تاریخ انتشار:1404/10/07 - 13:10 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 214633

سینماسینما، ساسان گلفر؛ 

«ما آن چیزی هستیم که تولید می‌کنیم.

بنابراین فقط ایرانی بودن برای ما کافی نیست؛ ایرانی بودن مهم است ولی بار  بزرگی است بر دوش ما.

وقتی راجع به هزاران سال تاریخ حرف می‌زنیم، فقط همین نیست، مسئولیتی هم بر گردن ما می‌گذارد؛

اینکه ما چگونه آن را بازسازی ‌کنیم و چگونه آن را پیش ببریم.

ما با آنچه می‌سازیم ایرانی هستیم، نه با آنچه فقط از دست می‌دهیم؛ یعنی زبان، خاطره، فرهنگ، هویت.

این تمام نمی‌شود.

این آغاز است.»

سخنانی که زنده‌یاد بهرام بیضایی در یکی از سخنرانی‌های متأخرش در خارج از ایران بر زبان آورد، بازتاب همان بار بزرگی بود که بر دوش خودش احساس می‌کرد، بار بزرگ ایرانی بودن که ناچار شد در خارج از وطن بر دوش بکشد؛ بار مسئولیتی که تاریخ هزاران ساله بر دوش یکی از بزرگمردان این سرزمین گذاشته بود. این بار گران اکنون در نبود او بر دوش تک‌تک ما سنگینی خواهد کرد.

بهرام بیضایی را اغلب به عنوان یکی از بزرگان «سینمای ایران» می‌شناسند و البته گروه نسبتاً کم‌شمارتری هم به پیشینه‌ی پربار او در تئاتر و هنرهای نمایشی توجه دارند. با این حال اهمیت بهرام بیضایی فراتر از آثار سینمایی، تئاتری، ادبی و حتی پژوهشی اوست. بهرام بیضایی برای ایران اهمیتی نمادین داشته است و دارد.  او برای ایرانی بودن و به عرق میهنش بود که می‌ساخت و تولید می‌کرد و همین پربار بودن و پرثمر بودن بوذ که برای او مشکل آفرین شد، چون در زمانه‌ای و شرایطی می‌زیست که هرگونه تولید و ساختن واقعی در داخل کشور عملاً با موانع بی‌شمار و غیرقابل عبور روبرو می‌شد، و در نهایت چاره‌ای جز رفتن برای او نماند.

فقط اشاره‌ای فهرست‌وار به تعداد آثار او کافی است تا ببینیم چقدر به آنچه درباره‌ی مسئولیت ایرانی بودن و تولید کردن گفت باور داشت: در سینما «عمو سیبیلو»، «رگبار»، «سفر»، «غریبه و مه»، «کلاغ»، «چریکه‌ی تارا»، «مرگ یزدگرد»، «باشو، غریبه‌ی کوچک»، «شاید وقتی دیگر»، «مسافران»، «گفت‌وگو با باد» (بخش حذف شده‌ای از «قصه‌های کیش»)، «سگ‌کشی»، «قالی سخنگو» (بخشی از مجموعه «فرش ایرانی») و «وقتی همه خوابیم»، بر صحنه تئاتر «ضیافت»، «میراث»، «سلطان مار»، «مرگ یزدگرد»، «کارنامه بندار بیدخش»، «بانو آئویی» (بر اساس اثری از یوکیو میشیما)، «شب هزار و یکم»، «مجلس شبیه: ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین»، «افرا، یا روز می‌گذرد»، «جانا و بالادور»، «آرش» ، «گزارش اردویراف»، «طرب‌نامه»، «چهارراه»، «داش آکل به گفته‌ی مرجان» در کنار انبوهی از نمایشنامه‌هایی که خود او نتوانست بر صحنه ببرد از جمله «اژدهاک»، «قصه‌ی ماه پنهان»، «پهلوان اکبر می‌میرد»، «هشتمین سفر سندباد»، «چهار صندوق»، «مجلس قربانی سنمّار»، «تاراج‌نامه» و هفتاد کتاب و پنج کار پژوهشی و بیش از یکصد مقاله و بی‌شمار کارهای ترجمه و گفت‌گو و فیلمنامه… و اما این همه کوششی بود برای از دست ندادن «زبان، خاطره، فرهنگ و هویت».

اکنون که بهرام بیضایی به ابدیت فرهنگ ایران پیوسته است، مانند خود او بر تمام نشدن این فرهنگ تأکید می‌کنیم و می‌گوییم «این آغاز است.»

 

 

لینک کوتاه

 

آخرین ها