سینماسینما، شهرام اشرف ابیانه
سینماگری که گونهای واقعگرایی تخت و شبیه زندگی را در سینمای متفاوت ایران جا انداخت. فیلمسازی آنقدر بزرگ که سینمای ایران هنوز نتوانسته خود را از زیر سایهاش بیرون بکشد. کارگردان سینمای بدون قصه. خالق لحظات مردهی زندگی که چون سمی به جانمان افتاده و رهایمان نمیکند. رواجدهندهی گونهی فیلمسازی ارزان در سینمای این مرز و بوم که مهمترین مشخصهاش سپردن نقشهای اصلی به نابازیگرانی است که از میان مردم عادی انتخاب میشدند.
کسی که تا وقتی در ایران بود سبک و سیاق فیلمسازیاش هم ستایش شد هم از تیغ تیز حمله منتقدانش در امان نماند. فیلمسازی که به قواعد بازی تن نداد و خیلی زود ایران را ترک کرد و وقتی از او در مورد فیلمهایش در ایران پرسیدند خودش را فیلمسازی اروپایی دانست که چند تایی فیلم هم در زادگاهش ساخته. فیلمسازی که او را با چخوف مقایسه کردهاند و بر حسب اتفاق درخت بید (۱۹۸۴) ، یکی از ساختههایش در آلمان بر اساس قصهای از چخوف شکل گرفته و مستندی ۱۶ میلیمتری از چخوف هم از ساختههای دورهی آلمانی اوست.

شهید ثالث هر که بود به سینمایی که ساخت سخت باور داشت. دشوار میتوان ساختههایش در ایران را به شاهکارهای سینمای جهان نسبت داد یا تاثیری از آنها در تصاویر فیلمهایش جست اما طبیعت بیجان (۱۳۵۳) او با آن دوربین ثابت و کادرهایی که هم سطح آدم نشسته جلوی دوربین میزانسدهی شده، ناخواسته سینمای یاساجیرو اوزو را به یاد میآورد. با آن دوربین ثابت که به نظارهی چیزی نشسته که از فرط عادی بودن به راحتی از دید پنهان میماند. با این تفاوت که اوزو ستایشگر زندگی بود و همتای ایرانیاش کابوسی را تصویر میکرد که به نام زندگی تنها تکرار و ملال به ارمغان میآورد.
شهید ثالث کسی بود که فرم را در سینمای بومی پس از خود نهادینه کرد. آنچه سینمای ایران پس از او به ارث برد نوعی وامگیری از زندگی بود برای خلق حال و فضایی که در پشت این واقعیت جا خوش کرده بود و به راحتی به چنگ نمیآمد مگر آنکه ذره ذره آن را از دل این واقعیت چرک بیرون بکشی. بعدها سینماگرانی چون کیارستمی از این ارتباط دوسویهی شخصیتهای فیلم با محیط پیرامون بهره جست تا آن شورگمشدهای را بیابد که ظاهراً جوهرهی زندگی و محرک آدمی بود برای بقا و کشف زیبایی.

شهید ثالث اما از این رابطه ی دوسویه چیزی از جنس ملال را بیرون میکشید. انگار همهی زندگی کابوسی باشد میانهی خوابی شبانه. جانمایهی این بینش، در صحنهی درخشان کابوس فیلم یک اتفاق ساده (۱۳۵۳) قابل ردیابی است. جایی که پسر، همچون شبهای پیش، دراز کشیده و صدای ظرف شستن مادر روی صحنه ی هر روزه ی دویدنش در نیزار برای رساندن ماهی قاچاق برای فروش شنیده میشود. تصویری که پیش از این هم دیدهایم اما کوبش کلاویههای پیانو به آن وجهی شوم و مرگبار داده. انگار تا پیش از این هم به نظارهی این کابوس نشسته بودیم.
شهید ثالث برای عینیت دادن به این کابوس و ملال، از تکرار بهره برد و آن را جزء خصیصه اصلی سینمایش کرد. آدمهای فیلمهای او فرهنگ واژگانشان خلاصه شده به تکرار چند جمله. در طبیعت بیجان دیالوگهای شخصیتای اصلی به چند خط خلاصه شده و آدمها مدام آن را تکرار میکنند. مثلا نگرانی سوزنبان از اینکه خط را آب نبرد یا پسر که در جواب پدر میگوید نامه فرستاده اما نرسیده یا گلایه ی پیرزن به پیرمرد سوزنبان که قند و چای تمام شده و جواب پیرمرد که میگوید یادم رفت بگم.
این خلاصهگویی و تکرار، آدمهای فیلمهای شهید ثالث را شبیه شخصیتهای نمایشنامههای ساموئل بکت میکند. گونهای تسلسل و بیهودگی که شخصیتها با آن معنا مییابند. مثل محکومان به اعمال شاقهای که کاری را بارها تکرار میکنند. زندگی پسرک یک اتفاق ساده، مدام در حال دویدن بین مدرسه و میان نیزارها خلاصه می شود. این دایرهی کسالت و بیهودگی را تنها اتفاقی ساده، مرگ مادر، کمی دچار وقفه میکند. سوزنبان طبیعت بیجان جایی جز اتاقک سوزنبانی و خانه نمیشناسد. دایره تسلسل این بیهودگی را تنها خبر بازنشستگیاش دچار وقفه میکند.
اینکه سینمای شهید ثالث را به شعر تشبیه کردهاند بیراه نیست. او اولین سینماگر ایرانی است که از حاشیهی صوتی فیلم برای فضاسازی استفاده میکند. زوزه ی سگ و صدای شستسن ظرف، سکوت وهمانگیز اتاق خانهی پسرک، سرفه ی پیرمرد سوزنبان در حال کشیدن سیگار و چیزهایی شبیه این، گونهای حاشیهی شنیداری برای تصاویریاند که عامدانه از هرگونه بار دراماتیک خالی شدهاند. انگار فیلمساز بخواهد ثبت کنندهی این هیچانگاری مطلق باشد که بر فضای زندگی شخصیتهای فیلم سایه انداخته.

آدمهای فیلمهای شهید ثالث حرف نمیزنند جز به وقت ضرورت. این میتوانست فیلمهایش را به سینمای روبر برسون شبیه کند اگر آثار او تا این اندازه از بافت داستانی خالی نشده بود. فیلمهای او پیش از شکل گرفتن روی میز مونتاژ در خود محل فیلمبرداری صورت اصلی خود را پیدا کردهاند. تدوین تنها نقش ربط دهندهی تصاویر و منظمکردن ریتم یکدست فیلم است. دوربین به چیزی در حد وسایل خانه تقلیل داده شده. معمولا گوشهای با کادر ثابت شخصیتها را در قاب گرفته و تنها به نظارهی وقایع نشسته.
دوربین در کار ثبت چیزی است که از چشم عادی پنهان مانده. گونهای حس و حال زیباییشناسانه که بیدخالت روایتگرانهی دوربین در کار بیرون کشیدن چیزی است که عامل اصلی این همه ملال و سرخوردگی است. هر چیزی که مانع شکلگیری این رخداد پوچانگارانه است حذف شده. قرار است تابلویی از طبیعت بیجان ببینیم که مرگ با آن عجین شده. سینمای شهید ثالث روایت این پوسیدگی آمیخته با زندگی آدمی است.
شهید ثالث در کار به نمایش درآوردن رویهی پنهان روزمرگی است که چیزی است تلخ و عبوس. جایی که زمان در آن متوقف مانده و مانند سوزنبان فیلم طبیعت بیجاندیگر حتی سنش را هم به یاد نمیآورد. انسانهایی از معنی تهی شده که قادر به ابراز عادی احساسات خود نیز نیستند. مثل پیرزن فیلم طبیعت بیجان که با دیدن پسر از سربازی به مرخصی آمده برای اولین بار از جایش بلند میشود اما از در آغوش گرفتن پسر گویی چیزی نمیداند.
رنگ آبی چرک مردهی دیوار خانه شخصیتهای فیلمهایش، ماتمکدهای را تداعی میکند که گذر زمان در آن متوقف مانده. عکسهای از مجله بریده و به دیوار چسبانده شده اتاقهای فیلمهای او، آدمهای تابلوهای ادوارد هاپر نقاش آمریکایی را به یاد میآورد. با این تفاوت که آدمهای قابهای شهید ثالث بیشتر از آن در خود فرو رفتهاند که توانایی دیدن افق پیشرو را داشته باشند.
سینمای نوی ایران در سالهای بعد، جذب این شیوهی تصویرنگاری سینمایی شد. نوعی واقعگرایی که لزوماً با واقعیت زندگی روزمره نسبتی نداشت اما در تصاویر خالی از حشو و زوایدش گونهای روایت سینمایی قابل ردیابی بود که سینمای ناب را تداعی میکرد. نوعی گرایش به ناتورآلیسم که با شعری بصری پهلو میزد. ثبت گونهای سادگی بیپیرایه که با هنر عکاسی مرتبط بود. نوعی کشف و شهود میان محیط زندگی روزمره و انسان برآمده از دل این زندگی.
سینمای ایران بعد فیلمهای شهید ثالث انباشته از چنین ایماژهایی شد. بیراه نیست اگر ادعا کنیم همهی سینمای نوی ایران از زیر شنل این مرد بیرون آمدهاند. مردی که نظارهگر زندگی بود که همچون قطاری میگذرد بیآنکه ایستگاهی برای توقف داشته باشد برای تأمل در آنچه زندگی قرار است سرمان بیاورد.
. از مصاحبه با شهید ثالث. بر گرفته از مستند سفر سهراب. ساختهی امید عبدالهی. ۱۳۹۵٫
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- سهراب شهید ثالث، فیلمسازی آوانگارد با دیدگاهی فراتر از رئالیسم
- «یک اتفاق ساده»؛ روایتی از دوران کودکی پرملال
- سینما و بازنمایی آسیبهای اجتماعی؛ کودکان کار
- گفتوگوی اختصاصی سینماسینما با بهمن مقصودلو/ سهراب شهیدثالث فرزند خلف برسون است
- فیلمسازی با دغدغههای انسانی
- سازشناپذیر/ نگاهی به سهراب شهیدثالث و سینمای او
- مدخلنویسی یا گزارشنویسی؟ مساله این است/ نگاهی گذرا بر کتاب «راهنمای فیلم سینمای ایران»
- برترینهای سینمای ایران در صد سال اخیر به انتخاب نویسندگان سینماسینما/ بخش سوم
- کودکانی که کودکی نمیکنند
- خبرهایی از فیلم «سهراب شهید ثالث» به کارگردانی مرتضی فرشباف
- همسفر کوچههای عشق/ یادداشت جواد طوسی درباره خسرو سینایی
- بازتاب بازنشر گفتگوی مجله فردوسی با سهراب شهید ثالث در سینماسینما / یادداشت محمد حقیقت
- بازخوانی گفتگوی مجله فردوسی با سهراب شهید ثالث
- مستند «سهراب شهید ثالث: دور از خانه»
- برشهای کوتاه/ ویدئوی بخشهایی از مصاحبه بهرام بیضایی درباره مهاجرت، شهیدثالث و پروژههایش
نظر شما
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
آخرین ها
- تحلیل روانکاوانه فیلم «دوستداشتنی»؛ این رابطه دوست داشتنی نیست
- نمایش «برادران کارامازوف»؛ وفادار به روح اثر نه کالبد
- درباره کامران فانی و ترجمهای ناب/ مرغ دریاییِ فانی
- فیلم کوتاه «شامیر» نامزد بهترین فیلمبرداری جشنواره امریکایی شد
- درمان از نگاهی دیگر؛ وقتی سرطان، بازیگر صحنه زندگی میشود
- گاو خشمگین ۴۵ ساله شد
- «زیر درخت لور»؛ تصویری از انزوا و شکاف عاطفی
- «جستوجو در تنگنا»؛ انگار این همه چیزی باشد که از شهر و دیوارهایش به میراث بردهایم
- حمید طالقانی درگذشت
- فیلمـکنسرت «برندگان اسکار موسیقی» روی صحنه میرود
- معرفی برگزیدگان نوزدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت»
- آکادمی داوری اعلام کرد؛ فهرست نامزدهای اولیه جوایز اسکار ۲۰۲۶/ نامزدی فیلمسازان ایرانی در دو بخش
- با رای منتقدان مجله IndieWire؛ آخرین ساخته جعفر پناهی در میان بهترینهای ۲۰۲۵
- شورای بازبینی فیلمهای سینمایی موافقت کرد؛ صدور پروانه نمایش برای پنج فیلم سینمایی
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- «پیکار با پیکر»؛ پیکری در پیکار
- «غریزه»؛ عشق پرشور نوجوانی، عبور از ممنوعهها
- رابطه ظرف و مظروف
- «محکوم»؛ آغازی برای پایان
- میراثِ کودکی
- بازیگر «پاریس تگزاس» در فیلم تازه نادر ساعیور
- اکران نسخه مرمت شده یکی از فیلمهای مهم داریوش مهرجویی
- این فیلم انعکاس واقعیتهای زندگی آدمهاست/ لیلا حاتمی: حواس کسی به «قاتل و وحشی» نیست
- «ارس، رود خروشان» روایت فاتحان شهرهای رفته بر باد است
- اکران و نقد نمایندهی کانادا در اسکار در سینما اندیشه
- نگاهی به مستند «زیر درخت لور»؛ بیانیهای هنری درباره شکلی از رنج جمعی
- «پیکار با پیکر»؛ وقتی که سخن هرودوت بهانه فیلم میشود
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- یک جایزه و دو تقدیر برای فیلمسازان ایرانی در جشنواره الیمپیای یونان
- سینما ایران در آتش سوخت





