تاریخ انتشار:1400/11/08 - 14:04 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 168473

سینماسینما، ذبیح‌الله رحمانی

مدت‌هاست که دو طیف موافق صددرصد و مخالف صددرصد مقابل هم صف‌آرایی کرده‌اند؛ در ستایش فرهادی و فیلمش قهرمان و در نکوهش آن‌ها و حاشیه‌ها را به متن و متن را به حاشیه برده‌اند.
به باور نگارنده آخرین اثر فرهادی، اثری بی بدیل است و سازنده اثر به مانند یک مورخ برجسته به بررسی علل و عوامل سقوط اخلاق و به عنوان جامعه‌شناس، به چگونگی انحطاط اخلاقی جامعه و به عنوان یک روانشناس به عمق رفتارهای فردی و اجتماعی پرداخته است.
قهرمان و ضدقهرمان در چنین شرایطی معنا و مفهومی فراتر از کلیشه‌های رایج و دم دستی پیدا می‌کنند.
همه قربانی شرایط امروز هستند؛ چه آن‌ها که نقش خیرین مصلحت‌گرا را بازی می‌کنند و چه طلبکاران حاسد و چه کودکان خانواده قهرمان و حتی نگهدارندگان زندانی‌ها، همگی عمق فاجعه در لایه زیرین جامعه پیرامونشان را می‌فهمند و در پی نجات خود در این مخمصه‌اند. کسی به فکر قهرمان اصلی نیست و باید قهرمان بارها مثل ققنوس اسطوره‌ای آتش بگیرد، خاکستر شود و دوباره متولد شود و سنگ زیرین جماعت منفعت طلب باشد.
سخن آخر؛ عیب بزرگ ما در این جامعه محنت زده، این است که معمولا با شبه دانش‌هایی وسیع ولی کم عمق سر کار داریم و همه چیز را مثل بولدوزر به ویرانه تبدیل می‌کنیم.
این سال‌ها به بزرگانی همچون شاملو، شهریار، فروغ، آل احمد، دولت آبادی و حتی این اواخر مرحوم عزت‌الله انتظامی و… با شلاق نقدی کمتر منصفانه، تاخته‌ایم‌.
ما عادت داریم که اول بزرگان را به مسلخ ببریم و بعد از آن تا مدت‌ها ستایشگران وفادار همان‌ها باشیم.

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها