سینماسینما، زهرا مشتاق
از این کتاب خون می چکد. در کلماتش ترس موج می زند و باید هر لحظه در انتظار مرگی خشونت بار باشی. «گالری اجساد» عصاره سپری کردن روزها و شب هایی ترسناک در قلمرو دیکتاتوری است که مردمش در چرخه دردناکی، از چیزی عبور می کنند که زندگی نام گرفته است. هیچ کجا اسمی از صدام حسین نیست. اما همه این بدبختی ها حاصل زمامداری اوست. فقر، نکبت و سیاهچال هایی به اسم زندان برای تباه کردن آدم ها! عضلات آدم سفت می شود از هراس خواندن داستان آدم های سلاخی شده، از نابود شدن های بی دلیل. از ترس های موحش. از اینکه هر لحظه می تواند، سر هر کس، هر بلایی بیاید. چون در قلمرو دیکتاتور فقط یک نفر است که تصمیم می گیرد. همه چیز شما، از جان و مال تا ناموس متعلق به اوست و او می تواند یک کشور را غارت کند و مردم را به خاک سیاه بنشاند. آنقدر که حتا وقتی باد در محله های فقیرنشین می وزد، برای خانه های فرو رفته در نم و نای، حکم شلاق داشته باشد.
گالری اجساد بوی جنگ می دهد. جنگ عراق با ایران. جنگ با کویت، جنگ با گروه های شورشی، جنگ با کردها. ردپای کشتار همه جا هست. درست مثل ورق زدن یک آلبوم راهنما و انتخاب شیوه مرگ است!
چون شکل های مختلفی می شود کشته شد. چپ کردن و سقوط به دره، عادی ترین آنهاست. یا اینکه وقتی داری در بازار برای شام خانواده ات یک کوفتی خرید می کنی، و یک دفعه یک تندروی متوهم، انتحاری بزند، که حتا از مرگ اولی هم عادی تر است. رفتگرهای شهرداری عادت کردند که جسد سوخته آدم ها را با کاردک از روی زمین جمع کنند. حتا بارها، لزجی تکه های مغز به دست و لباس شان چسبیده. اصلا عادی است که وسط ماهی سرخ شده زن ها برای ناهار بچه هایی که همیشه گرسنه اند، بوی باروت شلیک شده بیاید و بچه ها توی تلویزیون، هر بار دیکتاتوری را ببینند که دارد از چقدر ما خوبیم خودش و سربازان گوش به فرمانش حرف می زند.
گالری اجساد، یک فیلم واقعی ترسناک است، که کلمه به کلمه نوشته شده. نعش آدم های مرده، همه جا پراکنده شده، در حالت های مختلف، بدون سر، گوش یا دماغ های بریده، انگشت های بدون ناخن، چشم خانه هایی بدون چشم و اندام های مثله شده. چه در منطقه مرفه نشین و محافظت شده سبز باشی و چه در وسط بغداد فلک زده، باید از سایه خودت هم بگریزی. اینجا ترس شام و ناهار و صبحانه آدم هاست که در هر وعده غذایی که چیزی برای خوردن پیدا شود، چاشنی اش می تواند و باید قسمی از مرگ باشد. سایه جنگ و تبعاتش، تا دم مردن، مردم و زندگی شان را رها نمی کند. مردم عادی یک جور تلخند، نویسنده و روزنامه نگار و نقاش و روشنفکر جور دیگر. آدم ها فرت و فرت سیگار می کشند یا با چاقوهایی بازی می کنند که گویای خشونت بی پایانی است که انگار هرگز عراق و مردمش را رها نمی کند. گالری اجساد حاصل تولد در یکی از سوق الجیشی ترین منطقه خاورمیانه است. مردمی فقیر، فلاکت زده و بدبخت که خدا هم انگار آنها را فراموش کرده است. آنها در حالی بر ذخایر عظیم نفت نشسته اند که سفره هایشان از شدت تهی بودن، مزه نان خشک کپک زده می دهد.
حسن بلاسم، نویسنده کتاب یک عراقی است که به گفته مترجم کتاب، دوزخ را از سر گذرانده و زندگی پر فراز و نشیبش برای زنده ماندن و در گریز از دست صدام و حزب بعث و آوارگی هایش، او را غنی از تجربه هایی کرده که در داستان هایش به مخاطب سیلی می زند. او در داستان هایش به جهان نشان می دهد، زیستن در رنجی مداوم، چه جنونی می آفریند.
گالری اجساد را انتشارات معتبر پنگوئن به زبان انگلیسی منتشر کرده است. و ایمان پاک نهاد، روزنامه نگار شناخته شده ایرانی آن را به فارسی ترجمه و نشر چشمه آن را منتشر کرده است. نثری روان که از شدت تکان دهندگی قصه هایی که روایت می شود، گویا خواننده را بر موجی از تکانه های هفت ریشتری سوار می کند. قوت ترجمه، ایمان پاک نهاد است. روزنامه نگار شاخص حوزه اجتماعی که سال هاست رنج و فقر و مصیبت را در چیدمان حروف فراموش نشدنی اش، به تصویر کشیده است و حالا در گالری اجساد، بیش از ترجمه و در عین وفاداری به متن، کلماتی را به کار می گیرد که می تواند در حکم شلیک نهایی باشد. جایی برای مرگ ارواحی که زمانی عاشق زیستن بوده اند!

لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- یادداشتی برای «ژولیت و شاه»؛ قصهای آمیخته از تخیل و واقعیت
- یادداشتی برای فیلم «رها»/ جامعه ناکارآمد و پدرهای بیخاصیت
- حتی نام ایران او را به گریه میانداخت/ داور زنده زنده دق کرد
- به بهانه برنامه «جعبه سیاه»؛ کفن و آگهی فوت لیاقت چه کسانی است؟
- یک منبع ارزشمند/ نگاهی به کتاب «طراحی صدا برای فیلم»
- چشیدن طعم نابرابری/ نگاهی به فیلم «عامهپسند»
- وقتی زن تبدیل به «ناموس» میشود/ نگاهی به فیلم «خورشید آن ماه»
- اذعان به اشتباهات به تنهایی کافی است؟/ نگاهی به فیلم «جنگل پرتقال»
- لبخندزنان در میان اتاقهای خونآلود/ درباره بهروز افخمی و حضورش در خانه مهرجویی
- تن به حقارت دادن/ درباره هجوم مردم برای دیدار با رونالدو
- گذر از کفتارها/ نگاهی به فیلم «داستان دستانداز»
- زندگی را میشود آسان گرفت/ نگاهی به سریال «مگه تموم عمر چند تا بهاره»
- استحاله جامعه از هم گسیخته/ نگاهی به رویداد «کرگدن خوانی»
- همه مردهاند!/ نگاهی به نمایش «انسان، اسب: پنجاه، پنجاه»
- دوگانگی شعار و رفتار/ درباره برکناری مدیرکل ارشاد گیلان و حواشی آن
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- نگاهی به سریال تاسیان؛روزی روزگاری ایران
- معرفی پلتفرمهای هوشمند سلامت همراه اول بهعنوان اپلیکیشنهای برگزیده
- انتقاد سازندگی از گفتوگوی کمال تبریزی با ایسنا/ داوران بر اساس مصلحت رای دادند نه کیفیت
- وداع با صدای ماندگار دوبله؛ بدرقه منوچهر والیزاده به خانه ابدی/ دوبلوری بدون جایگزین
- لوئیس بونیوئل فیلمساز در تبعید و صدو بیست و پنج سالگی
- فوت یک هنرمند پیشکسوت؛ عبدالرضا فریدزاده درگذشت
- شاهپور هنوز هست
- فیلمی در نوبت عید فطر به اکران اضافه نمیشود/ اسعدیان: پیشنهاد شورای صنفی نمایش برای بلیت، بیشتر از ۱۰۰ هزار تومان بود
- از دنیای عجیب، اما نه چندان عجیب سینما/ کارگردانانی که نمیتوانند اجاره خانهشان را بدهند
- با دستور وزیر ارتباطات، پروژههای ارتباطی همراه اول در روستاهای استان قزوین افتتاح شد
- جشنواره علیه جشنواره
- جایزه تجلی اراده ملی جشنواره فیلم فجر / گزارش تصویری
- گامی دیگر در جهت حذف سینما از سبد خانوادهها/ افزایش قیمت بلیت؛ ضربه مهلک به سینمای ایران
- مدیرعامل بهمن سبز: چه کسی بلیت ۲۲۰ هزار تومانی پیر پسر را میخرد؟!
- انتقاد صریح کمال تبریزی و علیرضا رییسیان از بهرام رادان
- اعطای تندیس «سازمان سبز برتر» به همراه اول
- پنجمین دوره «طرح پژوهانه همراه» با حمایت از دانشجویان نخبه کلید خورد
- نگاهی به سریال «جانسخت»؛ منتظر غافلگیری بمانیم یا نه؟
- کنسرت نمایش «ژن زامبی» از فردا میآید/بلیت ۵ روز اول به پایان رسید
- «نبض» روی میز تدوین
- نسخه ویژه نابینایان «مادیان» با صدای رعنا آزادیور منتشر میشود
- منوچهر والیزاده درگذشت
- ۱۲ نقشی که برنده اسکار شدند اما قرار بود به بازیگران دیگری داده شوند
- آیا باید از اینفلوئنسرها ترسید؟
- با رونمایی احتمالی فیلم در جشنواره کن؛ تام کروز با «ماموریت غیرممکن» خداحافظی میکند
- باید جلوی تصمیمات پشت پرده درباره سینمای ایران گرفته شود/ چه کسی باید مشکل شرعی «قاتل و وحشی» را حل کند؟
- نشان سیف الله داد چه نسبتی با بهرام افشاری و ملیکا شریفی نیا دارد؟
- فانتزیهای سورئال و کمدیهای پیچیده از جنس سروش صحت/نگاهی به فیلم «صبحانه با زرافهها»؛
- فیلم «قاتل»؛ تولدی دوباره
- «زیبا صدایم کن»؛ ملودرامی احساسی