تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۶/۱۸ - ۱۵:۰۲ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 190088

سینماسینما، ساسان گلفر

دست‌هایی که بی‌هدف روی فرمان خودرو ضرب گرفته‌اند، صورت‌هایی خسته که غمی مزمن را پشت لایه‌ای از لودگی پنهان می‌کنند، کله‌هایی که بیهوده در میان جمعیت به دنبال گم‌شده‌ای می‌گردند که خودشان هم نمی‌دانند کیست. واقعیت شخصیت‌ها در «ارادتمند؛ نازنین بهاره تینا» همین بخش‌های وجودی انسان‌ها است، همین انسان‌های نصفه‌نیمه‌ی از هم گسیخته.

نخستین تصویر «ارادتمند؛ نازنین بهاره تینا» را از داخل خودرویی در روز می‌بینیم؛ تصویری از دست‌هایی که سعی می‌کنند فرمان ماشین را هدایت کنند که آهسته پیش می‌رود و همراه با زن راننده به سیل عابران در پیاده‌رو چشم می‌دوزیم. در اولین سکانس بعد از تیتراژ باز هم دست‌های یک زن را می‌بینیم که از بالای دری دو لنگه پدیدار می‌شوند و دست‌های زنی دیگر که گوشی تلفن همراه/دوربین بطری مانندی را در دست گرفته تا سر زن اولی، تینا (مهناز افشاز) را در دوربین بگیرد و در ادامه‌ی سکانس انواع ظاهرسازی، تغییر ظاهر و لباس، تلاش برای ساختن چهره‌ای جذاب یا لااقل جالب جلوی دوربین و تظاهر به همخوانی با خواننده‌ای می‌بینیم که می‌خواند:

نیمه‌ی گمشده‌ی من/ چه کسی می‌تونه باشه…

و این روال در تمام زمان نمایش بیش از هشتاد دقیقه فیلم ادامه دارد و در این مدت نازنین، بهاره، تینا و بسیاری دست‌ها و سرهای دیگر را می‌بینیم که به تلاش برای فریفتن دیگران و، از همه مهم‌تر، فریب دادن خودشان مشغولند تا سرانجام به نمای داخل خودرویی در شب می‌رسیم و دست‌هایی را بر فرمان خودرویی می‌بینیم که آهسته پیش می‌رود و این ترانه را می‌شنویم:

وقتی جای خنده، غم می‌شینه روی لبام/ تشنه‌ی نوازشم، خسته از خستگی‌هام

وقتی که دست‌های من گرمی دستی می‌خواد/ وقتی یه لحظه خوشی به سراغم نمی‌آد…

آنچه بیش از همه در طول فیلم به چشم می‌خورد همین  بازی دست‌ها و چهره‌های غم‌زده است که به الکی‌خوش بودن «تظاهر» می‌کنند و «تظاهر» و «تلاش برای فریب‌دادن خود و دیگران» را به درون‌مایه‌ی اصلی فیلم تبدیل می‌کنند. فیلمی که عبدالرضا کاهانی در مقام نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده در سال ۱۳۹۵ ساخت و آخرین فیلم این فیلمساز بود که کاملاً در ایران تولید شد، یک فیلم کاملاً شخصیت‌محور بود که تقریباً داستانی نداشت. داستان نیاز به ابتدا و وسط انتها دارد و آن‌چه آدم‌های «ارادتمند؛ نازنین بهاره تینا» از سر می‌گذرانند، فقط پایان است، یک پایان بی‌انتها که از صبح تا شب و از شب تا صبح ادامه دارد؛ داستان نیاز به روابط علت و معلولی و انگیزه دارد و این شخصیت‌های همیشه معلول برای هیچ چیز انگیزه ندارند؛ آدم‌هایی هستند که زندگی نمی‌کنند و فقط تقلید زندگی می‌کنند. «ارادتمند؛ نازنین بهاره تینا» در عین حال فیلم شخصیت‌محوری است که شخصیت‌هایش فقط ظاهر شخصیت را دارند و در واقع نقاب شخصیت را به چهره زده‌اند. این شخصیت/تیپ‌ها در سراسر فیلم نقش بازی می‌کنند، به نظر می‌رسدکه برای فریب دیگران نقش بازی می‌کنند اما در واقع تمام تلاش‌شان برای این است که خودشان را گول بزنند. 

زندگی کردن در قالب اشخاصی که خودشان تقلید زندگی می‌کنند، احتمالاً یکی از دشوارترین نقش‌هایی باشد که بازیگری می‌تواند بر عهده بگیرد. بازیگران فیلم و به‌ویژه مهناز افشار، طناز طباطبایی، آیدا ماهیانی و سحر دولتشاهی در ایفای این بازی در بازی در بازی بی‌پایان بسیار موفق عمل کرده‌اند و تیپ خاصی از خرده‌فرهنگ الکی‌خوشی ظاهراً بالاشهری و «تظاهر به» کله‌پوکی را تا جایی که محدودیت‌ها اجازه می‌داد همان محدودیت‌هایی که در نهایت عوامل کلیدی فیلم را به فرار واداشت- به شکلی ملموس و باورپذیر به تصویر کشیده‌اند؛ گرچه گویش شل و ول خاص این خرده‌فرهنگ هنگام ادای کلمات در لحظه‌ها و موقعیت‌هایی برای صدابردار آن مشکل ایجاد کرده است. 

تمهید بصری که به نظر می‌رسد عبدالرضا کاهانی کارگردان، عامدانه یا ناخودآگاه، برای تأکید بر نقص و از هم گسیختگی این آدم‌ها به کار بسته، استفاده‌ی می‌توان گفت- افراطی او از نمای متوسط (مدیوم شات) است، که خیلی بیشتر از کاربرد فراوان این اندازه‌ی نما در فیلم‌های سینمایی است و حتی از اکثر آثار تلویزیونی هم فراتر می‌رود. به ندرت ممکن است یک نمای کامل (فول شات) یا دور (لانگ شات) ببینیم و حتی در چنین مواردی نیز آدم‌ها طوری پشت پوشش‌ها یا اشیای صحنه پنهان شده‌اند که باز هم نصفه‌نیمه دیده می‌شوند. این مفهوم و درون‌مایه در ترکیب با ترفند دیگر فیلمساز تقویت می‌شود؛ استفاده‌ی به‌جای او از پلان/سکانس‌ها در سراسر فیلم که نوعی پیوستگی فضایی و زمانی در تضاد و تقابل با از هم‌گسیختگی شخصیتی کاراکترها را القا می‌کند‌؛ پلان/سکانس‌هایی به دقت طراحی شده که به یمن استفاده از بازیگرهای حرفه‌ای و حرکت‌های دقیق دوربین سیال معین مطلبی کاملاً طبیعی و خودانگیخته به نظر می‌رسند.

حالا که بیش از هفت سال از تولید و به نمایش درنیامدن «ارادتمند؛ نازنین بهاره تینا» گذشته، در دورنما مفهوم آن را با روشنی بیشتری می‌توان دریافت. انسان‌هایی که در یک ساختار سراسر تظاهر و فریب دست‌وپا می‌زنند و به رنگ آن درمی‌آیند، چاره‌ای جز تکرار آن در جزء به جزء کنش‌های زندگی خصوصی خود ندارند تا جایی که از خود زندگی دست می‌کشند و به تقلید زندگی بسنده می‌کنند. فیلم در زمانی ساخته شد که نسل به اصطلاح دهه شصتی و دهه هفتادی پا به عرصه گذاشته بود و نومیدانه جست‌وجو می‌کرد: 

کسی که هر کلامش/ طلوعی تازه باشه/ غم و تنهایی ما/ به یک اندازه باشه.

اون که از نهایت عشق/ منو با اسمم بخونه/ منو جزیی از وجودش/ یا خود خودش بدونه.

اون که گم شده از آغاز/ تا که من تنها بمونم/ جاده‌ی جستجوهام رو/ تا قیامت بکشونم. 

و اکنون، بعد از گذشت این همه سال، شاید این بندهای شعر از طلوع نسلی تازه با درکی تازه خبر می‌دهد:

کسی که همیشه عاشق/ مثل من دیوونه باشه/ تو دنیا اگه نباشه/ تو آینه می‌تونه باشه.

 

لینک کوتاه

 

آخرین ها