تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۱۱/۲۱ - ۱۱:۱۰ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 130984

سینماسینما، سحر عصر آزاد
روز نهم جشنواره فجر با نمایش دو فیلم اولی همراه بود که هر یک به طعمی متفاوت و خوشایند، زهر خونآبه های فیلم سانس اول را شستند و بردند و کاممان را شیرین کردند.
“خون شد” بیست و نهمین فیلم کارنامه مسعود کیمیایی است که فیلم های یکی دو دهه اخیرش نتوانسته مخاطب را راضی از سالن سینما بدرقه کند. “خون شد” اما قصه سرراست تر و بدون لکنت تری دارد که با حضور افراطی کاراکترها و خطوط فرعی از دست نمی رود. قصه ساده و در عین حال نمادین برادری که بعد از چند سال بازمی گردد و می خواهد خانه و خانواده از دست رفته را دوباره دور هم جمع کند. قصه در رویه خود وجه و حرف جدیدی ندارد مگر اینکه بخواهیم تعمیم های نمادین به خارج از جهان فیلم بدهیم که به نظرم این نوع تفسیرها زمانش گذشته و از مد افتاده است. پس اهمیت اصلی را نه روند خطی این جستجو بلکه قصه هایی پیدا می کنند که قرار است در عرض این جستجو اتفاق بیفتند. کیمیایی تلاش بسیاری کرده تا با انسجام این مسیر را درام پردازی کند اما گریزی از نگاه اغراق شده او به جاری شدن خشونت بی دلیل و بادلیل در جای جای فیلم و خلق فضاهای مغشوش و درهم و برهم که به هر بهانه ای به آن رجوع دارد، نیست. نکته دیگر در انتخاب بازیگران اصلی و فرعی است که ترکیبی متفاوت و البته غریب را در پی داشته و کیفیت حضور و ترکیب آنها در کنار هم نتوانسته به یکدستی و بخصوص بروز اتفاق بهتر و قابل دفاعی منجر شود. وقتی دیالوگ های شعر و شعار، خون پاشی به هر بهانه ای و چاقوکشی بی هیچ بهانه ای؛ تبدیل به مولفه های تکرارشونده و امضای خاص فیلمسازی می شوند که در آثار موفق کارنامه اش و تکرار ناموفق آنها متوقف مانده، فقط می توان گفت “خون شد” تحمل پذیرتر از فیلم های متأخر کارنامه او است.
“دشمنان” نخستین فیلم سینمایی علی درخشنده است با فیلمنامه ای از بردیا یادگاری که یکی از نویسندگان فیلمنامه “پرویز” بود. فیلم به شدت وامدار سینما و نوع نگاه مجید برزگر است که نمی تواند نقطه ضعف کار تلقی شود بلکه ویژگی آن است. چراکه درخشنده توانسته با تمایز نگاه خود در تلفیق با مولفه هایی که در سینمای برزگر می پسندد، فیلم را به یک فیلم مخصوص به خود تبدیل کند. شهرک اکباتان و زنی میانسال و دوست نداشتنی؛ محور اصلی این درام درونی هستند که هرچه پیش می رود پیچیده تر و در درون عمیق تر می شود. روند ساکن و کند و البته سرد و بی‌روح زندگی زهره خانم که مرتب با ترک و از دست دادن اعضای خانواده اش؛ به شکل ناخواسته و خودخواسته مواجه می شود، آنقدر دقیق و با طمأنینه ترسیم شده که نمی توان از کارکرد این حرکت بطئی در لایه درونی درام صرفنظر کرد. زنی با یک عذاب وجدان دائمی و ریشه دار که دست به خودآزاری دردناک می زند و در این میان شب نامه هایی که علیه اش در شهرک پخش می شود، روزهای سخت و عذاب آوری را می گذراند. فیلم از یک فینال درخشان و هوشمندانه بهره برده که با رسیدن به این نقطه، اوجی مثال زدنی می گیرد و مخاطب را از بند خود رها نمی سازد.
“پوست” نخستین فیلم سینمایی بهرام ارک و بهمن ارک است که سابقه ساخت فیلم های درخشان و موفقی در عرصه کوتاه دارند. فیلم با وامداری به قصه ها و افسانه های محلی آذربایجان و دراماتیزه کردن آنها، رویکردی ایرانی به وحشت آفرینی و ترس با ریشه باورهای اینجایی و بومی منطقه و جغرافیای خاص خود دارد و در دل آن بستری برای تجربه گرایی این دو فیلمساز در اجرا و کارگردانی فراهم می کند. فیلمی که می تواند مخاطب خود را با استانداردی جدید از فیلمسازی در سینمای ایران بدون بازیگران چهره در یک جغرافیای بکر همراه کند و تصویری سینمایی از مفاهیم دست نیافتنی همچون جن، جادو، طلسم و … ثبت کند. برادران ارک با وامداری به شیوه حکایت وار قصه گویی از دستمایه های مستعد موجود در فرهنگ منطقه خود بهره برده و از عاشیق ولی به عنوان راوی قصه اصلی، طراح افسانه های محلی، پیشبرنده بزنگاه های فیلم و البته بازنمایی آوازخوانی عاشیقلار استفاده کرده اند که هوشمندانه و به شدت سینمایی است. علاوه بر اینکه قصه عشق فیلم هرچند وامدار عاشقانه های کهن و الگوی کلاسیک دوراهی وصل و ناکامی است، رنگ‌آمیزی و کیفیت خاصی دارد و خوانشی جدید از این موقعیت آشنا را به همراه دارد. “پوست” اثر منحصر به فردی در سینمای ایران است که می تواند نویددهنده ورود و حضور نسل جدید فیلمسازانی باشد که نگاه منحصر به فرد و متفاوت شان می تواند سینمای تکراری و کلیشه شده امروز ما را احیا و تازه کند.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها