تاریخ انتشار:1403/03/11 - 00:56 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 197443

سینماسینما، جمال رهنمایی*

فیلم آخرین جلسه فروید ساخته مت براون در سال ۲۰۲۳ روایتی داستانی از آخرین روزهای زندگی زیگموند فروید پدر روانکاوی است که بازی درخشان آنتونی هاپکینز در نقش زیگموند سالخورده تماشای این فیلم تلخ را امکان‌پذیر کرده است.

فروید از سرزمین پدری آواره شده است، بیماری و درد او را در بر گرفته و مرگ روی سر همه اروپا سایه افکنده، فیلسوفی که به هزاران انسان دردمند یاری رسانده و نظریات او بر تارک روانشناسی مدرن پشتوانه نظریه شناخت دردهای روانی است خودش در ورطه آزمون مقابله با مرگ افتاده است.

لوئیس یک فیلسوف الهیات و کشیشی شکاک است که این فیلم داستان یک ملاقات طولانی او و فروید در سال ۱۳۳۹ و همزمان با آغاز جنگ جهانی دوم است. ملاقاتی که فیلم آن را آخرین جلسه درمانی فروید نام گذارده است.

درد سرطان امان فروید را بریده است او بدون مصرف مسکن‌های قوی قادر به ادامه زندگی نیست اما همچنان با جدیت با کشیش شکاک درباره نظریاتش درباره خدا ،انسان و مرگ گفتگو می‌کند. گفتگوهای دو طرف بسیار عمیق و صریح است. گفتگوهایی درباره مرگ در ادیان بزرگ و نظریات فلسفی مدرن که درصدد پاسخگویی به این راز بزرگ ذهن آدمی یعنی مرگ پرداخته‌اند.

در کنار این جدال درونی انسان با مرگ فضای بیرونی این فیلم هم با یک ترس عمومی و بزرگتر از مرگ همراه است، گفتگوهای متحدین و متفقین در آغاز جنگ جهانی دوم به بن‌بست خورده و در میان این جلسه بیانیه دولت انگلستان که در این ملاقات از رادیو پخش می‌شود از ورود این کشور به جنگ بزرگ خبر می‌دهد.

مرگ از درون و بیرون به پیرمرد حمله کرده است.

برقراری ارتباط با روایت فیلم برای تماشاچیانی که با مفاهیم بنیادی نظریه روانکاوی از قبیل ناخودآگاه به معنای آنچه از دسترس آگاهانه ما برای همیشه خارج است و یا لیبیدو به معنای سرمایه‌ گذاری روانی انسان روی سوژه‌ای لذت بخش و یا عقده ادیپ به معنای رنج فرزندان از تحت استیلای روانی والدین بودن آشنا هستند، بسیار راحت‌تر است و شاید تماشاچیانی که با این مفاهیم آشنایی نداشته باشند از تماشای این فیلم لذت کافی نبرند.

ترس از مرگ بزرگترین ترسی است که انسان در طول عمر خود آن را تجربه می‌کند و تقریباً تمام رفتارهای انسان ذیل این ترس بزرگ قابل تفسیر و تحلیل است هرچند به ظاهر این ترس می‌تواند به شکل‌های بسیار متفاوتی بروز کند اما ریشه اصلی این رفتارها ترس از مرگ است. تلاش‌هایی که ما برای تربیت فرزندان، جمع آوری ثروت، آسایش و رفاه به جاگذاشتن میراث و نام نیک، برنامه‌ریزی برای استفاده کامل از فرصت زندگی و بسیاری از فعالیت‌های دیگر انجام می‌دهیم، ذیل ترس و تلاش ما برای مقابله با قطعی بودن پدیده مرگ جای می‌گیرند تا آنجا که ترس از مرگ مهمترین و اصلی‌ترین میل پناه بردن به آغوش زندگی را برای ما فراهم می‌سازد.

اینکه انسان به درستی دریافته زندگی فرصت محدودی است که تنها یک بار در اختیار او قرار می‌گیرد و لحظه پایان این فرصت برای هیچ کس معلوم نیست همان راز بزرگی است که هرچه بیشتر درباره آن سخن می‌گوییم و می‌اندیشیم تنها بیشتر در عمق این سوال فرو می‌رویم و از آنجا که هیچ انسان زنده‌ای در ناخودآگاه خود با تجربه مرگ آشنا نیست، تنها زمانی می‌تواند این تجربه را درک کند که دیگر وجود ندارد.

اینجاست که فلاسفه و سازمان‌های دینی روایت‌هایی فراهم آورده اند تا بتوانند این نادانی عمیق را ترمیم کنند. روایت هایی که با شک‌هایی که همواره به سراغ ما می‌آیند ابطال می‌شوند.

فروید با غربت، بیماری و درد دست و پنجه نرم می‌کند و گزاره‌های فلسفی کشیش را به چالش می‌کشد و در این مسیر از گزاره‌های جایگزین روانکاوی که آنها هم را برای تحمل درد و رنج زندگی توصیه شده‌اند، استفاده می‌کند. گویی این گفتگوی دو نفره در واقع گفتگویی یک نفره میان او و خودش است.

واکنش‌های او در این میان جالب است او در حالتی میانه خشم و شوخ طبعی با دردی جانکاه کنار می‌آید. دردی که شباهتی مثال زدنی با رنج حاصل از زندگی انسان دارد. او در حالی که با تنی درد آلود روی کوچ روانکاوی دراز کشیده، خنده کنان راجع به رنجی که زندگی بشری برایمان فراهم می‌آورد با کشیش صحبت می‌کند و برای او فاش می‌سازد که در طول زندگی چگونگی کنار آمدن با مرگ همیشه برایش مسئله اصلی و بنیادین بوده است. این همان نیمکتی است که هزاران بیمار فروید روی آن دراز کشیده‌اند و از دردها و رنج‌های خود صحبت کرده‌اند و حالا خود او نیز به عنوان آخرین بیمار گذارش به همان جا افتاده است.

ایده‌هایی که به ما وعده جهان بدون رنج و درد ابدی می‌دهند، چشم‌اندازی خیالی برایمان ترسیم می‌کنند که فکر کردن به آن برای مدتی ما را از درد و رنج واقعی زندگی خلاص می‌کند و در نقطه مقابل آن ایده‌هایی وجود دارند که برای تحمل این درد و رنج ابدی هیچ پاداشی قائل نیستند و آن را بخشی از مسیر طبیعی زندگی بشری می‌دانند که چاره آن سازگاری است.

*روانشناس تحلیلی

 

لینک کوتاه

 

آخرین ها