیطانی مدرن و از پاریس بازگشت تا به سرانجام رشد خود در مقام بانو قدس ایران که حالا دیگر با سیر غایی‌اش سر بر ولایت الهی نهاده، به مرحله پایانی و آخر سیرش و رجعت به الله سفر کند و در کنار آن‌که دیروز گزینشی برای رضای رسول‌الله (ص) بود و عدم مخالفت با خواست پدرش علی بن ابیطالب (ع) و امروز گزینشی ممزوج با قلبش بود و یارش بیارمد و ان‌شاءالله آمرزیده در رضوان الهی جایی ابدی یابد. این پایان ماجرای ایران در همراهی با امام روح‌الله مسیحا نفس بود. پایان داستان بانو قدس ایران، ماجرایی که آغازش چنین بود در همین نقطه از روایت است که می‌شنویم:
شمس آفاق زودتر از مادرم، خودش را رساند و با شوق و ذوق گفت: داماد آمد. مبهوت به مادرم نگاه می‌کردم و خنده بر لبم خشکید. مادربزرگم گفت: حیف آفاق.

نقشه مادربزرگ بنا به فهم و فرهنگ اشرافی و تصورش از سعادت، انداختن بانو در آغوش جهان مدرن و سفر فرانسه و سکونت در زهدان عصر جدید و عروسی با فرزند پاریس‌نشین شریکش، شکست خورده بود. خدا چیز دیگری برای قدسی، برای بانوی قدس ایران، می‌خواست و آن خیر بزرگ و خود امر مقدس بود. اراده خدا بر همه چیز حکمرواست. و او خود را در برابر و علیه اراده الهی قرار نداد. خود را کنار کشید تا امر خدا در خصوص او پیش رود و هنوز راهی طولانی در پیش بود تا انبوه ناخشنودی‌اش از چرخ که به مراد دلش نگشت به پذیرشی خاضع در آستان حق متعال بدل شود و آن واکنش بزرگی و بندگی از سوی او در پایان داستانش به نمایش آید: دل سپردن به ولایت!
تاویل این مستند با دیدگاه معطوف به حضور بی‌وقفه خدا در هر لحظه از حیات ما و رخدادها و آزمون ما، ما را به نتایجی متفاوت با نگرش مدرن می‌رساند. باید از مصطفی رزاق کریمی که مستندساز صاحب نامی در میان مستندسازان ماست تشکر کرد که با واقعگرایی‌اش و عدم تحمیل شدید برداشتی پوزیتیویستی با وجود نگرش رئالیستی‌اش، راه تاویل به سمت ریشه باطنی رخداد و فهم الهی ماجرای روح‌الله و قدس ایران را نبست. تلاش رزاق، برای وفاداری به واقعیت موهبتی بزرگ برای گام زدن به ریشه و باطن واقعیت فراهم آورده است. هر چند در ظاهر این واقع‌گرایی در درک ممیزی سطحی و فاقد معرفت و سیاسی کاری کوته‌بینانه می‌تواند به معنی قداست‌زدایی از خانواده امام (ره)، خانم امام و حتی خود امام (ره) تصور شود؛ اما دانایی ژرف جایی دیگر می‌نشیند. این تقدس‌زدایی مقدس است زیرا با غلو و دروغ و تنزل مشیت و حکمت بالغه الهی به ابعاد فکر کوتاه بشری و صواب‌دیدهای نفسانی خرافی و عاصی برابر خدا و خودخواه می‌ستیزد. من اصلا انکار نمی‌کنم بینش فیلمساز مدرن، با معرفت‌های ژرف و وجودشناسی قرآنی، تفاوت دارد و حتی می‌تواند در مستند رگه‌ی برداشت مدرن از ماجرای خانم قدس ایران را دنبال کرد. لیکن همین مقدار واقع‌گرایی برای وفاداری به سطوح عینی اتفاق ازدواج امام و ایشان سرمنشا برکات شناخت و تاویل و البته به سلیقه من سرچشمه ساختارزدایی ارزشمندی است که با شل کردن پیچ و مهره ظاهر رویداد، ما را با پرسش‌گری عمیق‌تر به اعماق شگفت الهی رخداد، هدایت می‌کند.
داستان اتفاقات زندگی در خود مستند هست و با دیدنش به سهولت در اختیار ما قرار می‌گیرد؛ آن‌چه مهمتر است رهیافت درست به نتایج ساختار روایی معقول این مستند و سفر به ژرفای این زندگی، حتی فراتر از خواست و آگاهی بازیگران آن است. این‌که به قول کیارستمی به بازی خوب کارگردانی شده‌ی زندگی، دسترسی پیدا کنیم. چیزی که در تاویل من هماهنگی معرفتی و تقرب به فهم مشیت و حکمت بالغه الهی در چینش لحظه به لحظه ی زندگی این زوج است.
اما ساختارزدایی و نگرش من چیزهای دیگری را همراه تنهایی بانو قدس ایران عریان می‌کند. مانند: تنهایی روح‌الله.
در فیلم در عمق نمای بانو قدس ایران، نمایی وجود دارد که عموما آن را نمی‌بینند. تمرکز حواس با نیروی روایت و تصویر مستند رزاق بر انتقال حس و درک تنهایی قدس ایران است. از همان اولین نما و کلام و همه آدم‌ها و نریشن رزاق و مصاحبه خانم، اصل بر انتقال این تصور در مخاطب است. اما ساختارزدایی فیلم حقیقت دیگری را سفیدخوانی می‌کند و آن تنهایی امام است. این ایده‌ای است که در وهله اول حتی برای اهل خانه و خانواده امام (ره) باورناپذیر است.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها