سینماسینما، آیه اسماعیلی
فیلم The Conjuring: Last Rites با نام فارسی «احضار: آخرین مراسم» یک اثر ترسناک ماورایی آمریکایی است که درشهریور ۲۰۲۵ بهطور گسترده روی پردهی سینماها رفت. این فیلم توسط مایکل چِیوِز کارگردانی شده و نویسندگانش ایان گلدبرگ، ریچارد ناینگ، و دیوید لسلی جانسون-مکگلدریک هستند، با حضور پاتریک ویلسون و ورا فارمیکا در نقشهای تکرارشدهی اد و لورین وارن، زوج محقق ماوراءالطبیعهای که بر پروندههای تسخیرشده تمرکز میکنند.
این چهارمین و تا امروز آخرین قسمت اصلی از سری کانجورینگ است و برخلاف برخی دنبالههای فرعی، تمرکزاش بر داستانی است که الهامگرفته از پرونده واقعی تسخیر خانوادهی Smurl در پنسیلوانیا در دههی هشتاد میلادی است. موردی که ادعا شده روح و نیروهای شیطانی خانهای را تسخیر کرده بودند.
ژانر این فیلم در محدودهی ترسناک فوقطبیعی (supernatural horror) قرار دارد و تلفیقی از ماجراجویی، رمزآلودگی و معماهای ماورایی را ارائه میدهد؛ اثری که هم به وحشت کلاسیک «خانهی تسخیرشده» وفادار است و هم میخواهد با پایانبندی احساسی برای شخصیتهای اصلی، داستان آنان را جمعبندی کند.
مجموعه فیلمهای «کانجورینگ» از ابتدا با این وعده وارد سینما شدند که وحشت را به معنای کلاسیک و خالصش بازگردانند؛ وحشتی مبتنی بر تعلیق، فضا، ایمان و ترس از ناشناختهها، نه صرفاً شوکهای لحظهای و خون و خونریزیهای چندشآور. قسمت اول (۲۰۱۳) و تا حد زیادی قسمت دوم (۲۰۱۶) واقعاً به این وعده وفادار ماندند. تماشاگر را در فضایی سنگین، تاریک و ناامن رها میکردند، جایی که شر توضیح داده نمیشد، بلکه حضورش حس میشد. این دو فیلم با ریتم کند، اما خفهکننده، استفادهی هوشمندانه از سکوت، و خلق حس «نفوذ تدریجی شر به زندگی روزمره»، موفق شدند ترسی ماندگار تولید کنند. ترسی که بعد از خاموش شدن پرده هم دست از سر مخاطب برنمیداشت. کانجورینگ در آغاز، واقعا ترسناک، و یادآور این حقیقت ساده و فراموششده بود که وحشت، بیش از آنکه دیده شود، باید در مخاطب احساس شود.
کالبدشکافی حرفهای فیلم «کانجورینگ»
«کانجورینگ ۴» فیلم بدی نیست. فیلم بیخطری است. و برای ژانر وحشت، این بدترین توهین ممکن است. این فیلم بیشتر شبیه یک مراسم خداحافظی محترمانه است تا یک تجربهی وحشت.
«احضار ۴» که با عنوان فرعی آخرین مراسم شناخته میشود، ادامهی مستقیم جهان سینمایی «کانجورینگ» است. برندی که روزگاری ستون فقرات وحشت جریان اصلی بود و حالا بیشتر شبیه یک شرکت قدیمیِ خوشنام است که هنوز سود میدهد، اما نوآوری در آن روز به افول است.
این فیلم رسماً پایانبخش داستان اد و لورین وارن معرفی شده؛ پایانی که بیشتر «جمعکردن پروندهها و نوعی اعلام بازنشستگی رسمی» به شمار میرود، تا ضربهی نهایی.
کارگردان
مایکل چِیوِز کارگردان بدی نیست؛ مشکلش این است که بیش از حد «امن» فیلم میسازد. او استاد اجرای چکلیست است. نورپردازی تاریک استاندارد، لانگتیکهای خزنده، سکوت قبل از جامپاسکر، موسیقی هشداردهنده قبل از اتفاق، اما امضای شخصی؟ تقریباً هیچ. در قیاس با جیمز وان خالق اصلی جهان کانجورینگ، چِیوِز بیشتر یک مدیر پروژهی منضبط است تا یک مولف ترس.
بازیگران
Vera Farmiga در نقش لورین وارن همچنان ستون احساسی فیلم است. بازیاش بالغ، کنترلشده و انسانی است. اما فیلم دیگر چیزی تازه برای «رنج درونی» لورین ندارد؛ او بیشتر به یک شمایل محترم و کارکشته تبدیل شده است.
Patrick Wilson در نقش اد وارن، کاریزماتیک، دوستداشتنی، قابل اعتماد است. مشکل اصلی در «کانجورینگ ۴» این است که اد دیگر در خطر نیست. تماشاگر مطمئن است که او به هر نحوی زنده میماند، تصمیم درست میگیرد و اخلاقی عمل میکند. و این یعنی ترس صفر.
خلاصهی قصه
فیلم حول یکی از آخرین پروندههای وارنها میچرخد؛ پروندهای که قرار است هم از نظر ماورایی سنگین باشد، هم از نظر عاطفی برای لورین «هزینه» داشته باشد. چون پای تک فرزند آنها در میان است.
یک خانواده، یک خانه، یک نیروی شیطانی با پیشینهای مبهم، و کلی نشانهی آشنا در این پرونده وجود دارند.
اشیای نفرینشده، کودکان حساس، گذشتهای تاریک، کلیسا، ایمان، تقابل خیر و شر و… همهچیز طبق دفترچه راهنمای «کانجورینگ» پیش میرود. هیچ سورپرایزی برای مخاطب وجود ندارد.
ساختار روایی
فیلم از نظر ساختار بینقص اما بیریسک است. معرفی آرام، نشانههای اولیه، افزایش تدریجی تنش، یک نقطهی میانی شوکآور، تقابل نهایی، پایان اخلاقی و آرامشبخش. در واقع هیچجا روایت از مسیر پیشبینیپذیرش خارج نمیشود. و این یعنی تماشاگر همیشه یک قدم جلوتر از فیلم است.
فضاسازی و میزانسن
از نظر فنی، فیلم خوشساخت است. طراحی صحنه دقیق، نورپردازی حرفهای، صداگذاری تمیز. اما همهچیز بیش از حد آگاه به ژانر است. یعنی فیلم میداند «الان باید بترساند» و دقیقاً همین آگاهی، وحشت را میکشد.
درونمایه
ایمان مسیحی بهعنوان سپر، خانواده بهعنوان پناه، شر بهعنوان نیروی بیرونی (نه درونی) از تمهای اصلی فیلم به شمار میرود. و توجه به این نکته مهم است که در «کانجورینگ ۴»، شر هرگز از درون شخصیتها نمیآید.
همهچیز خارجی، قابل شناسایی و قابل شکست است.
چرا ژانر رو به افول است؟
«کانجورینگ ۴» از همان جایی شروع میشود که ژانر وحشت سالها است در آن گیر کرده. تکرارِ امن، نوستالژیِ کنترلشده، و ترسی که بیش از آنکه به جان تماشاگر بیفتد، به قراردادهای بازار وفادار است. فیلم تلاش میکند با احضار دوبارهی جهان آشنا، چهرهها و موتیفهایی که قبلاً جواب دادهاند، حس وحشت را بازتولید کند؛ اما آنچه حاصل میشود بیشتر یادآوریِ وحشت است تا خودِ وحشت.
«کانجورینگ ۴» نه فیلم بدی است و نه بیکیفیت. و مشکل دقیقاً همینجاست. همهچیز سر جای خودش است، نور، صدا، میزانسن، جامپاسکرها، حتی اخلاقگرایی همیشگی مجموعه. اما ترس؟ ترس غایب بزرگ است. انگار سینمای وحشت امروز، بیش از آنکه بخواهد مخاطب را از فرط وحشت بلرزاند، میخواهد او را مطمئن کند که هنوز در قلمرو آشنا قدم میزند.
این فیلم بهانهی خوبیست برای یک سؤال ناراحتکننده:
چرا سینمای ژانر وحشت دیگر در حوزهی سوژهیابیهای جدید، خطر نمیکند؟ و آیا وقتی وحشت تبدیل به یک فرمول قابل پیشبینی میشود، هنوز میتوان اسمش را وحشت گذاشت؟
چرا دیگر با فیلم ترسناک نمیترسیم؟
چنین به نظر میرسد که سینمای وحشت نمرده؛ بلکه اخته شده است. نه بهخاطر ضعف تکنیکی و یا کمبود هیولا. سه دلیل بنیادی برای این موضوع وجود دارد. دلایلی که از بیرونِ سینما به آن هجوم آوردهاند: ۱- روانِ جمعی تماشاگر، ۲- اقتصاد ترس، و ۳- اهلیشدن خود وحشت.
روان جمعی تماشاگر؛ وقتی ذهن، جلوتر از تصویر حرکت میکند
تماشاگر امروز، بیتجربه نیست. او هزاران ساعت محتوای ترسناک دیده، هزاران روایت بلعیده، و الگوها را حفظ است. در سینما، وحشت زمانی کار میکرد که تماشاگر نمیدانست چه میشود. جهان هنوز راز داشت و شر، توضیحپذیر نبود. امروز اما جامپاسکر را نیم ثانیه قبل حس میکنیم. موسیقی هشداردهنده لو میدهد. میزانسن خودش افشاگری میکند. ذهن جمعی ما پیشگوییکننده شده و ذهنی که پیشبینی میکند، نمیترسد.
از آن مهمتر، تماشاگر امروز اضطراب واقعی دارد. اقتصاد، جنگ، فروپاشی معنا، تنهایی دیجیتال. در مقایسه با اینها، یک روح سرگردان در کمد دیواری؟ شوخی بیمزهای است. وحشت سینمایی دیگر تهدید وجودی نیست. بلکه سرگرمی کنترلشده به شمار میرود.
اقتصاد ترس؛ وقتی وحشت باید سودده، امن و دنباله پذیر (قابل فراینچایز) باشد
وحشتِ واقعی خطرناک است و جهان سرمایهداری سرمایه با خطر رابطهی خوبی ندارد. اقتصاد امروز میگوید فیلم باید جهانی باشد. سانسورپذیر باشد. قابلیت دنبالهسازی داشته باشد. مخاطب را از روی صندلیهای سینما نرماند.
پس در این میان ابهام رادیکال، پایانهای باز و ناآرام، شرِ بدون توضیح، آسیبِ غیرقابل ترمیم حذف میشوند.
«کانجورینگ»، نمونهی کلاسیک این وضعیت است. وحشت به برند تبدیل شده، نه تجربه. سرمایه از ترسی خوشش میآید که بلیت بفروشد. اسپینآف (اثر اصلی موفق و تعمیم پذیر) بسازد. اسباببازی شود و از همه مهمتر، آخرش همهچیز درست شود. اما خارج از دنیای سینما، در جهان واقعی، وحشت واقعی، هیچچیز را درست نمیکند.
اهلیشدن وحشت؛ وقتی هیولا را میشناسیم و نامش را بلدیم
وحشت زمانی وحشت بود که چهره نداشت. اسم نداشت و قواعد هم نداشت. امروز اما هیولاها بکاستوری دارند. شیاطین اسم و تاریخچه دارند. نفرینها دستورالعمل دارند. ما دیگر با «ناشناخته» طرف نیستیم بلکه با کاراکتر طرفیم و کاراکتر، ترسناک نیست؛ قابل تحلیل است. بدتر از آن، وحشت به ژانر تبدیل شده، نه وضعیت روانی.
یعنی میدانیم کی باید بترسیم. کی نفس راحت بکشیم. کی موسیقی قطع میشود. و کی قهرمانان داستان به خوبی و خوشی کنار هم قرار میگیرند و به افتخار غلبه جدیدشان بر شر، جام نوشیدنی به هم میزنند. این یعنی وحشت، رام و اهلی شده؛ مثل حیوان وحشی که در باغوحش میبینی و میدانی پشت شیشه است.
ما دیگر از تماشای آثار تولید شده در ژانر وحشت نمیترسیم. چون ذهنمان جلوتر از فیلم است. زندگیمان ترسناکتر از روایت است. سرمایه، وحشت را بیخطر کرده. هیولاها بیش از حد توضیح داده شدهاند. وحشت وقتی میترساند که نظم را بههم بزند. سینمای امروز، نظم را تثبیت میکند. سینمای وحشت دیگر ما را نمیترساند، چون جرأت ندارد ما را بیپناه رها کند.
آیا امیدی به زنده شدن ژانر وحشت هست؟
اگر وحشت بخواهد زنده شود، باید از نو «کثیف» شود. امنبودن را رها کند و دوباره به روان آدمها چنگ بزند. و از همه مهمتر، به جان سوژهها و درونمایههای جدید بیفتد. در واقع احیای ژانر وحشت ممکن است. به شرطی که ژانر از فرم به وضعیت روانی برگردد. وحشت قرار نیست فقط دیده شود؛ باید تجربه شود، مثل تب، مثل تپش قلبی که دلیلش را نمیفهمی.
بازگشت شر به درون انسان یکی از راههایی است که ممکن است موجب احیای ژانر وحشت شود. وحشت آینده، هیولا نمیخواهد. تا وقتی شر خارجی و قابل شکست است و نامگذاری شده و پیشبینیپذیر است، ترس تولید نمیشود.
وحشت زمانی برمیگردد که قهرمان خودش منبع تهدید باشد. اخلاق خاکستری شود و هیچ مرز امنی وجود نداشته باشد تولیدات امروزهی سینما در ژانر وحشت رو به افول است. چون اینها نمیترسانند؛ بلکه آرامآرام مخاطب خسته تولید میکنند.
حذفِ اطمینان از پایان خوش از دیگر مواردی است که میتواند به احیای ژانر وحشت کمک کند. تماشاگر نباید بداند شر شکست میخورد؟ قهرمان سالم میماند؟ اصلاً در پس این همه کشمکش و تعلیق، معنایی وجود دارد؟
وحشت واقعی، قرارداد اخلاقی ندارد. نه وعدهی نجات میدهد، نه از مظلوم دلجویی میکند. فیلم ترسناک آینده باید جسارت این را داشته باشد که تماشاگر را ناآرام به حال خودش رها کند.
خروج از زبان کلیشهای ژانر راه نجات خوبی برای سینمای وحشت است. تا وقتی که موسیقی میگوید بترس، قاببندی هشدار میدهد، تدوین اتفاقات بعدی فیلم را لو میدهد، وحشت خنثی میشود.
احیا یعنی سکوتهای کشدار، قابهای ایستا، خشونت ناگهانی و بدون اعلام قبلی، حذف جامپاسکر بهعنوان ابزار اصلی. در واقع وحشت باید «اتفاق بیفتد»، نه که از پیش اعلام شود.
پیوند وحشت با اضطرابهای واقعی معاصر از دیگر راههای احیای ژانر وحشت و جان بخشیدن به سینمای ترسناک است. ترس امروز بشر از تنهایی، بدنِ در حال فرسودگی، از دست رفتن کنترل بر زندگی شخصی و اراده، نظارت دائمی از سوی سیستم شغلی، فروپاشی هویت و … است. هیولا اگر هست، باید استعارهی مستقیم اینها باشد، نه تزئین. وحشت وقتی زنده میشود که تماشاگر بگوید این خود منم و با قهرمانان فیلم، همذات پنداری کند.
تولیدکنندگان ژانر وحشت باید با این حقیقت تلخ کنار بیایند که وحشتِ احیاشده، پرفروش نخواهد بود. و این نقطهی تصمیم است. احتمالا وحشت در آیندهی سینمای وحشت، مستقلتر است، کمهزینهتر، کمتماشاگرتر، اما عمیقتر و ماندگارتر خواهد بود.
به بیانی جسورانه، وحشت زمانی بازمیگردد که سینما جرأت کند تماشاگر را نجات ندهد.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- تحلیل روانکاوانه فیلم «دوستداشتنی»؛ این رابطه دوست داشتنی نیست
- «بامداد خمار»؛ از کتاب ممنوعه تا پلتفرمهای سینمای خانگی
- نمایش «بوبوک»؛ زندگان، مردگانِ در مرخصی
- بررسی سینمایی- روانکاوی فیلم «قلمپرها»/ کلمههای سرکش، جملههای عصیانگر
- «شرم»؛ روایت مردی در جستجوی رهایی، محکوم به ناتوانی در تجربهی عشق
- تحلیلی بر ترومای پدرسالار و میراث خشم در فیلم «پیرپسر»/ قصهی هیولایی به نام پدر
- خوانشی روانکاوانه و زنمحور بر «صبحانه در تیفانی»/ سفر از بیهویتی تا جسارت عشقپذیری
- نگاهی به فیلم «شگفتی»؛ از شما دعوت میکنیم این داستان را باور کنید
- آناتومی یک طلاق عاطفی/ نگاهی به فیلم «آناتومی یک سقوط»
- فریاد، فضیلت است/ یادداشتی بر فیلم «داگویل» با نگاهی به پرفورمنس «ریتم صفر» مارینا آبراموویج
- مادران هفت گانه لیلا/ نگاهی به فیلم «نسخه ایرانی» با تمرکز بر رویکرد ناخودآگاه جمعی
- تطهیر نه چندان موفق یک اتفاق شوم/ هدف هالیوود از تولید «اوپنهایمر» چیست؟
- رابطهی مرموز کمپانی انیمیشنسازی با آقای نویسنده/ نگاهی نو به انیمیشن «روح»، با گریزی به دو کتاب «سفر روح» و «سرگذشت روح»
- دنیای پارادوکسیکال و غمبار چارلی/ نگاهی به فیلم «نهنگ»
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- «کج پیله» وقتی زنها از پوست خودشان، خارج میشوند
- «راه دیگهای نیست»؛ خشونت مرهم زخم
- تحلیلی بر افت ژانر وحشت با تمرکز بر چهارگانه «احضار»/ این فیلم، ترسناک نیست
- «فریاد زیر آب» و موجی که فروکش نکرد
- پیشبینیهای جدید نشریه واریتی برای اسکار ۲۰۲۶
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- جزئیاتی درباره فیلم جدید ایناریتو/ «دیگر» با بازی تام کروز یک سال دیگر اکران میشود
- نمایش تمام موزیکال «رابین هود»
- «الکترون» نامزد بهترین فیلم جشنواره انگلیسی شد
- تحلیل روانکاوانه فیلم «دوستداشتنی»؛ این رابطه دوست داشتنی نیست
- نمایش «برادران کارامازوف»؛ وفادار به روح اثر نه کالبد
- درباره کامران فانی و ترجمهای ناب/ مرغ دریاییِ فانی
- فیلم کوتاه «شامیر» نامزد بهترین فیلمبرداری جشنواره امریکایی شد
- درمان از نگاهی دیگر؛ وقتی سرطان، بازیگر صحنه زندگی میشود
- گاو خشمگین ۴۵ ساله شد
- «زیر درخت لور»؛ تصویری از انزوا و شکاف عاطفی
- «جستوجو در تنگنا»؛ انگار این همه چیزی باشد که از شهر و دیوارهایش به میراث بردهایم
- حمید طالقانی درگذشت
- فیلمـکنسرت «برندگان اسکار موسیقی» روی صحنه میرود
- معرفی برگزیدگان نوزدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت»
- آکادمی داوری اعلام کرد؛ فهرست نامزدهای اولیه جوایز اسکار ۲۰۲۶/ نامزدی فیلمسازان ایرانی در دو بخش
- با رای منتقدان مجله IndieWire؛ آخرین ساخته جعفر پناهی در میان بهترینهای ۲۰۲۵
- شورای بازبینی فیلمهای سینمایی موافقت کرد؛ صدور پروانه نمایش برای پنج فیلم سینمایی
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- «پیکار با پیکر»؛ پیکری در پیکار
- «غریزه»؛ عشق پرشور نوجوانی، عبور از ممنوعهها
- رابطه ظرف و مظروف
- «محکوم»؛ آغازی برای پایان
- میراثِ کودکی
- بازیگر «پاریس تگزاس» در فیلم تازه نادر ساعیور





