تاریخ انتشار:1403/11/08 - 11:01 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 204927

سینماسینما، امیر اثباتی؛

در آخرین برنامۀ «خط فرضی»، سعید مستغاثی، یکی از اعضای شوراهای سابقِ صدور مجوزِ ساخت و نمایش فیلم، به پرسش‌های کیوان کثیریان پاسخ‌هایی داد.

مهم نیست که کارمند ادارۀ سانسورِ مدام یکی به نعل می‌زد و یکی به میخ یا اصلاً چه می‌گفت؛ همین که بالاخره یک نفر از آقایان حاضر شد دربارۀ شوراهای کذایی و عملکرد و کارنامه‌شان حرف بزند غنیمت است. البته رعایتِ شفافیت، پاسخگویی، رفع ابهام و در اختیار گذاردنِ اطلاعاتِ مربوط به عملکردِ هر مدیر و مسئولی وظیفه‌ای غیرقابلِ انکار است و منتی بر سر دیگران نیست. اما چون در شرایطی به‌سر می‌بریم شبیه به فضای حاکم بر قصه‌های «قصر» و «محاکمه»ی کافکا، انگار باید قدرِ همین مختصر را هم بدانیم!

امیدوارم این برنامه بابِ گفت‌وگوهای بیشتر و شفاف‌تر را با مدیرانِ دولتی، صنفی، سینماگران و مسئولانی که به نحوی بر سینمای ایران تأثیرگذارند، باز کند تا احتمالاً قدری سردربیاوریم که سینمای ایران -مانند آنچه در این قسمت از برنامۀ خطِ فرضی شاهد بودیم، دستِ کم در بخشِ «هدایت/نظارت»- چگونه اداره می‌شود و داستانِ این سینمای مظلوم از چه قرار است. واقعاً مشتاقم بدانم -به قولِ آن بزرگوار- “اصلاً کی به کیه و چی به چیه؟!!!” هرچند بالاخره تاحدی فهمیده‌ایم که “کی به کیه” اما همچنان سر در نمی‌آوریم “چی به چیه!”. معتقدم برای اصلاحِ امور، ابتدا لازم است پدیدۀ معیوب و شرایطِ نادرست را بشناسیم،  درباره‌اش با مدافعانِ وضعِ موجود گفت‌وگو کنیم، استدلال‌های طرفین در عرصۀ عمومی عرضه شوند و در معرضِ آگاهی و قضاوتِ افکار عمومی قرار گیرند (بر آگاهی‌بخشی از طریق رسانه‌های مستقل و آزاد و قضاوتِ افکارِ عمومی تأکید می‌کنم). در آن‌صورت شاید زمینۀ تغییرات و اصلاحات تا حدی فراهم شود.

به مصادیقی که در گفت‌وگو مطرح شدند – و لابد سینماگرانی که از آنان نام برده شد، اگر لازم ببینند اظهارنظر خواهند کرد- کاری ندارم و طبعاً نمی‌توانم درباره‌شان قضاوتی کنم اما همین که مشخص شد فیلم‌هایی بدونِ دریافتِ پروانۀ ساخت و حتی به‌رغم مخالفتِ حضراتِ شورا با حمایت از جاهایی یا افرادی دیگر ساخته می‌شدند و به نمایش در می‌آمدند یا برعکس، با در دست داشتنِ پروانه ساخت و نمایش از اکرانشان جلوگیری می‌شد، یا مدتی توقیف بودند و بعد بدونِ هیچ تغییری به نمایش در می‌آمدند و یا … گویای وضعیتِ بلبشویی است که بسیاری از سینماگرانِ ایران سال‌هاست گرفتارش هستند.

مهمان برنامه بارها تکرار کرد که نظراتشان در شورا اساساً مشورتی است و تصمیم نهایی را شخص یا اشخاصِ دیگری می‌گیرند. اغلب با توجیهِ خود در نقشِ “مأمور و معذور” تصمیماتش در مورد فیلم‌ها را به مقرراتِ آیین‌نامه یا حقِ انحصاریِ عضوِ روحانیِ شورا (در مورد حجاب) ارجاع می‌داد و اگر چنین توجیهی نمی‌توانست پیدا کند در مخالفت با صدورِ مجوزِ برخی فیلم‌ها یا آن‌ها را با قاطعیت “ضعیف” اعلام میکرد، یا پای سلیقه را به میان می‌کشید و طبیعی بودنِ تفاوتِ سلایق در مواجهه با آثارِ سینمایی. به‌نظر نمی‌رسید منتقد/ کارشناس/ کارمندِ وظیفه‌شناس اصلاً نگرانِ تبعاتِ این قضاوت‌های “عالمانه” و اِعمالِ سلیقه‌های شخصی بر سرنوشتِ فیلمسازان یا آثارشان بوده باشد.

