سینماسینما، زهرا مشتاق
دیشب لایو گذاشته بود. در حالیکه داشت در یکی از اتوبان های آمریکا رانندگی می کرد و به شجریان گوش می داد. شب تاریکی بود.
من برایش سلام فرستادم و یکی از اقوامش شروع به احوالپرسی کرد. و امروز، به فاصله چند ساعت، خبر می رسد که او دیگر نیست. و من سراسیمه، ناباورانه و شوک زده به افشین امیرشاهی تلفن می کنم، شاید بگوید که خبر راست نبوده.
با ابوالحسن مختاباد، سال ها و در جاهای مختلف کار کرده ام. روزنامه آفتاب امروز، جایی بود که هر روز همدیگر را می دیدیم. من صبح های خیلی زود به روزنامه می رفتم و تقریبا جزو اولین نفرها بودم. سردبیرمان به شوخی می گفت کرکره روزنامه را صبح ها تو بالا می کشی. همان صبح های زود بود که مختاباد قبل از راه افتادن از خانه تلفن می کرد و می پرسید صبحانه امروز چیست، یادت نرود برای من هم بگیری. آن سال ها، روزنامه به ما صبحانه می داد. و ما دور هم صبحانه می خوردیم.
مختاباد مردی جوان، جدی، سخت گیر و بسیار رک و صریح اللهجه بود. تاریخ خوانده بود و در حوزه موسیقی به طور جدی کارهای پژوهشی انجام می داد. در بسیاری از دوره های جشنواره موسیقی فجر، در کنار او و همکاران دیگر، بولتن های روزانه جشنواره را آماده و منتشر می کردیم. صدای خوشی داشت و خوب ساز می زد. خبرنگار رسمی روزنامه همشهری بود و در آفتاب امروز هم صفحه داشت و تحقیق در حوزه فرهنگ و موسیقی دغدغه جدی او بود.
حتا این چند سالی که همراه با دختر و همسرش به آمریکا مهاجرت کرد، نه تنها ارتباطش با این حوزه قطع یا کمرنگ نشد؛ از قضا با جدیت بیشتری در حال کارهای پژوهشی خیلی بزرگ بود.
فعالیت هایم را در اینستاگرام دنبال می کرد. مدتی قبل تماس گرفت و گفت حاضر است ناشر سفرهایم باشد. می خواست سفرهایم را مستند نگاری کنم. می گفت سفرهایت جنبه مردم شناسی دارد و می تواند ثبت وضعیت روستاهایی باشد که به آنجا می روی. استقبال کردم و گفتم اگر تنبلی بگذارد مدت هاست که چنین قصدی دارم.
بعدتر گفت در تدارک یک پادکست است. اسمش را گذاشت رادیو آوازه و شروع به کار کرد. در اینستاگرام هم برایش صفحه ای باز کرد و من هر پرونده تازه را استوری می کردم. تلفن کرد که بیا و یکی از قسمت ها را تو درست کن. هر قسمت به یک هنرمند اختصاص داشت. من پیشنهاد کردم برنامه ای راجع به خانم مرضیه درست کنیم. برایش تعریف کردم که در کودکی، به واسطه مادرم که عاشق او بود، به خانه اش رفته بودم. قصه ام را که با جزئیات برایش تعریف کردم، با همان صدای خس دارش گفت عجب داستان درجه یکی! پس شروع کن دیگر. کارهای زیادم نمی گذاشت به موقع مشغول نوشتن و آماده کردن پرونده شوم. برایم چند باری دایرکت داد و پی گیر برنامه بود. از افغانستان که برگشتم، گزارشم را واو به واو خوانده بود. در واتسپ تلفن کرد و کلی حرف های امیدوار کننده زد و پیشنهادهایی برای کار مشترک داشت.
در آخرین تلفن هایی که داشتیم، یکی از نگرانی هایش مشکلاتی بود که برای بازنشستگی اش ایجاد شده بود. پیشنهاد کردم، یکی دو ماهی بیاید ایران و شخصا دنبال حل ماجرا باشد. همیشه احوالپرس بچه ها و همکاران بود. گفت مریم رشته خیلی خاص و تازه ای در حوزه روانشناسی می خواند. اگر در سیستان و بلوچستان کمکی در این باره خواستی، بگو و گوشی را داد دست همسرش مریم.
ما فراتر از همکار، مثل خانواده هم بودیم. در سال هایی که نسل من، این شانس را داشت که در دوره طلایی مطبوعات و با بزرگان این رشته کار کند؛ ما خانواده ای بزرگ و صمیمی بودیم که با جدیت و پشتکار در نشریات ایران می نوشتیم. درست قبل از تعطیلی فله ای روزنامه ها بود و ابوالحسن مختاباد هنوز زنده بود.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- چشیدن طعم نابرابری/ نگاهی به فیلم «عامهپسند»
- وقتی زن تبدیل به «ناموس» میشود/ نگاهی به فیلم «خورشید آن ماه»
- اذعان به اشتباهات به تنهایی کافی است؟/ نگاهی به فیلم «جنگل پرتقال»
- لبخندزنان در میان اتاقهای خونآلود/ درباره بهروز افخمی و حضورش در خانه مهرجویی
- تن به حقارت دادن/ درباره هجوم مردم برای دیدار با رونالدو
- گذر از کفتارها/ نگاهی به فیلم «داستان دستانداز»
- زندگی را میشود آسان گرفت/ نگاهی به سریال «مگه تموم عمر چند تا بهاره»
- استحاله جامعه از هم گسیخته/ نگاهی به رویداد «کرگدن خوانی»
- همه مردهاند!/ نگاهی به نمایش «انسان، اسب: پنجاه، پنجاه»
- اینجا ترس، شام و ناهار و صبحانه آدمهاست!/ معرفی کتاب «گالری اجساد»
- دوگانگی شعار و رفتار/ درباره برکناری مدیرکل ارشاد گیلان و حواشی آن
- قدرت زندگی/ نگاهی به فیلم «دوباره عشق»
- روحش بود که از درون به شکل دردناکی شلاق خورده بود/ در یادبود فریماه فرجامی
- یک چالش زنانه تمام عیار/ نگاهی به مستند «جایی برای فرشتهها نیست»
- میل به خاموشی و سکون/ برای کیومرث پوراحمد
پربازدیدترین ها
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- با احکامی جداگانه از سوی رائد فریدزاده؛ حسینی و شفیعی معاون شدند/ ایلبیگی به موسسه سینماشهر رفت
آخرین ها
- «کارون – اهواز» در مراکش
- رونمایی از پوستر انیمیشن «شنگول و منگول» در آستانه اکران
- درباره «اتاق بغلی» اثر پدرو آلمودووار/ مرز باریک دوستی و مرگ زیر جهانی از زندگی و رنگ
- استادان و کارگاههای «سینماحقیقت۱۸» را بشناسید
- بر مبنای آمار سمفا؛ روند صعودی فروش سینماها در هفته گذشته نزولی شد
- محمد شکیبانیا رئیس سیزدهمین جشن مستقل سینمای مستند شد
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- با احکامی جداگانه از سوی رائد فریدزاده؛ حسینی و شفیعی معاون شدند/ ایلبیگی به موسسه سینماشهر رفت
- کارگردان «سه جلد»: اقتصاد سینمای ایران را چند سکانس رقص میگرداند
- نمایش دو مستند از ناصر تقوایی در موزه سینما
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ کونان اوبراین، میزبان اسکار ۹۷ام خواهد بود
- «کارمند جماعت» رونمایی میشود
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- دنزل واشینگتن از دنیای بازیگری خداحافظی میکند
- تاد هینز رئیس هیئت داوران جشنواره فیلم برلین شد
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- ابوالفضل جلیلی مطرح کرد؛ حضور در کلاس بازیگری عامل موفقیت نیست
- نمایش بلندترین سکانس پلان سینمای مستند ایران در آمریکا
- کدام سینما واقعی تر است ؟
- پیدا شدن جسد یک بازیگر در خانهاش
- دیدار اصغر فرهادی با علاقهمندان فیلمهایش در استانبول
- فیلمی که اطلاعاتش مخفی نگه داشته شده؛ لوپیتا نیونگو به فیلم کریستوفر نولان پیوست
- «کتابخانه نیمهشب» روی صحنه میرود
- سه نمایش برای مستند «۹۹-۱۹» در یک هفته
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره فیلم جدید رابرت زمکیس/ «اینجا»؛ یک قرن را طی می کند، اما بدون حرکت دوربین
- سوینا منتشر میکند؛ نسخه ویژه نابینایان «مورد عجیب بنجامین باتن» با صدای مهدی پاکدل
- «پینگو» بعد از ۱۸ سال بازمیگردد
- جوایز اصلی فستیوال فیلم هانوی به «بی سر و صدا» رسید
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز