سینماسینما، زهرا مشتاق
روز پنجشنبه، در حالیکه بسیاری از خبرنگاران حوزه جنایی و حوادث برای تهیه خبر از صحنه بازسازی قتل، در نزدیکی خانه مهرجوییها در انتظار کارآگاهان بودند، فیلمی از بهروز افخمی در همان مکان منتشر شد که خبرنگاران با او گفتگو میکردند. او با خونسردی و خنده موقعیت خود را که چرا آنجاست تشریح میکند. او به دنبال داستان است. با تمام جزئیاتش. جنایت رخ داده او را برای نوشتن چنان به هیجان درآورده که به گفته خودش از همان ابتدا با دوربینهای حرفهای مشغول ثبت ماجراست. خبرنگاران از او میپرسند آیا میخواهد فیلمی درباره داریوش مهرجویی بسازد؟ و او با همان خندهای که هنوز در صورتش است، پیچ و تابی به بدن خود میدهد و سرش را بالا میاندازد که یعنی نه و جواب میدهد فیلمی درباره جنایت. خبرنگاران از او میپرسند آیا با داریوش مهرجویی دوستی یا ارتباطی داشته و او میگوید خیر در حد سلام و علیک، چون ایشان یعنی داریوش مهرجویی خیلی از او بزرگتر بوده است. میپرسند آیا شما راجع به تهدیدها چیزی میدانستید، جواب میدهد بله، خانمم در جایی خوانده و به من گفته بود.
اینکه کسی حرفهاش نوشتن یا ساخت فیلم باشد و حتا ناخودآگاه در هر جا به جستجوی سوژه باشد، کاملا قابل فهم است. حتا این نیز قابل درک است که به محض وقوع رخداد، یک نویسنده یا فیلمساز بخواهد تمام جزئیات را برای آینده ثبت کند. اما هر چیز آدابی دارد. در حالیکه این جنایت هولناک مرزهای ایران را نیز حتا درنوردیده و بازتابی جهانی داشته است، چگونه میتوان در کمال خونسردی و در چند قدمی محل قتل، نه درباره کشتهشدگان، که درباره یک پروژه سینمایی جدید سخن گفت؟ من به عنوان یک شهروند و یک بیننده خیلی معمولی، با دیدن این تصویر دچار بهت میشوم. دچار اشمئزاز و از خود سوال میکنم، چگونه چنین خونسرد میتواند درباره جنایتی تا این اندازه هولناک سخن بگوید؟ چرا این خنده از صورتش جمع نمیشود و چرا این بدن، چنین روان و نرم در تکان و پاسخگویی است؟ چرا هیچ حس همدلی در اجزای صورت او و در بدنش نیست؟ مگر به صحنه قتل یک ناشناس آمده است، که در هیچ مرگی حتا غریبهها هم، نمی توان چنین رفتاری داشت. آیا حفظ و امتداد شغل، آدمی را میتواند از احساسات و عواطف انسانی تهی کند؟ آیا ورود به خانهای که در آن دو انسان، در شدیدترین و ترسناکترین شکل ممکن به قتل رسیدهاند، باز هم نتوانسته این خنده و حالت خونسرد را از چهره او بگیرد؟ با داریوش مهرجویی بزرگ، دوست نبوده. چون خیلی خیلی از او بزرگتر بوده. اما همحرفه که بودهاند. فیلمهای او را که حتما دیده، از تاثیر و جایگاه تاریخی او در سینمای ایران نیز آگاهی داشته، میداند که سر صحنه قتل مردی آمده که پری را نوشته، لیلا و سارا و بانو را خلق کرده. اجاره نشینها، مهمان مامان. پس چرا هنوز این خنده نمیرود. چرا هیچ نشانهای از تاثر در او دیده نمیشود؟ چرا و چطور هیچ انقباضی در خطوط صورتش دیده نمیشود؟ چگونه میشود صحنه قتل داریوش مهرجویی و همسرش به این سرعت برای او تبدیل به یک سوژه شود؟ آیا برای احترام به دیگران و یا حتا حفظ ظاهر نمیشد نخندد و کمی محترمانهتر رفتار کند؟ و چه جالب که به این سرعت توانسته مجوز لازم برای حضور در صحنه قتل و شروع پیش تولید و پیش نوشتن یک فیلم را دریافت کند. آیا اگر یک فیلمساز دیگر، مثلا یک مستندساز، نه کسی که فیلم داستانی بسازد، تقاضای مجوز میکرد، به همین سرعت با او موافقت میشد؟ آیا در دوربینهای او که به گفته خودش از همان ابتدا شروع به کار کرده است، تصویر رضا درمیشیان در حالیکه پاهایش تقریبا جان ندارد و او را میکشانند تا بتواند راه برود نیز ثبت شده است؟ مونا چطور؟ یا بهت آمیخته به اندوهی دردناک در صورت تک تک آنهایی که با خشم و غم به تابوتهای سفید نگاه میکنند و انگار در لحظه وقوع جنایت خشک شدهاند.
آیا اگر مرگ تبدیل به کسب و کار شود، میتواند تبدیل به بخشی از روزمرگیها بشود و عواطف انسانی را تحتالشعاع قرار دهد؟
چند سال قبل، برای نوشتن گزارشی درباره مشکلات غسالها، مدتی به بهشت زهرا میرفتم. روزهایی به داخل غسالخانه میرفتم و به حرکات غسالها، به هنگام کار نگاه میکردم. سالن دراز انباشته از مردگانی بود که بی هیچ صدایی در صف انتظار بودند. مردگان پیچیده در پتو، ملحفههای سفید یا کاورهای سیاه. روزهایی بود که مردهها بچه بودند، یا دخترهای خیلی جوان. من بارها در صورت غسالها اندوه و یا حتا اشک را دیده بودم. حتا دیده بودم که کسانی از آنها حین شست و شو دعا میخوانند و یا آهسته زمزمه میکردند که نترس، آرام باش. گویا که آن کالبد صدای آنها را میشنید و آرام میگرفت. پس چگونه است که بهروز افخمی، در نزدیکترین موقعیت مکانی به صحنه دلهرهآور دو قتل، در میان اتاقهای خونآلود، که حتا فکر کردن به آن، آدمی را بیتاب میکند، چنین خونسرد لبخند میزند و از جستجویش به دنبال جنایت سخن میگوید؟ !

لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- «بیصدا حلزون»؛ تلخی میان تصمیم و تسلیم
- وکیل مادر وحیده محمدیفر: پرونده قتل مهرجویی و محمدیفر بسته نشده/ حکم صادره قطعی نیست
- دیوان عالی کشور تایید کرد؛ حکم قصاص و زندان عاملان قتلِ داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر
- یادداشتی برای «ژولیت و شاه»؛ قصهای آمیخته از تخیل و واقعیت
- بخش زیادی از انتقاداتی که در برنامه هفت مطرح می شود به خود افخمی بر می گردد
- حرفهای تازه رییس اسبق سازمان سینمایی؛ ایوبی: پشتم را خالی کردند/ دولت باید پایش را عقب بکشد
- یادداشتی برای فیلم «رها»/ جامعه ناکارآمد و پدرهای بیخاصیت
- حتی نام ایران او را به گریه میانداخت/ داور زنده زنده دق کرد
- به بهانه برنامه «جعبه سیاه»؛ کفن و آگهی فوت لیاقت چه کسانی است؟
- بازخوانی سرنوشت «علت مرگ: نامعلوم» / فیلمی که چون پروانه نمایش نداشت، از جشنواره فجر حذف شد
- شبنشینی غیرایرانی در هفتِ یلدایی
- در مراسم زادروز زندهیاد «داریوش مهرجویی» مطرح شد؛ مهرجویی سهم عمدهای در بخشهای مختلف تاریخ سینمای ایران دارد
- موزه سینما برگزار میکند: «مهرجویی؛ سینماگر فیلسوف»
- صدور پروانه ساخت سینمایی جدید برای افخمی، روستایی و ۴ کارگردان دیگر
- سخنگوی قوه قضاییه اعلام کرد؛ ابعاد پرونده قتل داریوش مهرجویی روشن است
پربازدیدترین ها
- حقایقی درباره فیلم یک تکه نان به بهانه پخش آن از شبکه نمایش
