سینماسینما: نیره خادمی با علی نصیریان گفتگویی انجام داده که در روزنامه اعتماد منتشر شده است. این گفتگو را میخوانید:
علی نصیریان هفته شلوغی داشته است. او در آیین بزرگداشت حکیم نظامی شرکت کرد و شهرام ناظری نشان عالی یونسکو را از دستان او گرفت. بعد هم ناظری، نصیریان را برای مراسم رونمایی از آخرین آلبوم خود دعوت کرد. «با کمال میل قبول کردم چون آقای ناظری و فرهنگ و هنر مملکت و موسیقی را خیلی دوست دارم.» حالا هم لبخند شهرام ناظری در آن مراسم از معدود تصاویر خوش این روزهایش است. با او درباره حضور در این دو مراسم فرهنگی و فعالیتهای جدیدش در حوزه برگزاری مستر کلاس، گپ کوتاهی داشتیم و اندکی هم درباره حال و احوال جهان در سال جدید صحبت کردیم. نصیریان آرزو میکند که در سال جدید جنگ تمام شده باشد و معتقد است جنگ در هر جایی که باشد اشتباه است.
*امسال فعالیتهایتان را در مسیر دیگری بردید و مستر کلاس برگزار کردید. ایده اجرای چنین کاری چطور شکل گرفت؟
مستر کلاس با همکاری یونسکو برگزار شد. به کسانی که مرا دعوت کرده بودند، گفتم؛ من معلم بازیگری نیستم. خودم بازیگرم ولی چون هفتاد سال در کار نمایش بودم، برداشتها و روشهایی در کارم دارم و میتوانم فرهنگ و تربیت آدمهایی که در دوران خودم از محضرشان استفاده کردم را بیان کنم. از آقای مودبیان که از نزدیکان هنری من است دعوت کردم و شب دوم وارد کلاس شد.
*نتیجه چه بود؟
برداشتم این است که بد نبود. اطلاعاتی از تاریخچه کاری و نوع نگاهم را ارائه کردم چون نگاهها متفاوت است و هر کسی از کار بازیگری برداشتی دارد. از نگاه من باید تمرینهایی که برای بدن و بیان وجود دارد را خیلی کار کنیم چون بخش بزرگی از بازیگری تمرین و اتود است. هیچکس نمیتواند همان ابتدا آفرینش هنری داشته باشد، مگر به صورت سطحی و ظاهری که البته آن هم هنر نیست. هنر عمق و پشتوانه فکری دارد. واقعیت که نیست، ما واقعیت را میسازیم، بنابراین بازی باید به قدری تمرین شده باشد که عمق داشته باشد و باورپذیر و واقعینما باشد. مخاطب باور که کرد دنبال میکند و کار در دل او مینشیند. آدمی را میشناسم که از ۴۵ سال پیش تئاتری از من در سنگلج دیده و هنوز تمام نشانههای آن را فراموش نکرده است؛ یعنی تعمقی در کار بوده که اثر آن توانسته در روح و جان و ذهن او بنشیند و یادش بماند. این چیز کمی نیست. ببینید مساله شهرت این نیست که کسی شما را بشناسد، شهرت به درد نمیخورد بلکه مهم محبوبیت است و کسی که در دل مردم جا باز کند و رابطه انسانی ایجاد میشود. تمام کارهایی که در فرهنگ و هنر انجام میدهیم برای رابطه انسانی است؛ برای اینکه انسانتر شویم و به سمت انسانیت حرکت کنیم. اینکه بازیگر و تماشاگر همدیگر را درک کنند و اثر بازیگر در مخاطب جاری شود و بماند یعنی رابطه انسانی و این کار در حرفه ما خیلی موثر است.
*سال دیگر هم چنین برنامهای دارید؟
اگر یونسکو از من بخواهد با آنها کار میکنم. آقای ایوبی که در حال حاضر رییس کمیسیون ملی یونسکو است را قبول دارم و اگر چیزی از من بخواهد دریغ نخواهم کرد.
*در این چند روز اخبار بیشتری از حضور شما در فضا و اخبار فرهنگی داشتیم. بعد از یکی دو سالی که تمام جهان به سمت گوشهنشینی رفت، این حضور دوباره جذاب است. درباره آن توضیح میدهید؟
کمیسیون ملی یونسکو از چندی پیش شورایی تشکیل داده بود که من هم عضو آن بودم. از آنجاییکه بعضی کشورها مدعی نظامی گنجوی شده بودند، این شورا نشانی را برای نظامی تعیین، در تابلوهایی ترسیم و شب جمعه در مراسم بزرگداشت نظامی به نظامیشناسان، پژوهشگران، استادان و هنرمندان اهدا کرد. شهرام ناظری یکی از این هنرمندان بود که عاشق صدا و ترانههای او هستم. ناظری و ایوبی اظهار کرده بودند که در این مراسم تابلو را خدمتشان بدهم. بعد هم از من خواستند برای رونمایی از آلبوم خنیاگر به موزه موسیقی بروم. با کمال میل قبول کردم چون آقای ناظری و فرهنگ و هنر مملکت و موسیقی را خیلی دوست دارم. یکی از شعرهای ملکالشعرای بهار در این آلبوم خوانده شده بود و آقای افشار، مدیر انتشارات سروش دختر ایشان را که مسن هم هستند، پیدا کرده بود. او هم با وجود کسالت به مراسم آمد و صحبت کرد. افرادی چون شجریان یا ناظری نمایندگان فرهنگ مملکت در دنیا هستند و هیچکس در فرهنگ و هنر به اندازه این هنرمندان نتوانست، شعرهای حافظ و مولانا را در دلهای ملت جا بدهد. مجلس بسیار خوبی بود. در حال حاضر مدیر فرهنگی در این مملکت مساله مهمی است و باید عاشق فرهنگ و هنر باشد. آقای افشار، مدیر انتشارات سروش در این مراسم، هر نوع امکانی را در خانه موسیقی برای پردهبرداری از این آلبوم فراهم کرده بود تا لبخند به لب آقای ناظری که دلگیر و خانهنشین است، بیاورد و بالاخره در این مراسم ما لبخند او را دیدیم.
*آقای نصیریان! سال نو نزدیک است، فکر میکنید جهان در سال جدید چطور خواهد بود؟
نمیدانم واقعا. روزگار تلخی است وقتی فیلم تخریب شهرها و آواره شدن زن و بچه مردم اوکراین را میبینم دلم میگیرد و گریه میکنم. زندگی و عیدم تلخ و نانم زهر شده است. بعد از دو جنگ بزرگی که دنیا داشت، این چه کاری است در این عصر و زمانه؟ این چه کاری است در یمن، فلسطین یا اوکراین؟ چرا بشر این کار را میکند؟ ما تمام این کارها را در فرهنگ و هنر انجام میدهیم تا به سمت انسانیت برویم و از خوی توحش و کشتار جدا شویم. من واقعا در عذاب و حیرت هستم و نمیدانم باید چه کار کنم؟ خدا کند جنگ اوکراین تمام شود. آدم از این زندگی و حیاتی که انسان برای خود ساخته است، دلش میگیرد و نمیداند چه کند؟ حیف نیست؟ خدا این حیات را داد تا از هوا و طبیعت استفاده کنیم اما «یکی بر سر شاخ، بن میبرید» این حکایت بشر است هم کره زمین را به مخاطره انداخته و هم جنگ راه انداخته است. روسیه هم ابرقدرت است و عضو شورای امنیت سازمان ملل است و مثلا امنیت دنیا دستش است، آنوقت چنین میکند. آیا این امنیت است؟ این تضادها آدم را دیوانه میکند.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- تقدیر ویژه جشنواره شبهای سیاه تالین از نصیریان/ علی نصیریان: مدیون تازهنفسها هستیم
- بزرگداشت و رونمایی از کتاب فرهاد آییش با حضور علی نصیریان برگزار شد
- در هفدهمین جشنواره مستند «DMZ»؛ جایزه یونسکو به مستندساز ایرانی اهدا شد
- در دومین هفته اکران؛ تیزر «هفت بهارنارنج» منتشر شد
- نصیریان: سینما را از مهرجویی آموختم/ اولین حضور رئیس جدید سازمان سینمایی در میان هنرمندان
- سی و ششمین جشنواره فیلم کودک و نوجوان؛ پروانه زرین روی شانه برگزیدگان
- علی نصیریان در سالگرد تماشاخانه سنگلج مطرح کرد: تئاتر را نمیتوان دیکته کرد
- «سیصد» از علی نصیریان تقدیر کرد
- جنگ ضد مردمی است/ نگاهی به فیلم «۲۰ روز در ماریوپل»
- فرهنگ رکن زندگی، حیات و هویت یک ملت است/ «ناخداخورشید»؛ معرفی خردمندانهای از سینمای ایران
- چرا شهرام ناظری در مراسم دکتر محمدعلی اسلامیندوشن نخواند ؟
- حضور «هفت بهار نارنج» در بخش رقابتی جشنواره داکا
- دیدار با علی نصیریان در موزه سینما
- گفتوگو با علی پاکزاد درباره نمایشگاهش/ «در برابر فراموشی»؛ موضوع مشترک کابل، کییف و تهران
- یادداشت علی نصیریان به مناسبت روز ملی سینما/ لذت بزرگ زندگی من بازی در تئاتر و سینماست
نظر شما
پربازدیدترین ها
- فوت خواننده پیشکسوت موسیقی نواحی گیلان/ ناصر مسعودی درگذشت
- نگاهی به فیلم «بیسر و صدا»؛ ایده خلاقانه، مسیر اشتباه
- حقایقی درباره بازمانده ساخته سیف الله داد/ماجرای توقیف فیلم بازمانده به دلیل حجاب!
- بیانیه انجمن بازیگران سینما در واکنش به وقایع اخیر و هتک حرمت هنرمندان/ پژمان بازغی استعفا داد
- «رابین هود»؛ افسانهی شیرین مرد شریف قانون شکن!
آخرین ها
- نگاهی به فیلم سینمایی «سامی»؛ دوربین به مثابه سمفونی برای سفری طولانی
- معرفی برندگان هیئت ملی نقد آمریکا ۲۰۲۵/ «یک تصادف ساده»؛ بهترین فیلم بینالمللی/ «نبردی پس از دیگری» ۵ جایزه گرفت
- ۱۵ اثری که برای فهرست اولیه اسکار فیلم بینالمللی شانس بالاتری دارند
- تأملی بر حضور نوری بیلگه جیلان در جشنواره جهانی فیلم فجر؛ داور غایب
- بیانیه کانون کارگردانان سینما درباره بازداشت سینماگران در مهمانی خصوصی
- واکنش رضا کیانیان به گزارش تاریخ سه هزار ساله زیر چرخ لودرها
- اعلام مستندهای دو بخش از نوزدهمین جشنواره «سینماحقیقت»
- واکنش کانون کارگردانان سینمای ایران به حکم جعفر پناهی
- شروودِ تالار وحدت؛ جایی که ماهان حیدری قهرمانان آینده را پیدا میکند
- تورج اصلانی داور جشنواره ترکیهای شد
- سروش صحت و علی مصفا «بیآتشی» را روایت کردند
- سام درخشانی هم استعفا داد
- نمایش موزیکال «رابین هود» / گزارش تصویری
- حلقه منتقدان فیلم نیویورک منتخبان ۲۰۲۵ خود را اعلام کرد/ «نبردی پس از دیگری»، بهترین فیلم شد؛ پناهی، بهترین کارگردان
- جشنواره جهانی فیلم فجر۴۳؛ در ایستگاه پایانی «درس آموختهها» بهترین فیلم شد/ جایزه ویژه داوران به کارگردان ژاپنی رسید
- «خرگوش سیاه، خرگوش سفید» به چین میرود
- گاتهام ۳ جایزه به «یک تصادف ساده» داد/ «نبردی پس از دیگری» بهترین فیلم جوایز مستقل نیویورک شد
- بیانیه انجمن بازیگران سینما در واکنش به وقایع اخیر و هتک حرمت هنرمندان/ پژمان بازغی استعفا داد
- مصائب افزایش سن ، از جولیا رابرتز تا نیکول کیدمن
- تام استاپارد؛ نویسندهای که جهان را از نو صحنهپردازی کرد
- نگاهی به فیلم «پارتنوپه»؛ زیبایی از دست رفته
- توقیف سکوی پخش «بازمانده» پس از انتشار ویدیوی بدون مجوز
- «سمفونی باران» کلید خورد
- «ناتوردشت» به باکو میرود
- از جدال اندیشه تا لبخند روی ردکارپت
- گفت وگو با کارگردان مستند «مُک» به بهانه حضور آن در جشنواره سینما حقیقت
- «زوتوپیا ۲» رکورددار فروش جهانی سینما شد
- صدای بخش خصوصی را بشنوید؛ هوای آلوده با تعطیلی تئاتر تمیز میشود؟
- «رها» بهترین فیلم اول جشنواره گوا شد
- سنگرم اندازه همان کافه ام بود