یکی از عجیب‌ غریب‌ترین و اهانت‌آمیزترین رَویه‌هایی که گویا اِعمال می‌شود و در این گفت‌وگو درباره‌اش توضیح داده شد، درخواستِ تعهدِ کتبی از بعضی فیلمسازان بود برای ساختنِ فیلمِ مورد نظرشان به نحوی که برای نمایش مشکلی نداشته باشد و مغایرِ مقررات و لابد سلایقِ اعضای شورا نباشد!!!. به عنوانِ نمونه از نظرِ ایشان -و همه یا اکثریتِ اعضای شورا- فیلمنامۀ خانم بنی‌اعتماد “ضعیف” تشخیص داده شده بود و چون کارگردانِ معتبرِ سینمای ایران با کارنامۀ درخشانی که  قابل کتمان نیست، نه تنها حاضر نشد به راهنمایی‌های آقایان و “اساتید” برای رفعِ “ضعف”ها و “ایراد”های فیلمنامه‌اش توجه کند و لابد مثلاً شغلِ شخصیتِ اصلیِ فیلمنامه را (به استناد مادۀ هشتمِ؟ آیین‌نامه) عوض کند! بلکه از نوشتنِ تعهدی هم که از روی لطف و ارفاق برایش در نظر گرفته بودند نیز خودداری کرد، طبعاً شایستۀ دریافت مجوز نبود. مهمانِ برنامه دربارۀ فیلمسازی صحبت می‌کند که فیلم قبلی‌اش(قصه‌ها) را سال‌ها قبل در دورۀ اقتدارِ دولتِ موسوم به معجزۀ هزارۀ سوم بدونِ “اجازه”ی احدی از چنین کارمندان و مقاماتی ساخته بود و مدت‌هاست جملۀ پایانیِ سکانسِ آخرش به جمله‌ای قصار در سینمای ایران تبدیل شده: “هیچ فیلمی هیچ‌وقت تو هیچ کمدی نمونده…”

عمق فاجعۀ شوراهای پروانۀ ساخت و نمایش را از خلال نظراتِ همین عضوش می‌شود دریافت. هرچند می‌فرماید وظیفۀ راهنمایی و آموزشِ اصول فیلمنامه‌نویسی به سینماگرانی که فیلمنامه‌ای را برای کسبِ اجازۀ ساخت ارائه می‌کردند “استادِ” دیگری عهده‌دار بود؛ درعین‌حال خودش هم از جایگاهِ دانای کل معتقد است و تأکید می‌کند اغلب فیلمسازان را باید اصلاً  از صحنۀ سینمای ایران حذف کرد و از دیگران هم امتحان گرفت تا در صورت قبولی و تأیید صلاحیت‌ -لابد توسط “استاد”هایی مانند ایشان- اجازه پیدا کنند فیلم بسازند!

 از نظر ایشان حتماً مسببِ وضع اسفناکِ سینمای ایران هم مناسباتی نیست که در همین چند سالِ اخیر توسط سیاست‌گذارانی برقرار و حاکم شده که امثال او را در موقعیتِ تصمیم‌گیری برای فعالیت یا عدمِ فعالیتِ فیلمسازان و نمایش یا توقیف آثارشان نشانده‌اند و میدان خالی شده برای محصولاتی که شاهدیم و… افسوس می‌خوریم برای همان سینمایی که به‌رغم مشکلات و موانعِ بسیار، داشتیم و قربانی‌ِ ضدیتِ آقایان با حقِ آزادیِ اندیشه و بیان شد و کاسبی و سودآوری به هر قیمتی را سکۀ رایجِ میدان/بازارِ فرهنگ و هنر کرد.

به‌هرحال تداومِ تولید و پخش برنامۀ «خط فرضی» و برنامه‌های مشابه، و واکاویِ مسائل و مشکلاتِ پرشمارِ دیگر، فراتر از سانسور، در این شرایط برای شناختِ ابعاد و عمقِ بیماریِ مهلکِ سینمای ایران و تلاش برای درمانِ پیچیده و دشوارِ آن بسیار ضروری و مفید است.

 

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

 

آخرین ها