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
- خبرهای اختصاصی سینماسینما از جشنواره کن؛ مجیدی و فرهادی نمیرسند/ در انتظارِ روستایی، پناهی، مکری، کاهانی و اصلانی
- یادداشت علیرضا داود نژاد برای مهدی مسعود شاهی
- چهره تلخ عشق یک سویه/ نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
آخرین ها
- برای دستاوردهای یک دهه فعالیت حرفهای؛ بالاترین تجلیل سینمایی بریتانیا از تام کروز
- داوری فیلمساز ایرانی در جشنواره مورد تایید اسکار
- نگاهی به «اکنون»/ هنرِ شنیدن
- «بیگانه» کامو مقابل دوربین کارگردان فرانسوی میرود
- «روایت ناتمام سیما» قاچاق شد/ علیرضا صمدی: خواهش میکنم نسخه غیرقانونی را نبینید
- نقدچیست؟ منتقدکیست؟
- نوروز موسیقایی با فیدیبو؛ برنامه فستیوال موسیقی «گوشه» اعلام شد
- دارن آرونوفسکی میسازد؛ اقتباس سینمایی از رمان «کوجو»
- «بیصدا حلزون»؛ تلخی میان تصمیم و تسلیم
- «سلب مسئولیت»؛ کابوسی پنهانشده پشت نور
- خبرهای اختصاصی سینماسینما از جشنواره کن؛ مجیدی و فرهادی نمیرسند/ در انتظارِ روستایی، پناهی، مکری، کاهانی و اصلانی
- اختصاصی سینماسینما- کنفرانس خبری؛ ۱۰ آوریل/ احتمال حضور جارموش، لینکلیتر، اندرسن، مالیک و برادران داردن در جشنواره کن
- تبعات کرونا و اختلافات حقوقی با برادران وارنر؛ اعلام ورشکستگی شرکت تولیدکننده فیلمهای «ماتریکس» و «جوکر»
- به هر سازی رقصیدیم غیر از ساز دل خویش/ این بهاریه نیست، نامهای است برای امیروی امیر نادری
- تفاوت ساعت «۶ صبح» و «۵ عصر»
- پوستر بخش ۱۵ روز کارگردانان جشنواره کن منتشر شد
- یادداشت علیرضا داود نژاد برای مهدی مسعود شاهی
- هدیه نوروزی سوینا؛ انتشار نسخه ویژه نابینایان «پدرخوانده (۲)» با صدای فرهاد اصلانی
- یک جایزه دیگر برای «دانه انجیر معابد»/ برندگان جوایز فیلم آسیایی معرفی شدند
- متوهمی به نام «اون»!
- نگاهی به سریال «شوگر»/ محله چینیها
- سریال کُمدی «خجالت نکش» نوروز منتشر میشود
- عرضه ۲۳۵ مستند در شبکه نمایش خانگی
- وکیل مادر وحیده محمدیفر: پرونده قتل مهرجویی و محمدیفر بسته نشده/ حکم صادره قطعی نیست
- دبیر جوایز ایسفا مشخص شد
- اکران نوروزی ۴ مستند مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی
- حامد رحیمینصر «ترومای آقای ایکس» را روی صحنه میبرد
- مجوز ساخت غیرسینمایی برای ۵ فیلمنامه صادر شد
- بازیگر نقشهای اکشن تایید کرد؛ دواین جانسون در فیلم اسکورسیزی بازی میکند
- برای دومین دوره؛ ایریس نوبلوخ رئیس جشنواره کن شد