تاریخ انتشار:1404/07/07 - 15:39 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 211877

سینماسینما، عزیزالله حاجی مشهدی

وقتی فاجعه‌ای جمعی رُخ می‌دهد، پُرسش اصلی این نیست که چه کسانی جان باخته‌اند، بلکه این است که بازماندگان چه می‌کنند؟ نمایشنامه‌ی «۱۱/۱۱» تازه‌ترین کار نمایشی بهاره رهنما بعد از نمایش: «دورهمی بانوی اول» که در خردادماه امسال از او دیده بودم، می‌کوشد تا به تحلیل واکنش آدم‌هایی بپردازد که در برابر یک فاجعه ی جمعی، در گرداب ترس و تردید و دودلی دست وپا می‌زنند! نمایش «۱۱/۱۱» به کارگردانی و بازیگری بهاره رهنما – در نقش آَبی پرسکات تنها شخصیت زن نمایش – از جمله‌ی متن‌های نمایشی است که متناسب با فضای فرهنگی – اجتماعی جامعه ی ما از روی نمایش:The Mercy Seat نوشته‌ی نیل لابیوت( Neil LaBute) که در سال ۱۳۹۶با ترجمه‌ی فهیمه زاهدی با عنوان: «تابوت عهد» به فارسی ترجمه واز سوی انتشارات افراز(به عنوان چاپ دوم) منتشر شده است، بازنویسی شده و در پردیس تئاتر شهرزاد به اجرا درآمده است.

نیل لابیوت ــ نویسنده، کارگردان و بازیگر آمریکایی که به کاوش بی‌پروای وجوه تاریک روابط انسانی شهرت دارد ــ به درستی همین نقطه را نشانه می‌گیرد: او در سال ۲۰۰۲ و تنها یک سال پس از حادثه ی یازدهم سپتامبر در شهر نیویورک، این متن نمایشی را نوشت تا نشان دهد حتی بزرگ ‌ترین تراژدی‌ها نیز می‌توانند صحنه‌یی برای آشکار شدن خودخواهی‌ها و کشمکش‌های خصوصی انسان باشند. لابیوت آگاهانه متن خود را به دو شخصیت محدود کرده است: بِن هاروود، مردی متأهّل و پدر چند فرزند که در صبح حادثه‌ی ۱۱ سپتامبر به‌جای محل کارش در مرکز تجارت جهانی، نزد معشوقه‌اش بوده؛ و اَبی پرسکات، رئیس او در شرکت که زنی مستقل و آزاد است، میان میل و اشتیاق درونی و وجدان خود درگیر است. تنشِ نمایش از تضاد همین دو شخصیت شکل می‌گیرد: بن وسوسه شده است تا از مرگ فرضی خود در حادثه ی انفجار مرکز تجارت جهانی، با گُم وگور کردن خود، برای آغاز زندگی تازه استفاده کند، در حالی که اَبی او را به پذیرش حقیقت و مسئولیت خانوادگی فرا می‌خوانَد. این موقعیت به ظاهر شخصی، درواقع پُرسشی جهان‌شمول درباره‌ی اخلاق فردی در برابر فاجعه‌ی جمعی طرح می‌کند.

در اجرای ایرانی این متن، با عنوان «۱۱/۱۱» با کارگردانی و بازی بهاره رهنما در نقش اَبی، کوشیده می شود تا این پُرسش‌های بنیادین، با تمهیداتی خلّاقانه به صحنه آورده شود. یکی از مهم‌ترین تصمیم‌های کارگردان، استفاده از دو بازیگر برای نقش بن است: دو مرد با قد وقامت و پوشش و سیمای به نسبت همانند و یکسان که یکی نیمه‌ی اوّل و دیگری نیمه‌ی دوّم نمایش را بازی می‌کنند و حتی در صحنه‌ یی روبه‌روی اَبی قرار می‌گیرند، بی‌آن که هیچ‌یک از حضور دیگری شگفت‌زده شود. این تمهید نمایشی در متن اصلی وجود ندارد، اما هوشمندانه دوپارگی شخصیت بن را مجسّم می‌کند: انسانی مردّد که در دو جهت متناقض کشیده می‌شود، بخشی از وجودش به فرار می‌اندیشد و بخشی دیگر هنوز درگیر وجدان و مسئولیت خانوادگی است.از سوی دیگر، کارگردان با توجه به محدودیت‌های خاص فرهنگی و اجتماعی و ضوابط ویژه ی اجرای نمایش،در برخی صحنه‌های احساسی میان زن و مرد، به جای نمایش مستقیم نشانه‌های مهرورزی و پیوندهای عاطفی، از حرکت‌های نمادین بهره بُرده است؛ برای مثال با تغییر فاصله، حرکت‌ها و ریختِ (Gesture) متفاوت دست یا بازی با نور و صدا، لحظه‌ های سرشار از عواطف را تداعی کرده و به تماشاگر این امکان را داده است تا این صحنه‌ها را در ذهن خود کامل کند. این انتخاب نه تنها نمایش را از ممیزی نجات داده، بلکه به کارکرد زبان استعاری و تأویل‌پذیر نمایش افزوده و تخیل تماشاگر را نیز درگیر کرده است. در نمایش «۱۱/۱۱» بازی بهاره رهنما در نقش اَبی، این شخصیت را به‌عنوان وجدانِ درگیر بسیار زنده و پُررنگ جلوه می دهد؛ زنی که هم می‌خواهد بن را در کنار خود نگه دارد و هم نمی‌تواند از بار مسئولیت اخلاقی بگریزد. در مقابل، دو بازیگر نقش بن تصویری چندلایه و متناقض از مردی می‌سازند که بیش تر از آن که کُنشگر باشد، در گردابِ ترس و تردید و دودلی گرفتار است. صحنه پردازی کمینه گرا( (Minimal  باطراحی صحنه‌ی محدود به یک اتاق و  با تکیه بر گفت‌وگو‌های طولانی، به نمایش کمک کرده است تا روی کشمکش روانی شخصیت‌ها تمرکز کند و از افتادن به دام شعار پرهیز کند. نیل لابیوت در آثار خود، از جمله در همین نمایش The Mercy Seat  نشان می‌دهد که مسائل اخلاقی در هزاره‌ی سوم، دیگر تنها دغدغه‌‌یی شخصی یا خانوادگی نیستند؛ هر تصمیم فردی ،هر انتخاب در لحظه‌، در بافت جامعه و حتی در دل فجایع جهانی معنا و پیامد پیدا می‌کند.

او با ظرافت هرچه تمام ، هُشدار می‌دهد که انسان نوین در رویارویی با بُحران‌ها ممکن است دچار وسوسه شود و به سادگی، اخلاق را فدای منافع شخصی کند و وجدان جمعی را نادیده بگیرد. شخصیت‌های نمایشی لابیوت در موقعیت‌هایی تراژیک و مرزهای خاکستری اخلاقی قرار می‌گیرند تا مخاطب را به تأمل وا دارند: در دنیای پیچیده و چندلایه‌ی امروز، حفظ انسجام انسانی و اجتماعی جز از طریق انتخاب‌های آگاهانه، با تکیه بر وجدان انسانی، ممکن نیست.

نمایش «۱۱/۱۱» بیش از آن که پاسخی روشن به تماشاگر بدهد، آینه‌ یی در برابر او می‌گیرد: در لحظه‌ی انتخاب، آیا ما بن هستیم یا ابی؟ آیا فاجعه‌های جمعی ما را به هم نزدیک می‌کنند یا به دستاویزی برای خودخواهی و فراراز مسئولیت‌های خانوادگی و اجتماعی تبدیل می‌شوند؟ انتخاب‌های کارگردان در ایران، از جمله  به کار گرفتن دو بازیگر برای نقش بن و حرکت‌های نمادین، توانسته است این پُرسش‌ها را زنده نگه دارد و حتی تقویت کند. شاید راز تأثیرگذاری چنین اجرایی همین باشد: یادآوری این حقیقت که در تراژدی‌های بزرگ، مرز میان عشق و خودخواهی، میان حقیقت و دروغ، همیشه مُبهم و لغزان است.

گذشته از امتیاز ویژه ی بازنویسی چنین نمایشی مُنطبق با شرایطِ فرهنگی – اجتماعی ایران و بازی متناسب با شخصیت آبی پرسکات، به بازی های طبیعی  مهیار اسلامی و رضا حیدری (به عنوان چهره ی نوپدید ِمعرفی شده دراین نمایش) باید نمره‌ی قبولی داد. آهنگسازی امیرصدیقیان با استفاده ازهنر نوازندگی حمیدرضا کیانی و هلیا ادبی نیز برجذابیت و فضاسازی نمایش، به ویژه با هدف خلق لحظه‌های ترس و تردید و آشفتگی حال شخصیت‌های حاضر در صحنه، افزوده است.  با وجود قوّت‌ها و خلاقیت‌های کارگردانی و اجرا، نمی‌توان از برخی کاستی‌ها در این کارِ قابلِ اعتنا چشم پوشی کرد. محدود شدن نمایش به گفت‌وگوهای طولانی، گاه ضرباهنگ (Rythme) صحنه را کُند کرده و مخاطب را با خطر یکنواختی مواجه می‌کند. از سوی دیگر، شخصیت‌پردازی بن در نسخه‌ی ایرانی بیش از حد مُنفعل (passive) و یک‌بُعدی به نظر می‌رسد و در مقایسه با ابی، عمق روانی کم‌تری پیدا می‌کند؛ به‌گونه‌‌یی که تعادل داستان پردازانه(Dramatic) میان دو قطب داستان گاه بر هم می‌خورَد. همچنین، استفاده از دو بازیگر برای یک نقش ــ هرچند ایده‌یی به راستی خلّاقانه به شمار می‌آید ــ  با این همه؛ در برخی لحظه‌ها؛ به‌جای تقویت حسّ دوپارگی شخصیت، برای تماشاگران عادی نمایش؛ باعث آشفتگی ذهنی آنان می‌شود و انسجام روایت را مختل می‌سازد. طرّاحی صحنه‌ی کمینه گرای نمایش نیز، با همه‌ی ظرافتش، می‌توانست با تنوع بیش‌تر در نور و حرکت بازیگران همراه شود و به ویژه با استفاده از شیوه‌هایی چون (Back Projection یا Rear Projection (با نمایش نماهایی از دود و آتش برخاسته بر فراز مرکز تجارت جهانی در پس زمینه‌ی صحنه‌ی نمایش؛ به عنوان نقطه ی دید اَبی و بن ، از یکنواختی فاصله بگیرد.

لینک کوتاه

 

آخرین ها