تاریخ انتشار:1400/07/04 - 15:31 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 161877

سینماسینما، ترجمه: علی افتخاری

کلینت ایستوود بیش از بسیاری از همکارانِ در قید حیات خود، خودش و دیگران را کارگردانی کرده است. پس این حق را دارد که در فیلم جدید خود روی صحنه کمی کندتر راه برود.

اولین تجربه کارگردانی ایستوود، «آهنگ میستی را برای من بنواز» (۱۹۷۱)، نیم قرن پیش اکران شد و او همچنان این کار را انجام می‌دهد. ایستوود که سابقه بازیگری‌اش به ۱۹۵۵ برمی‌گردد، با فیلم تازه‌اش «ماچوی گریان»‌ (Cry Macho) که از ۱۷ سپتامبر ۲۰۲۱ در سینماها و اچ‌بی‌او مکس به نمایش درآمد، در ۹۱ سالگی، شاید مسن‌ترین آمریکایی باشد که تاکنون هم یک فیلم استودیویی پرهزینه را کارگردانی کرده و هم در آن بازی کرده است، اما اگر از او بپرسید بین آن زمان و اکنون چیزی فرق کرده است، پاسخ او معادل لفظی شانه‌ بالا انداختن است.

سینماگر برنده چهار جایزه اسکار این سؤال را در نظر می‌گیرد و با لبخند می‌گوید: «هیچ‌وقت به آن فکر نمی‌کنم. اگر من همان آدم نیستم، نمی‌خواهم چیزی درمورد آن بدانم. شاید از آدم جدید خوشم نیاید. ممکن است فکر کنم، “من با این احمق چه کار دارم؟”»

کلینت ایستوود

ایستوود که متولد سال ۱۹۳۰ در سان فرانسیسکو است، در این سن و سال چنین نگاهی دارد، آرام و راحت است. او با شلواری به رنگ قهوه‌ای روشن و یک پیراهن طرح‌دار آبی، در گوشه‌ای خلوت در تهاما، اقامتگاه هشت هزار متری خود در کالیفرنیا که برای رفتن به آن باید از جاده‌های پرپیچ و خم گذشت، آفتاب گرفته است. او می‌خواهد هم درباره فیلم جدیدش که به قول خودش «فیلمی عجیب و به‌نوعی نامتعارف در دنیای امروز» است و هم مسیر کاری که به ساخت آن منجر شد، صحبت کند.

«ماچوی گریان» از روی فیلمنامه‌ای نوشته نیک شنک، همکار قدیمی ایستوود («گرن تورینو»، «حامل») و ان. ریچارد نشِ فقید و بر مبنای رمان نش ساخته شده است. ماجراهای فیلم در ۱۹۷۹ روی می‌دهد و داستان مایک میلو – به توصیف ایستوود، مردی درهم‌شکسته که قبلاً رودیو بوده – را روایت می‌کند که با ترکیبی از تعهد و ناامیدی، موافقت می‌کند به رئیس سابق خود هاوارد پوک (دوایت یوکام) کمک کند و پسر نوجوان او رافو (با بازی ادواردو مینت تازه‌وارد) را از مکزیک به تگزاس برگرداند.

«ماچوی گریان» مانند هر فیلم دیگر برادران وارنر که امسال روی پرده می‌رود، هم‌زمان با اکران در سینماها از طریق اچ‌بی‌او مکس نیز در دسترس قرار گرفت، موقعیتی که ایستوود آن را قبول ندارد و می‌گوید: «این چیز مورد علاقه من در دنیا نیست. اصلاً چگونه کار می‌کند؟ هنوز نمی‌دانم.»

با توجه به این که با فیلمی از ایستوود روبرو هستیم، «ماچوی گریان» میزان مشخصی از اکشن و مخاطره را در خود دارد، ازجمله ایستوود که مشت می‌زند («ممکن است مثل قدیم‌ها خوب مشت نزنم، اما سرگرم‌کننده بود») و برای اولین بار از فیلم «نابخشوده» در سه دهه پیش – که اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردان و نامزدی اسکار بهترین بازیگر مرد را برای او به همراه داشت – سوار اسب می‌شود.

کلینت ایستوود و ادواردو مینت در «ماچوی گریان»

ایستوود که در دهه ۱۹۶۰ با بازی در نقش «مرد بی‌نام» در سه‌گانه معروف سرجو لئونه – وسترن‌های اسپاگتی «به خاطر یک مشت دلار»، «به خاطر چند مشت دلار بیشتر» و «خوب، بد، زشت» – به شهرت رسید، به خاطر می‌آورد: «مسئول اسب‌ها نگران بود. او می‌گفت، “مراقب باش، حالا مراقب باش.” می‌ترسید از پشت بیفتم، اما اگر با اسب مثل یک دوست رفتار کنید، او از شما مراقبت می‌کند.»

ایستوود با یک کلاه کابوی وارد تصویر می‌شود و این مناسب مردی است که با سریال وسترن «شلاق» تولید سی‌بی‌اس که از ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۵ پخش می‌شد، به شهرت زیادی دست یافت و به دنبال آن در فیلم‌های وسترن دیگر ازجمله «ولگرد دشت‌های مرتفع»، «سوار سرنوشت» و «جوزی ویلز یاغی» بازی کرد.

ایستوود که هرگز بازیگر بیهوده‌ای نبوده، اهمیتی نمی‌دهد نقش شخصیتی را بازی ‌کند که آن‌قدر پیر است که به خاطر چرت زدن سر‌به‌سر او بگذارند، کسی که سنگینی سال‌ها و مصدومیت کاملاً در او مشهود است. او می‌گوید: «من شبیه ۲۰ سالگی‌ام نیستم؛ که چی؟ این یعنی آدم‌های جالب‌ بیشتری هستند که می‌توانید نقش آن‌ها را بازی کنید.»

با توجه به این نکته و با وجود همه‌چیزهای آشنا در فیلم، «ماچوی گریان» یک انرژی متفاوت دارد، خیلی شیرین‌تر و صمیمانه‌تر از دیگر فیلم‌های دیگر ایستوود است که در سال‌های اخیر به ساخت فیلم‌های سینمایی از روی شخصیت‌های واقعی علاقه نشان داده است؛ نمونه آن دو فیلم بسیار پرفروش «تک‌تیرانداز آمریکایی» (۲۰۱۴)، «سالی» (۲۰۱۶) و این اواخر «ریچارد جول» (۲۰۱۹) است.

داستان «ماچوی گریان» بر یک شخصیت اصلی تمرکز می‌کند که از جاهل‌مآبی خسته شده، درحالی‌که با سن و احتمال تغییر و تجدید، در چارچوب ایستوود کلاسیک دست و پنجه نرم می‌کند. (فیلم همچنین یک خروس به نام ماچو دارد که ۱۱ پرنده نقش او را بازی کردند، زیرا به قول کارگردان، «جوجه‌ها همه‌کاره‌ترین حیوانات جهان نیستند!»)

این نشان می‌دهد که «ماچوی گریان» چقدر با کارهای معمول ایستوود تفاوت دارد، طوری که یک اتفاق که او درمورد فیلمبرداری بر آن تأکید می‌کند، نه شامل یک بدلکاری یا یک سکانس اکشن، بلکه وضعیت دختری کوچک است که به‌عنوان بازیگر نوه یکی از شخصیت‌های اصلی فیلم انتخاب شده بود، اما به دلیل این که تست کووید-۱۹ او مثبت بود، دچار مشکل شد.

ایستوود لبخند می‌زند و می‌گوید: «اما بعد تهیه‌کننده پیش من آمد و گفت جواب آزمایش آن دختر اشتباه بود و ما می‌توانیم از او استفاده کنیم. دختر کلی ذوق کرد. یکی از شادترین روزهایی بود که ما در کل فیلمبرداری داشتیم.»

یکی از نکات عجایب پروژه این است که اولین بار آل رادی تهیه‌کننده در ۱۹۸۸، بازی در «ماچوی گریان» را به ایستوود پیشنهاد داد، اما پاسخ ایستوود این بود: «من برای بازی در این نقش خیلی جوان هستم. اجازه بده من فیلم را کارگردانی کنم و رابرت میچام که از من بزرگ‌تر است نقش اصلی را بازی کند.»

ماجرای میچام به نتیجه نرسید و فیلمسازان دیگر با ستاره‌های مختلف برای این نقش مذاکره کردند، ازجمله آرنولد شوارتزنگر قبل و بعد از دوران فرمانداری کالیفرنیا. ایستوود می‌گوید: «همیشه فکر می‌کردم که برمی‌گردم و به آن نگاه می‌کنم. چیزی بود که باید به‌تدریج در آن رشد می‌کردم. یک روز، ناگهان حس کردم وقت آن است که دوباره پروژه را مرور کنم. خیلی سرگرم‌کننده است که نقشی متناسب با سن خودتان را بازی کنید، نقشی که مجبور نیستید برای آن خودتان را مسن‌تر نشان بدهید.»

این حس اعتماد به غرایز موضوعی است که بارها و بارها درمورد ایستوود مطرح شده است، هم ازنظر پروژه‌هایی که او تصمیم می‌گیرد انجام دهد و هم نحوه برخورد ایستوود با نقش در مقام بازیگر. او می‌گوید: «هرگز به بازیگری به‌عنوان یک ورزش فکری نگاه نکرده‌ام. شما نمی‌خواهید به چیزی بیش از حد فکر کنید. می‌خواهید آن چیز احساسی باشد.»

او ادامه می‌دهد: «اگر خیلی فکر کنید، ممکن است آن‌قدر فاصله بگیرید که دیگر آن را دوست نداشته باشید. اگر به چهار روش مختلف به آن فکر کنید، اصلاً فراموش می‌کنید که در ابتدا چه چیزی شما را به آن کشاند. فقط وارد شوید و به راه خود ادامه بدهید.»

ایستوود درمورد پروژه‌های آینده اذعان می‌کند: «در حال حاضر هیچ‌چیز در من نشت نکرده است»، اما اضافه می‌کند: «قبل از این فیلم هم هیچ‌چیز در من نشت نکرده بود. اگر چیزی در جایی اتفاق بیفتد که خود داستان و بیان آن، سرگرم‌کننده باشد، من آماده هستم.»

ایستوود بیش از یک دهه بعد از «نابخشوده» برای «عزیز میلیون دلاری» (۲۰۰۴) برای دومین بار جوایز اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردان را گرفت و بار دیگر نامزد اسکار بهترین بازیگر مرد شد. او برای «رود میستیک» (۲۰۰۳) و «نامه‌هایی از ایوو جیما» (۲۰۰۶) نیز شانس دریافت جوایز اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردان را داشت و با «تک‌تیرانداز آمریکایی» نامزد اسکار بهترین فیلم شد.

او می‌گوید: «در ابتدا، تمام هدف من از کارگردانی این بود که بتوانم به‌عنوان یک آدم مسن‌تر انجام دهم، اما در این مقطع، این کار را ادامه می‌دهم چون واقعاً آن را دوست دارم. من هیچ مخالفتی با کارگردانان دیگر ندارم، اما ممکن است برداشت کاملاً متفاوتی از چیزها داشته باشم و نمی‌خواهم به این فکر کنم که “چرا این کار را به او دادم؟”»

اسطوره هالیوود با بیش از ۷۰ نقش‌آفرینی و ۴۵ کارگردانی، درمورد بازیگری اعتراف می‌کند که کمی در تعارض است و گاهی اوقات از خود می‌پرسد: «من در نود و چند سالگی برای چه هنوز کار می‌کنم؟ یعنی مردم قصد است گوجه‌فرنگی به طرف من پرت کنند؟ به جایی رسیدم که به این فکر می‌کنم دیگر بس است، اما نه به حدی که تصمیم بگیرم دیگر ادامه ندهم.»

ایستوود که بچه دوران رکود اقتصادی دهه ۱۹۳۰ است، جایی گفت سپاسگزار است که «همچنان با ۳۷ سنت در ساعت، مواد غذایی بسته‌بندی نمی‌کند.» وقتی به این گفته او اشاره می‌کنم، بازیگر سر تکان می‌دهد و می‌گوید: «هنوز آن کار را به خاطر دارم.»

ایستوود می‌گوید: «در تمام دوران رکود و جنگ، سال‌هایی که بزرگ می‌شدم، پدرم همه جور شغلی داشت. او از این کار به آن کار می‌رفت و ما به سراسر ایالت سفر می‌کردیم. او زمانی در یک پمپ بنزین در بزرگراه سانست و پاسیفیک کوست کار می‌کرد که حالا دیگر نیست و یادم می‌آید وقتی بچه بودم به مادرم گفت یک بازیگر قدیمی آمد و آنجا بنزین زد.»

او ادامه می‌دهد: «به این فکر می‌کنم که شاید پدرم دوست داشت بازیگر یا خواننده شود. صدای خوبی داشت. او و یکی از دوستانش در مهمانی‌ها برنامه اجرا می‌کردند، اما هیچ‌یک فرصت پیدا نکرد. یادم می‌آید وقتی به پدرم گفتم سیتی کالج لس آنجلس را رها می‌کنم تا به‌عنوان بازیگر با یک فرصت شش ماهه در یونیورسال آموزش ببینم. او گفت: “خیلی درگیر این موضوع نشو، واقعاً می‌تواند ناامیدکننده باشد.” من گفتم، “فکر می‌کنم ارزش امتحان کردن دارد.” اما همیشه به یاد دارم که می‌توانست به یک مسیر دیگر ختم شود.»

منبع: لس آنجلس تایمز (کنت توران)/ مجله نماوا

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها