تاریخ انتشار:1400/09/27 - 12:30 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 166327

سینماسینما، حمید باباوند

فکر کنید امسال رئیس اسکار تصمیم بگیرد به شیراز جایزه بدهد چون فیلم قهرمان آنجا ساخته شده است. دبیرجشنواره سینماحقیقت به محمد صیاد که سوژه فیلم «آقای صیاد را ول کنید» است جایزه داده. اگر قرار بود عکس‌های این عکاس مورد توجه باشد، حتما نهادهای ذی‌ربط برای جایزه دادن به عکس، خبر و انقلاب زیاد بوده‌اند طی چهل سال گذشته. اگر قرار بود از عکاسی تقدیر شود؛ نهادهای مرتبط با عکس و عکاسی کم نبوده‌اند. بسیار خنده‌دار است که در جشنواره فیلم به جای خالق اثر به موضوع اثر جایزه بدهند اما خوش‌بختانه ما در شرایطی زندگی می‌کنیم که هیچ چیز در آن عجیب نیست. مثلا اگر یک بار در جلسات داوری حضور داشته باشید؛ می‌دانید هنگام رای دادن به اثر همه چیز مدنظر قرار می‌گیرد مگر خود اثر! به همین دلیل است که معدودند جوایزی که انتخاب داوران و مخاطبان در آن یکی باشد. مثلا خیلی عادی است که در جلسه داوری به جای بحث کردن درباره اثر راجع به این بحث شود که آیا در حالی که فلان پدیدآورنده با سابقه در میان شرکت‌کنندگان است؛‌ آیا درست است که به بهمان فرد تازه‌وارد جایزه بدهیم؟ یا مثلا عادی است که داوران هنگام رای دادن به آثار با هم توافق کنند به جای بحث درباره آثاری که هر کدام منفردا معتقدند شاخص است بروند سراغ اثر میان‌مایه‌ای که هیچ کدام درباره‌ی آن بحث خاصی ندارند. من یک بار در جایگاه دبیر جشنواره مطبوعات شهری موفق  شدم که با حذف نام پدیدآورنده و محل نشر(حروف‌چینی مجدد آثار و چاپ روی برگه‌های هم شکل) و ملزم کردن داوران به نگاه کردن به تک تک اجزاء یک اثر (به جای کلیت آن) و جلوگیری از تاثیر نظر داوران روی هم(داوری جداگانه) شاهد نتایجی باشم که حتی برای خود داوران هم عجیب و شگفت‌آور بود.

شاید در وادی سینما این اتفاق ممکن نباشد اما می‌توان با تفکیک داوری‌ها کمی از پریشان حالی این داوری‌ها کاست. 

برگردیم به «آقای صیاد را ول کنید»! مریم ملک به سراغ عکاسی رفته است که در همه‌ی سال‌های فعالیت‌ش بخش از جریان عکاسی کشور بوده است. کارهای شاخصی داشته و حضور موثر اما هیچ گاه موفق به دریافت جوایز ویژه در حوزه‌های کاری‌اش (مثل عکس ورزشی یا عکس خبری) نشده است. البته جایزه گرفتن یا نگرفتن به خاطر مسائل پیش گفته چندان اهمیتی ندارد. 

مریم ملک موفق شده دوربینش را رو به روی محمد صیاد بگذارد و چنان ارتباط صمیمانه‌ای با او برقرار کند که سهند صمدیان ناگزیر شود در لحظاتی صدای صیاد را قطع کند تا فحش‌های او شنیده نشود. مریم ملک در خلق این اثر تنها نبوده است. سهند صمدیان فیلم را با وسواس بی‌نظیری تصویر به تصویر ساخته است. او توانسته صدای صیاد را ضمیمه عکس‌هایش کند و بعد هم با حرکت‌های دقیق و حساب شده‌اش کاری کند که تصاویر در بهترین حالت و با دقیق‌ترین برش‌های خود دیده شوند. در کنار این دو، نقش محمدرضا دلپاک را نباید فراموش کرد. او هنرمندانه توانسته است صدای فیلم را کاملاً شنیدنی کند و با انواع افزونه‌های صوتی‌اش فضای حرف‌های صیاد و تصاویر فیلم را باور‌پذیر کند. بخش مهمی از حسی که در فضای فیلم وجود دارد؛ مدیون حضور و تلاش اوست.

بخش نادیده‌ای از این فیلم را نیز باید مدیون سیف‌اله صمدیان دانست. او به عنوان مدیر مجموعه تصویر شرایط ساخت این اثر را فراهم کرده است. اگر حضور و سابقه بیش از ۴ دهه‌ای او در فضای عکاسی نبود؛ این اثر فرصت خلق شدن نمی‌یافت. او به درستی در جایگاه تهیه‌کننده‌ی فیلم مستند نشسته است؛ بی‌آن‌که تاکیدی بر استفاده از نامش ذیل این عنوان داشته باشد. 

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها