تاریخ انتشار:1401/01/28 - 12:13 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 173269

سینماسینما، احمد میراحسان

تلویزیون از سال گذشته به نمایش آثاری پرداخته که نوید تغییر نگاه در سریال سازی می‌دهد. سیاست فساد پرور، اعصاب خرد کن، یاس‌انگیز و سیاه‌کار سریال‌های پر از نفرت و انزجار و دروغ و دغل و پر از شخصیت‌های اصلی مریض و ضداجتماعی رذل و ضدقهرمان به جای قهرمان، همان سیاست مسموم کردن روح ملی است که جزئی از پروژه جهان قدرت جائر مدرن علیه انقلاب اسلامی و برای سلب اعتماد و ایجاد نفرت از ایرانی بودن در مردم ایران است تا به فرو‌پاشی روحی به براندازی و بعد برپا کردن نظام گاو شیرده و ملتی مسخ شده بیانجامد. برعکس نشانه‌های تغییر و امیدوار کننده برای اهالی ایمان و عدالت و حقیقت و زیبایی و انقلاب و جهاد و درستکاری و خردورزی در کشور داری و ترقی ایران، در همه زمینه‌ها کاربرد عقل است در اقتصاد و سیاست و فرهنگ و نیز مدیریت تلویزیون. عقلانیت دینی در صدا و سیما یعنی رهایی آن از مافیای سوداگری و نگاه بی‌باور، بی‌خرد، بی عشق به موازین عقلانی و وحیانی. یعنی عدم ترویج زشتکاری و یا تولید آثاری است که اولا از ساختار بساز و بنداز و آب‌بندی احمقانه و توهین به شعور مردم مبرا باشد و معرفت و شناخت و خلاقیت و تخصص در تولید اثر نقش بنیادین داشته باشد و داستان را درست روایت کنند و دوم اینکه در همه جا و در سریال‌ها، رویکرد به زندگی ایرانی و حس در جهان زیستن وجود داشته باشد و در پیله مسایل بلاهت آمیز ذهنی انگار و سطحی و لهو و لودگی و مناسبات بیمار قشری غرق نباشد و زندگی را بشناسد و فهمی سوبژکتیو و شبه روشنفکرانه و مسموم از مردم نداسته باشد و تصویری سیاه، پر از بداخلاقی و آشفتگی و نومیدی و بلبشوی عاطفی از ایرانیان ارائه ندهد و اسیر وانموده غرب و بی‌بی‌سی از مردم نباشد و با موقعیت واقعی انقلاب اسلامی و نسبت آن با منطقه و جهان بیگانه نباشد.

به هر روی سال‌هاست که به از خود بیگانگی سریال‌ها دارم اشاره می‌کنم. در کشوری که کانون چالش با ظلم جهانی سرمایه سالاری وحشی است و شاهد زجرها و توطئه‌ها و کشتار مردم خود و مسلمانان از فلسطین و لبنان تا سوریه و عراق و افغانستان و پاکستان در سریال‌های ما نشانی از این ستم و فضا نبود.
به هر حال رویکرد به این نوع از آثار که با سریال‌های امنیتی شروع شد، حالا با آتش در گلستان و فصل دوم نجلا ابعاد دیگری از کلان روایات زندگی و مقاومت بزرگ ایران در برابر توطئه‌ها و ماجراهای فراگیر را بازنمایی می‌کند.
اگر این آثار در مسیر تغییر ساختار پیرامونی و فاسد سینما و تلویزیون گام بردارند، طلیعه‌ای از تابش نور انقلاب اسلامی و تربیت ربانی اسلام خواهند بود.

*****
با این اوصاف دو سریال نامبرده امیدوار کننده‌اند. سریال‌های جدید اگر در مسیر زندگی ما و چالش‌های ما در جهان و‌منطقه باشد امید بخش است.
ازجمله‌ی این سریال‌ها، همان طور که گفتم، آتش در گلستان و فصل دوم نجلا است.
درباره آتش در گلستان حین نمایش یادداشتی منتشر کردم تا دعوت به تماشای آن کنم. ساعت نامناسب و نمایش در شبکه تهران و بی‌توجهی تبلیغی طی نمایش ادامه یافت.
من قول داده بودم در پایان کاستی‌ها را خواهم گفت. آتش در گلستان اثری دو پاره است. نیمه دوم سریال گرفتار همان مرض کندی می‌شود. شخصیت بانو صباغ از فردی کنشمند و دارای تاثیر و در مقام یک فرمانده، به فردی ناتوان و بیرنگ، با بازی درست هدایت نشده و پر تکلف تغییر می‌کند و معلوم نیست چرا فرمانده است و جز ژست کاریکاتوروار اثری از جذابیت فرمانده زن ندارد. ریتم سریال و ساخت مهیج آن از دست می‌رود. وضع نقش اصلی ناگهان مغشوش و در مقام عشق روناک که همه حواس تماشاگر سریال معطوف به او بوده، رها و در ابهام حذف می‌شود. پرداخت غیرمنطقی و سست شخصیت مرکزی کومله با آن دک و پُز باورناپذیر حتما نشان ناآشنایی حتی با تیپ رهبران کومله و کفار کمونیست و حربی است. جنایات آنان کودکانه و بد نشان داده شده و نتیجه بدکرداری او و آنان دچار باورناپذیری برای مردم کرد و مردم ایران خواهد بود. این ضعف‌ها که حاصل کم کاری در پژوهش و راه ساده‌لوحانه ایجاد نفرت علیه دشمنان است، یکسر خطاست و نقش معکوس ایفا می‌کند. باز دموکرات‌ها باور کردنی‌تر از آب در آمده‌اند. هر چند داستان مرد ساواکی و چرخاننده ماشین جنگ تجزیه طلبانه است، سوبژکتیو شده است.
*****
اما فصل دوم نجلا یک سرو‌گردن از سریال‌های مشابه در جایگاه پر رفعت‌تر ایستاده و باید بگویم تا حالا عملا سطح روایت درست را ارتقا داده است. سطحی که حتی برف بی‌صدا می‌بارد اسیر تنزل کار و آب بندی‌های آن شد
کاری که آتش در گلستان تا نیمه توانست ادامه دهد نجلا تا اکنون تداوم بخشیده. ویژگی‌های ساختاری فصل دوم نجلا فراوان است:
۱- کشمکش‌های سریال چنان خوب نوشته شده که هر شماره بیننده را درگیر ماجراهای متنوع و جذاب و غیرمترقبه و دارای کشش می‌کند و تا قسمت اخیر و اکنون از کش دادن بیهوده اثری نیست. ماجرای رفتن به عراق و دستگیری در وادی السلام، ماجراهای بارجویی و زندان عراق، ماجرای فرار از زندان عراق و استفاده عدنان عاشق استخباراتی از این فرار برای آنکه او را جاسوس عراق جا بزند و ازدواجش را با نجلا به هم بریزد و خود با او ازدواج کند.
۲- شخصیت‌ها جزئیاتی فراوان‌ و روانشناسیِ فردی خود را دارند و حتی شخصیت‌های غیر اصلی هم از این ریزه‌کاری پرداخت کاراکتری زنده، بی‌بهره نمانده‌اند ‌نظیر مادر و خواهر عبد یا عباس برادر نجلا و پدر او و…
۳- فیلمبرداری رسا و تدوین بی زوائد و دارای ریتم منطقی یکدست، ویژگی دیگر سلامت ساختاری غیر آب بندی شده آن است.
۴- داستان و روایت فیلمنامه از یک طرف و کارگردانی حرفه‌ای و شرافتمندانه نجلا از امتیازهای آن است.
اما مهمترین ویژگی نجلا داستانی است که گره خوردگی چالش‌هایی یک درام عاشقانه و یک سرنوشت منطقه‌ای را در هم می‌آمیزد و با این داستان ما را به عمق فضای وضعیت ایران و عراق در آستانه جنگ می‌برد و به خوبی فضای ایران و عراق و زندگی قبیله‌ای و رفت‌و آمدشان را ترسیم می‌کند. عبد عاشق ایرانی نجلا و عدنان عاشق عراقی اوست. عبد نادانسته گرفتار دام عدنان که در استخبارات عراق صاحب منصب و مامور مخفی است می‌افتد تا از سر راه برداشته شود مهلکه‌ای که ماجراهای نفس‌بری می‌سازد. من نمی‌گویم مثل همه سریال‌ها حتی آثار خارجی فیلمنامه از اتفاق که پاره‌ای هم دور از ذهن‌اند سود نمی‌جوید اما روی هم رفته، غلبه با جزئیات نفس‌گیر و باورپذیر چیده شده‌ی ماجراهاست.
ماجرای رفتن تا سفره عقد و ایجاد تعویق و تاخیر و فضای اثرکرد توطئه عدنان برای نابود کردن شرافت و اعتبار عبد و وانمود کرده دروغین خیانت او و لو دادن عباس، به بهترین وجه به اجرا درآمده است. استفاده خوب از زبان و سنت‌های عرب‌های ایرانی و گره‌خوردگی منافع ملی و بومی در سریال عالی است. عبد قهرمانی کمیاب و جذاب است و عاشقی‌هایش شیرین و غیر کلیشه‌ای و باحیاست. هر قدر قهرمان زیر خاکی، ضد ارزش‌های اخلاقی و شخصیتی منتقل کننده امراض اخلاقی و بی غیرتی و خود پرستی و حرف مفت‌زن و‌ نااستواری و عدم وفاداری و ناصادق و بزدل است با ده رذیله دیگر، بر عکس، عبد قهرمانی مطبوع و دوست داشتنی است و سریال در پی مایوس کردن و تلخ کردن کام تماشاگر نیست و عبد بر اصول انسانیت و اخلاق پایدار است.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها