تاریخ انتشار:1403/11/20 - 17:02 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 205749

سینماسینما، فرهاد خالدی نیک؛

اکتای براهنی با ساخت «پیرپسر» به قله ای دست یافته است که نامش را در تاریخ سینمای ایران جاودانه می کند. فیلمی بی نظیر که در مدت زمانی بیش از ۱۹۰ دقیقه، مخاطبش را میخکوب کرده و گیج و منگ و شگفت زده به خارج از سالن سینما می فرستد. از آن دست فیلم هایی که پس از پایان تیتراژ، تو را در افکار خود فرو برده و قصه و شخصیت‌هایش، رهایت نمی کنند.

«پیرپسر» قصه زندگی هیولایی به نام غلام باستانی (حسن پور شیرازی) است. هیولایی که خون دو پسرش را در شیشه کرده و کوچکترین اهمیتی به نیازها و خواسته های ایشان نمی دهد. نکته ویژه ماجرا اینجاست که این سه نفر با همه ی تضادها و اختلافات فکری شان مجبورند زیر یک سقف زندگی کنند. سقفی که همان خانه ی پدری است و البته در فیلم صاحب شخصیتی ویژه است. خانه ای که با حضور رعنا (لیلا حاتمی) به محل منازعه جدی پدر و پسران تبدیل شده و پایان بندی فوق العاده فیلم نیز در آن رقم می خورد. پایانی معرکه و نفس گیر که علیرغم خشونت فراوان بصری اش، کاملاً درست، منطقی و باور پذیر از آب در آمده و قادر است حال مخاطب را خوب کند. مخاطبی که در طول نمایش فیلم همچون پسران، کینه ی آن هیولای پدرنما را به دل گرفته و دنبال فرصتی است که دق دلش خالی شود.

نمی توان از «پیرپسر» گفت و اشاره‌ای به بازی‌های تماشایی بازیگرانش نکرد. بازیگرانی که همگی به درستی هدایت شده و بهترینِ خودشان هستند. در راس همه ی این ها حسن پورشیرازی قرار دارد که به واقع یکی از بهترین نقش آفرینی های تاریخ سینمای ایران را ارائه کرده است. بازی درخشانی که اگر چه در لحظاتی یادآور شعبون بی مخ سریال «هزار دستان» است ولی آن قدر عالی و بی نقص از آب در آمده که شایسته کسب مهم ترین جوایز بازیگری است و حتی سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر نیز نمی تواند پاداشی درخور برای این هنرنمایی تلقی شود. در عین حال باید از بازی کنترل شده ی حامد بهداد و حضور جذاب و متفاوت لیلا حاتمی گفت و محمد ولی زادگان را ستود که مربع بازی های خوب فیلم را کامل می کند.

در جایی از فیلم، با تاکید بر نوشته ای بر روی دیوار، بخشی کوتاه از شعری از رضا براهنی به چشم می آید: شتاب کردم که آفتاب بیاید، نیامد…

به نظر می رسد این عبارت، حرف دل پسران فیلم است. پسرانی که عمری است به دنبال آفتابی هستند که بر زندگی سرد و بی روحشان بتابد و هر بار از این آفتاب مهربانی بی نصیب مانده اند. آفتابی که حتی از اکتای براهنی و عوامل فیلمش نیز دریغ شد و باعث شد فیلمی به این درجه از کیفیت، جایی در میان فیلم های بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر نداشته باشد. فیلمی که لیاقتش را داشت تا بسیاری از سیمرغ های بلورین جشنواره چهل و سوم فجر را تصاحب کند و آبروی جشنواره را بخرد. فیلمی که امید است به زودی زود، رنگ اکران عمومی را ببیند تا تعداد بیشتری از مخاطبان سینمای ایران، شایستگی هایش را به تماشا بنشینند و تحسینش کنند. این فیلمی است که به واقع خودِ سینما است و باید روی پرده آن را دید و حظش را برد!

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

 

آخرین ها