سینماسینما، فرنوش رضائی دُرجی
کارگردان: جان وو/ نویسندگان: برایان هلگلند، جاش کمپبل و مت استاکن/ بازیگران: ناتالی امانوئل، عمر سی، دایانا سیلورز، ثم ورثینگتون، اریک کانتونا/ محصول ۲۰۲۴
فیلم «قاتل» یک دوبارهسازی است از فیلمی به همین نام که جان وو آن را در سال ۱۹۸۹ با بازی چو یون فت ساخته است و از نظر من نسخه پیشین را می توان در بسیاری از موارد نسخه ای موفقتر محسوب کرد.
جان وو کارگردان هنگ کنگی الاصل، در آخرین ساخته خود نیز همچنان اِلمان های سینمای خویش را حفظ کرده است. اِلمان هایی همچون، کلیسا، مذهب، مفهوم گناه، و نیز المان های تصویری مانند پرواز کبوتران و نشانه گرفتن اسلحه به سمت یکدیگر از فاصلهای نزدیک، شلیک با دو دست به هنگام پرش و… بسیاری از این المان ها که نخستین بار در آثار جان وو به کارگرفته شده بودند، بعد ها توسط کارگردانانی همچون کوئنتین تارانتینو، روبرتو رودریگز و والتر هیل دیگر بار به کار گرفته شده اند.
البته ناگفته نماند که جان وو نیز اِلمان های بسیاری را از فیلم های مورد علاقهاش کارگردانان بزرگ به عاریت گرفته است. از نماهای اسلوموشن پکین پا گرفته تا نماهای درشت چشم ها (در فیلم «تغییر چهره») که برگرفته از دوئل پایانی فیلم «خوب بد زشت» است.
استفاده از تمامی این اِلمان ها اثری را می سازد که با دیگر آثار تولید شده در این روزها تفاوت های ماهوی و سبکی بسیار دارد.
فیلمنامه نویسان اثر، برایان هلگلند، جاش کمپبل و مت استاکن در برداشتی که از نسخه ۱۹۸۹ جان وو داشته اند سعی بر آن داشتند که با ایجاد تغییرات در محور افقی داستان که در راستای گسترش پیرنگ و سیر حوادث دراماتیک اثر است، هدف زی شخصیت اصلی را با بازی قابل قبول ناتالی امانوئل از عمل چشم های جن به حفظ جان او در برابر آدمکشان تغییر دهند، و همین تغییر منجر به این مسئله شد که شخصیت فین (ثم ورتینگتون) که در فیلم هنگ کنگی در جایگاه شخص بالادست در کنار شخصیت اصلی قرار می گرفت، برخلاف نمونه هنگ کنگی اش نه در کنار بلکه در مقابل قهرمان می ایستد، و در واقع نقش آنتاگونیست را ایفا می کند. همین مسئله بر تنهایی قهرمان نسخه جدید می افزاید، زیرا او دیگر در میان تبهکاران هیچ دوست و همراهی ندارد.
البته به نظر من در فیلم حاضر محور عمودی داستان عمق بیشتری دارد و ما با قهرمانی روبرو هستیم که از گذشته زخمی را با خود حمل می کند و همین باعث می شود که او با تلاش برای نجات جن، سعی داشته باشد تا گذشته خود را نیز جبران کند. هرچند که این مسئله جای کار بیشتری را طلب می کرد.
ساختار روایت گری که فیلمنامه نویسان گزینش می کنند به گونه ای است که ما شاهد جابه جایی قدرت از جولز گوبرت با بازی (اریک کانتونا) به فین هستیم و فین با قتل گوبرت قدرت را در دست گرفته و جایگاه وی از یک همراه برای زی به دشمنی سرسخت تغییر می یابد.
ناگفته نماند که هر دو نسخه «قاتل» تا حدود بسیاری تحت تاثیر فیلم «سامورایی» اثر درخشان ژان پیر ملویل نیز است که در ادامه به نکاتی از آن اشاره می کنیم.
فیلم با یک پن (حرکت افقی دوربین) آهسته آغاز می شود و ما در جایگاه مخاطب یک ماهی را داخل تنگ آبی روی میز می بینیم. کارگردان با همین شروع و نمایش ماهی در تنگ بخشی از بُعد انسانی شخصیت اصلی را که یک قاتل حرفه ای است به مخاطب معرفی می کند. موسیقی آرامی که در این صحنه به گوش می رسد، در این شکل فضاسازی به یاری کارگردان می شتابد.
اولین پلانی که زی را هنگام بیدار شدن از خواب به تصویر می کشد. کارگردان این صحنه را با نمایی آهسته به تصویر می کشد، و هماهنگی تصویر با موسیقی آرامی که در حال پخش است؛ حس و حال شاعرانه و ویژه ای به این صحنه می بخشد و در اینجا فُرم در خدمت محتوا و هدف صحنه که معرفی وجهی انسانی از شخصیت زی از طریق ایجاد فضایی شاعرانه و لطیف است عمل می کند و به خوبی این فضا را می سازد.
نکته ای که در این صحنه توجه من را به خودش جلب کرد این است که این صحنه را می توان ادای دینی به صحنه شروع فیلم «سامورایی» ساخته ملویل دانست. در آن فیلم هم نخستین صحنه فیلم جف کاستلو با بازی (آلن دلون) را دراز کشیده بر تخت و در حال سیگار کشیدن نشان می دهد، و قفس پرنده ای که در میان اتاق قرار دارد تا حدودی معرف روحیات شخصیت است.
البته ملویل با استفاده از نمای لانگ شات (نمای دور) و در قاب گرفتن فضای سرد و خالی از هیجان خانه و همچنین استفاده از دوربین ثابت و همچنین طولانی کردن این پلان حس ملال و تنهایی شخصیت خود را به بهترین وجه به مخاطب خود منتقل می کند و وو تنها به ادای دینی به وی بسنده می کند، لیکن باید به این نکته مهم هم توجه داشت که جهان بینی وو با وجود تاثیراتی که از ملویل گرفته با جهان بینی ملویل تفاوت هایی دارد و همین تفاوت ها است که منجر به میزانسن متفاوت وو نسبت به ملویل میشود.
دومین صحنه فیلم در یک کلیسا آغاز می شود، و دوربین از جایی نزدیک به سقف کلیسا به گونه ای سیال و پرواز کنان به سمت پایین می آید و زی را که بر روی یکی از صندلی های کلیسا پشت به ما نشسته به تصویر می کشد. در نظر من حرکت سیال دوربین وو و همچنین نورپردازی کلیسا به این صحنه فضایی روحانی می بخشد که همچنان در خدمت محتوای اثر است. در این صحنه شاهد اِلمان های دیگر سینمای جان وو نیز هستیم، اِلمان های چون پرواز کبوتران، تاکید بر صلیب و شمع های روشن درون کلیسا و…
جان وو در این دو صحنه شخصیت اصلی را به خوبی و به اِلمان هایی مبتنی بر تصویر به ما معرفی می کند.
در صحنه بعدی وو و فیلمنامه نویسش شخصیت سی را با بازی (عمر سی) در جایگاه یک کارآگاه پلیس به ما معرفی می کنند و وی را همانگونه که بیشتر اساتید فیلمنامه نویسی متذکر شده اند، از طریق رفتارها و کنش های وی معرفی می سازد و مخاطب در یک صحنه اکشن و پر تعقیب و گریز با شخصیت وی و اصول اخلاقی او و اهمیتی که برای جان افراد قائل است آشنا میشود.
صحنه های اکشن فیلم همچون بسیاری از دیگر ساخته های کارگردان بیشتر به باله ای خشونت بار شبیه هستند تا صحنه های اکشنی که در دیگر ساخته های هالیوودی شاهد آن ها هستیم. تاکید وی بر استفاده از نماهای اسلوموشن در این فیلم نیز به خوبی مشاهده می شود.
در نظر من حادثه محرک فیلمنامه صحنه ای است که زی ناخواسته منجر به نابینایی جِن با بازی (دایانا سیلورز) می شود، چرا که این صحنه منجر به برانگیخته شدن احساس همدلی شخصیت زی با جِن می شود که این همدلی در نهایت باعث می شود، زی در دفاع از جِن به نبرد با تبهکاران برخیزد. نبردی که عطف اول فیلمنامه را رقم زده و تا اوج مخاطب را همراه خود می سازد.
زی با انتخاب خود در برابر فین قرار می گیرد و شخصیت فین که در ابتدا جایگاهی نزدیک به معشوق برای وی داشت، تبدیل به دشمن می شود.
در صحنه ای که جِن در آن نابینا می شود نیز کارگردان با استفاده هوشمندانه از دکوپاژ و بازی خوب بازیگران احساس همدلی مخاطب را به گونه ای درست بر می انگیزد.
در صحنه بعد شاهد دور شدن زی از صحنه جنایت هستیم که در این صحنه موسیقی غم بار مارک بلترامی وی را همراهی می کند و نشانگر غم و عذاب وجدانی است که زی در درون خود حمل می کند.
به شخصه معتقدم که صحنه بعدی فیلم یکی از صحنه های مهم محسوب می شود که کارگردان در آن موفق شده با به کارگیری عناصر فُرمیک صحنه ای دارای یک فُرم معنا دار و کاملا در خدمت محتوای اثر بسازد.
صحنه با تصویری از مجسمه حضرت مریم شروع می شود و در نمای بعدی تمثال حضرت مسیح (ع) را بر صلیب می بینیم که با توجه به انگاره های آیین مسیحیت، وو از این صحنه برای تاکید بر بار گناه زی و نیاز وی برای بخشوده شدن استفاده می کند.
در ادامه صحنه با هر شمعی که زی می افروزد، از طریق فلاش بک شاهد یکی از قتل هایی هستیم که زی در صحنه پیشین به آن دست زده است.
در پلان بعدی فیلم کادربندی وو به گونه ای است که بیشتر کادر توسط شمع هایی که زی برای آمرزش گناهانش روشن کرده اشغال شده و از نظر زیباشناسی بصری این حس را به ما منتقل می کند که بار گناهان زی دیگر جایی برای خود وی باقی نگذاشته اند.
در نمای بعدی نیز نیمی از قاب به وسیله شخصیت فین اشغال شده و کارگردان از این طریق احساس تحت فشار بودن زی را به مخاطب خود منتقل می سازد.
در این صحنه کارگردان به خوبی یک فرم معنادار می سازد، و از آنجا که این روند تقریبا تا پایان اثر به گونه ای منسجم حفظ می شود، به یک کلیت معنادار منجر می شود.
یکی از صحنه هایی که از نظر من قابل توجه بود صحنه ای است که در آن زی در لباس و هویت مبدل به بیمارستان و به دیدار جِن می رود تا اورا به قتل برساند، اما پس از مسموم ساختن سِرُم وی و هنگامی که صحبت های جِن را درباره مادرش می شنود، از کار خود پشیمان میشود سِرُم را می بندد. او در حین بازجویی کارآگاه سی از جِن در می یابد که جِن خطری برای کسی ندارد، لیکن با ورود پرستار و باز شدن سِرُم توسط وی نویسندگان و کارگردان اثر با خلق درست تعلیق فزاینده زی را ناچار به دست زدن به یک تصمیم اخلاقی می کنند.
این صحنه از طریق دکوپاژ دقیق و استفاده درست از اینسرت هایی که کارگردان از سِرُم مسموم می گیرد، ونیز بهره برداری از صدای افکت چکیدن قطرات سِرُم به خوبی موفق می شود تا احساس درونی زی و فشاری که در آن لحظه تحمل می کند را به ما که در جایگاه مخاطب هستیم منتقل کند.
سیر تحول شخصیت زی نیز روندی منطقی و باورپذیر دارد که خود از نکات قوت اثر محسوب می شود.
«قاتل» را در میان آثار اکشن امروزی می توان اثری متفاوت و موفق محسوب کرد، هرچند که در نظر نگارنده، این اثر در مقایسه با فیلم «تغییر چهره» دیگر ساخته جان وو و محصول ۱۹۹۷ گامی به عقب بهحساب می آید، اما کارگردان و نویسندگان اثر، تقریبا موفق شده اند جهان اثر را پایه گذاری کرده و ما را در جایگاه مخاطب با اثر همراه کنند. جهانی که دیگر جایی برای دوستی های عمیقی که در فیلم نخست شاهد آن بودیم نیست و سازندگان اثر به مخاطب خود گوشزد می کنند که او در جهانی زیست می کند که انسان ها روز به روز به سوی عاری شدن از خصایص انسانی پیش می روند. شاید در چنین جهانی انسان ها نیز مانند شخصیت زی در پایان اثر نیازمند یک تولد دوباره باشند.

لینک کوتاه
مطالب مرتبط
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- با دستور وزیر ارتباطات، پروژههای ارتباطی همراه اول در روستاهای استان قزوین افتتاح شد
- جشنواره علیه جشنواره
- جایزه تجلی اراده ملی جشنواره فیلم فجر / گزارش تصویری
- گامی دیگر در جهت حذف سینما از سبد خانوادهها/ افزایش قیمت بلیت؛ ضربه مهلک به سینمای ایران
- مدیرعامل بهمن سبز: چه کسی بلیت ۲۲۰ هزار تومانی پیر پسر را میخرد؟!
- انتقاد صریح کمال تبریزی و علیرضا رییسیان از بهرام رادان
- اعطای تندیس «سازمان سبز برتر» به همراه اول
- پنجمین دوره «طرح پژوهانه همراه» با حمایت از دانشجویان نخبه کلید خورد
- نگاهی به سریال «جانسخت»؛ منتظر غافلگیری بمانیم یا نه؟
- کنسرت نمایش «ژن زامبی» از فردا میآید/بلیت ۵ روز اول به پایان رسید
- «نبض» روی میز تدوین
- نسخه ویژه نابینایان «مادیان» با صدای رعنا آزادیور منتشر میشود
- منوچهر والیزاده درگذشت
- ۱۲ نقشی که برنده اسکار شدند اما قرار بود به بازیگران دیگری داده شوند
- آیا باید از اینفلوئنسرها ترسید؟
- با رونمایی احتمالی فیلم در جشنواره کن؛ تام کروز با «ماموریت غیرممکن» خداحافظی میکند
- باید جلوی تصمیمات پشت پرده درباره سینمای ایران گرفته شود/ چه کسی باید مشکل شرعی «قاتل و وحشی» را حل کند؟
- نشان سیف الله داد چه نسبتی با بهرام افشاری و ملیکا شریفی نیا دارد؟
- فانتزیهای سورئال و کمدیهای پیچیده از جنس سروش صحت/نگاهی به فیلم «صبحانه با زرافهها»؛
- فیلم «قاتل»؛ تولدی دوباره
- «زیبا صدایم کن»؛ ملودرامی احساسی
- آیین اختتامیه جشنواره موسیقی فجر / گزارش تصویری
- «پیرپسر»؛ زخمهایی که هرگز ترمیم نمیشوند
- به یاد شاهپور عظیمی، مترجم سینمایی و ادبی، منتقد سینما/ مردی که درخت میکاشت۱
- رشد چشمگیر سهم بازار همراه اول
- ایرج رضایی درگذشت
- تصویر منوچهر شاهسواری و بهرام دهقانی، ۲۹ سال پیش
- ورود قوه قضاییه به ماجرای «حراج تهران»
- صحبتهای رئیس هیئت داوران جشنواره برلین/ همه فیلمها سیاسیاند
- یکی از بزرگان سینمای موج نوی برزیل درگذشت