تاریخ انتشار:1399/05/07 - 15:35 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 139616

سینماسینما، جهانگیر میرشاه ولد

۱- من دنبال کننده هیچ کدام از اینفلوئنسرهای اینستاگرامی نیستم. در واقع نام محمد امین کریم‌پور را همین چند روز اخیر که مجوز کارگردانی از سازمان سینمایی اخذ کرده شنیده ام. آن هم در اعتراض های دوستان سینمایی. این را گفتم که مشخص شود قصدم حمایت از هیچ اینفلوئنسری نیست.
۲- هر سینماگری کارش را از یک جا شروع می کند. سینما فن است. کارگردانها و بازیگران بسیاری را هم در ایران و هم در جهان می‌شناسیم که در حوزه سینما تحصیل نکرده اند و کار خود را به صورت تجربی در کنار سینماگران دیگر یا بر اساس استعداد ذاتی آغاز کرده اند. برخی موفق شده‌اند و بعضی دیگر، از این قطار خیلی زود پیاده شده اند. این سینماست که تصمیم می‌گیرد چه کسی را نگهدارد.
۳- از سینما چه انتظاری داریم؟ به نظر من سینما از اساس کارش سرگرم کردن است. سینما مسئولیت اجتماعی ندارد. بستر پرداختن به معضلات اجتماعی در مدیوم سینما فراهم است اما این بدان معنی نیست که وظیفه سینما یا سینماگر، الزاما پرداختن به هر آن چیزی باشد که در متن جامعه می‌گذرد. اگر سینماگری دغدغه های اجتماعی از هر نوع داشته باشد، می‌تواند از این بستر استفاده کرده و توجه جامعه‌ را به آنچه می خواهد بگوید، جلب کند. وظیفه سینما از سینماگر جداست و اگر کارگردان، منتقد، نویسنده یا بازیگری فکر می‌کند فیلمی که به هر شکلی، از جامعه اش منفک است، ارزش پرداختن ندارد، ماهیت سینما را درست نشناخته است.
نباید تصور کرد که سینماگری که کارش صرفاً خنداندن مخاطب است، چیزی کمتر از سینماگری دارد که انگشت روی معضلات و سیاهی های جامعه می‌گذارد. هر دو بر اساس دغدغه ها، روحیات، افکار و نگرش خود از این مدیوم استفاده می‌کنند و آن چه که معیار و مقیاس مقایسه است، توانایی های فنی و استفاده صحیح از اصول و قواعد فیلمسازی است.
۴- مخاطب را نمی‌توان و نباید نادیده گرفت. بررسی آمار فروش فیلم‌های سینمای یک دهه اخیر نشان می‌دهد اتفاقا اغلب فیلمهایی که در گیشه فروش بالایی داشته‌اند، از ضعف‌های بنیادی در فیلمنامه و ساختار رنج برده‌اند. اینکه چرا ذائقه مخاطب چنین شده، مقالی جدا می‌طلبد و جامعه‌شناسان و روانشناسان اجتماعی در کنار سینماشناسان و منتقدان حرفه‌ای باید دلایلش را کندوکاو کنند. اما با واقعیت نمی‌توان روبرو نشد. معیار مخاطب عام، تبعیت فیلم از اصول و قواعد صحیح فیلمنامه‌نویسی و فیلمسازی نیست.
۵- سینما صنعت است و طبیعی است که سرمایه‌گذار این بازار، به فکر ارائه محصولی باشد که خریدار داشته باشد. حتی اگر به زعم ما مواد تشکیل دهنده اش، از کیفیت بالایی برخوردار نباشد. کم نبوده‌اند بازیگرانی که صرفاً به دلیل شهرت در زمینه‌ای دیگر از هنر یا ورزش، توسط این صنعت شکار شده و سرمایه‌گذار، بختش را آزموده است. برخی چون فردین که از کشتی به سینما آمد، یا محمدرضا گلزار که شهرت اولیه اش در نوازندگی ویولن بود، در این صنعت ماندگار شدند و بسیاری نیز چسب لازم برای اتصال دائمی به سینما را نداشته‌اند و همان ابتدا جدا شده اند. این دیگر توانایی ذاتی و آموزش های حرفه ای و همسویی با جریان سینماست که ماندگاری را تضمین می‌کند. بگذاریم کسانی که از این دایره بیرونند، بخت خود را بیازمایند. سینما برای همه جا دارد و اگر کسی بدون توانایی های لازم پای در آن بگذارد، خودبخود محو می‌شود.
۶- جای بیضایی بزرگ در این سینما خالیست. تقوایی نباید برای فیلمسازی در این مملکت مشکلی داشته باشد. بسیاری دیگر از بزرگان این سینما خانه‌نشین شده‌اند. همه اینها صحیح است. اما مشکل جای دیگری است. آنقدر از این بستر و مدیوم، خواسته‌های نامعقول داشته‌ایم که دیگر تن نحیفش یارای کشیدن بار توقعات ما را ندارد. سینما ایدئولوژی نیست. ابزار تبلیغاتی حکومتها نیست. و وقتی همه چیزش را در این مسیر بخواهیم، تلفات زیادی خواهد داد.
۷- مشکل از محمد امین و محمدامین ها نیست. مشکل از سرمایه‌گذاری که اسپانسری چنین افرادی را بر عهده می‌گیرد نیست. این معضل ریشه در جایی دارد که شرط تصویب فیلمنامه و تایید کارگردانی، تنها بیرون نزدن آن از خطوط قرمز تعیین شده از سوی نهاد تصمیم گیرنده است و بعد از ساخت نیز هنگام صدور پروانه نمایش هیچکدام از معیارها و استانداردهای سینما که در آکادمی تدریس می‌شود، لحاظ نشده و فیلمها از نظر کیفی مورد واکاوی قرار نمی‌گیرند. شاید اگر معیار صدور پروانه‌های ساخت و نمایش، رعایت اصول ساده فیلمنامه‌نویسی و فیلمسازی و تایید آن از سوی متخصصان این فن باشد، شاهد بروز و ورود افرادی از این دست نباشیم.

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها