تاریخ انتشار:1397/06/02 - 12:38 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 94683

سینماسینما، پدرام عبهر:

«تنگه‌ی ابوقُرَیب» نفس‌گیرترین فیلم جنگی سینمای ایران است؛ فیلمی که شاید برای نخستین‌بار در سینمای ایران، جنگ را در کنار فداکاری‌ها و ازخودگذشتگی‌ها، با همه‌ی واقعیت‌های خونین و غیرانسانی و خشونت‌بارش بی‌رحمانه امّا قدرتمند و هنرمندانه به تصویر می‌کشد. «تنگه‌ی ابوقُرَیب» یک فیلم جنگی تمام‌عیار است، و شاید حتّی جنگی‌ترین فیلم جنگی تاریخ سینمای ایران. با این حال، فیلم در ستایش جنگ نیست و با این جمله که «جنگ برنده نداره. تو جنگ فقط کسایی برنده می‌شن که اسلحه می‌فروشن.»، بر رویکرد ضدّ جنگش تأکید مضاعف هم می‌کند. با این حساب، «تنگه‌ی ابوقُرَیب» را ضدِّ جنگ‌ترین فیلم جنگی سینمای ایران هم می‌توان دانست.

«تنگه‌ی ابوقُرَیب» با یک پلان‌سکانسِ درخشان آغاز می‌شود تا از همان ابتدا بدانیم که با فیلمی سر و کار داریم که قرار است با دقّت به ترسیم جزییات بپردازد. در پلان‌سکانس آغازین فیلم، مردمی را می‌بینیم که ظاهراً آرام و بی‌دغدغه کنار شط نشسته‌اند و گپ می‌زنند و بازی می‌کنند و از آن لحظاتِ فراغت لذّت می‌برند. دیالوگی را هم روی حرکت آرام و شناور دوربین می‌شنویم که گفتگویی است دوستانه و صمیمانه بین دو نفری که در انتها وارد کادر می‌شوند و کم‌کم درمی‌یابیم که مجید و حسن (جواد عزّتی و امیر جدیدی)، دو دوست و هم‌ر‌زم، دو تن از قهرمانان اصلی فیلم‌اند. با این حال، جمله‌ای که در ابتدای فیلم درج می‌شود و از نبردی سرنوشت‌ساز حکایت می‌کند، و نیز جزییاتی که در پس‌زمینه می‌بینیم، همچون جیپِ جنگی یا دودی که به هوا بلند شده، حاکی از آن است که این آرامش، آرامش قبل از طوفان است. سکانس افتتاحیه، چهار هم‌رزم (عزّتی، جدیدی، آذرنگ، سلیمانی) را از سنین و شهرهای مختلف معرّفی می‌کند که از خاطرات و خانواده و دلخوشی‌ها و مشکلات‌شان می‌گویند و می‌خندند و هویج‌بستنی می‌خورند و از مرخّصی‌ای که قرار است بروند حرف می‌زنند و نهایتاً بلند می‌شوند و می‌روند و دوربین به جای آن‌که دنبال‌شان برود لحظاتی می‌ماند تا این شخصیت‌ها و این حسّ و حال به‌خوبی در تماشاگر درونی شود و بعد کات. سکانس بعد، التهاب ذرّه‌ذرّه آغاز می‌شود. دو شخصیت اصلی دیگر، یعنی فرمانده (مهدی پاکدل) و علی (مهدی قربانی)، نوجوانی که پدرش شیمیایی شده و مادرش او را به عزیز (علی سلیمانی) سپرده تا او را با خود به جبهه بیاورد تا عکسی بگیرد و کمکی کند، خیلی موجز معرّفی می‌شوند و کم‌کم از مقدّمه عبور می‌کنیم و آرامش را پشت سر می‌گذاریم و نخستین نشانه‌های طوفان را حس می‌کنیم. دشمن قصد عبور از تنگه را دارد و اگر چنین شود، ظاهراً به راحتی تا دزفول و اندیمشک پیش می‌آید و به همین خاطر، گردانِ خسته و تازه از نبرد برگشته، به ناچار باید قید استراحت و مرخّصی را بزند و برای پس­راندن دشمن، عازم تنگه‌ی ابوقریب شود. گردان که اعزام می‌شود، طوفانی که منتظرش بودیم، آغاز می‌گردد و وقتی هم آغاز می‌شود، دیگر تا پایانِ فیلم فروکش نمی‌کند. نفس‌تان را بند می‌آورد و تا انتها، شاید به جز لحظاتی کوتاه، فرصتِ نفس‌کشیدن نمی‌دهد. با پلان‌سکانس‌های جسورانه و دیوانه‌وارِ پرسروصدا و پربازیگر و پرحرکت و اکشنش میخ‌کوب‌تان می‌کند و با اسلوموشن‌ها و سوپراسلوموشن‌های به‌موقع و چشم‌نوازش عمیق‌ترین تأثیر را بر روح و روان‌تان می‌گذارد و در نهایت، با موسیقی حماسی حامد ثابت، پایان‌بندی درخشانش فرا می‌رسد، امّا فیلم و شخصیت‌هایش در ذهن شما به پایان نمی‌رسند.

بهرام توکّلی پس از فیلم متفاوت و ابزورد «من دیه‌گو مارادونا هستم»، که به نظرم آنچنان که شایسته بود دیده نشد، و پروژه‌ی بلاتکلیف «برف سرخ»، و در واقع پس از سه سال دوری از سینمای ایران، امسال با فیلمی بازگشته که دیگر نمی‌توان نادیده‌اش گرفت. فیلمی که به معنای واقعی کلمه «سینمایی» است و باید آن را بر پرده‌ی عریض سینما تماشا کرد. «تنگه‌ی ابوقُرَیب» مجموعه‌ای است از پارامترهایی که همگی درست و حساب‌شده‌اند. بازی‌ها به‌طور یک‌دست درخشان‌اند، شخصیت‌پردازی و گریم و طرّاحی صحنه و لباس و جلوه‌های ویژه هم که حرف ندارند.

امّا سه عاملی که به‌طور خاص شایسته‌ی تحسین و تقدیرند، و تاثیر به‌سزایی در خلق این فیلم نفس‌گیر دارند عبارتند از فیلم‌برداری، طرّاحی صدا، و تدوین است. پلان‌سکانس‌های بعضاً ۴-۵ دقیقه‌ای با دوربین روی دستی که به همراه رزمنده‌های اسلحه و آرپی‌جی‌ به دست در میدانِ جنگ این سو و آن سو می‌دود، حکایت از جسارت و جاه‌طلبی کارگردان و البتّه کاربلدی فیلمبردار پرسابقه‌ی فیلم (حمید خضوعی ابیانه) دارد. در میان فیلم‌های این روزها که پر از اشکالات صداگذاری هستند و گاهی حقیقاً گوش‌خراشند، «تنگه‌ی ابوقُرَیب» با آن همه سر و صدا و داد و فریاد و توپ و خمپاره، چنان حرفه‌ای صدابرداری و صداگذاری شده، که صدای فیلم لحظه‌ای هم آزارتان نمی‌دهد و هم‌پای تصاویر، لحظاتی نفس‌گیر را رقم می‌زند. لحن یکپارچه‌ی فیلم و شناور بودن و نفس‌گیر بودنش را نیز تا حدّ زیادی می‌توان مدیون تدوین خوب میثم مولایی دانست. امّا بی‌شک بدون فیلمنامه‌ی عالی و کارگردانی فوق‌العاده‌ی بهرام توکّلی، «تنگه‌ی ابوقُرَیب» هرگز به چنین جایگاهی نمی‌رسید.

نکته‌ی آخر اینکه، اگر احیاناً از تکان‌های شدید دوربین سرگیجه می‌گیرید و حالتان بد می‌شود، به احتمال زیاد باید از تماشای این فیلم صرفنظر کنید.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها