سینماسینما، آیه اسماعیلی
هشدار لو رفتن داستان: اگر فیلم «نهنگ» را ندیدهاید این نوشته دربردارنده داستان فیلم است
فیلم the whale جدیدترین فیلم کارگردان شهیر، دارن آرونوفسکی (Darren Aronofsky)از آن فیلمهای پارادوکسیکال ژرف است و قصه پیدایش آن از یک دهه پیش شروع شد؛ زمانی که تنها یک تئاتر بود، آرونوفسکی آن را در سال ۲۰۱۲ دید و آنقدر رویش تاثیر گذاشت که بعد از حدود ده سال، تصمیم گرفت فیلمی بر اساس آن نمایشنامهی تاثیرگذارِ روی صحنه بسازد. نویسندهی آن نمایشنامه «ساموئل دی هانتر» بود که زحمت نگارش و تدوین فیلمنامه نهنگ را نیز خودش بر عهده گرفت.
دارن آرونوفسکی کارگردان فیلمهای خوبی از جمله قوی سیاه، مرثیهای بر یک رویا، روح، پی و مادر بوده و نهنگ نیز هر چند اثر طلایی او نیست، یکی از خوش ساختترین آثار او به شمار میرود. فیلمی که ژانر درام دارد و گریزی ماهرانه نیز به مسائل روانشناختی زده است و تا به امروز جوایز زیادی را از آن خود کرده. از سال ۲۰۲۲ که فیلم به اکران عمومی درآمده، بازیهای بازیگران فیلم، به ویژه فریزر و چائو، بهطور گسترده مورد تحسین قرار گرفته است. فریزر برای بازی خود در نهنگ، برنده جایزه بهترین بازیگر مرد در اسکار ۲۰۲۳ شد. همچنین نامزد بهترین بازیگر مرد در هشتادمین مراسم گلدن گلوب، بیست و نهمین جوایز انجمن بازیگران سینما و هفتاد و ششمین جوایز فیلم اسکار بریتانیا شد. این فیلم همچنین نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن (چائو) و همچنین نامزد دریافت جایزه انجمن تهیهکنندگان آمریکا برای بهترین فیلم شد. جایزه بهترین چهرهپردازی و آرایش مو را در اسکار۲۰۲۳ از آن خود کرده است.
برندن فریز در نقش «چارلی»، سیدی سینک در نقش «الی» و هانگ چائو منو در نقش «لیز»، مثلث سهگانهای هستند که اصلیترین بازیگران نهنگ را تشکیل میدهند؛ هر چند کل بازیگران فیلم بیشتر از شش نفر نیستند و همین شش نفر، حدود دو ساعت توانستهاند مخاطب را پای صفحهی نمایش میخکوب کنند.
شاید جالب باشد که بدانید نهنگ با بودجهای ۳ میلیون دلاری ساخته شد و بیش از ۳۲ میلیون دلار فروش داشته است.
از ابتدا تا انتهای فیلم نهنگ، در یک لوکیشن، یعنی خانه قدیمی و دوخوابهی چارلی فیلمبرداری شده. جایی با پالت رنگی سرد و یکنواخت و نوری نسبتا کم که بر اساس رویدادهای فیلم، اندکی تغییر در زاویه و شدتش ایجاد میشود. جز اتاق خواب چارلی با پارتنر مردهاش که به طرز وسواسگونهای مرتب به نظر میرسد، بقیه قسمتهای خانه شلوغ، آشفته و نامنظم است. با این حال، دیدن همهی اینها نه تنها برای بیننده کسالت آور و خسته کننده نیست، او را بیشتر به زندگی دشوار قهرمان فیلم و تنهاییاش نزدیک میکند. جهان چارلی در فیلم نهنگ در قابی ۳ به ۴ به تصویر درآمده است. فضایی فشرده و نفسگیر که حاکی از بزرگی جثه، رنج جسمانی و روانی چارلی است و میخواهد اینها را به طرز مبالغه آمیزتری به مخاطب بنمایاند.
یکی از ویژگیهای مثبت فیلم، در تعابیر متفاوتی است که میشود از آن داشت. در واقع هر بینندهای، چه مخاطب حرفهای و چه مخاطب عام، میتواند برداشتی مطابق با عمق نگرشش به مسائل، از ماجرای فیلم داشته باشد و نهنگ کسی را دست خالی نمیگذارد.
در سطحیترین برداشت، با قصهی غمبار استاد درس نگارشی به نام چارلی آشنا میشویم که دقیقا مانند یک نهنگ، چاق و فربه است و چون به نظر خودش «چندشآور» و «حال به هم زن» به نظر میرسد، فقط به صورت آنلاین، آن هم با وبکم خاموش تدریس میکند. کتاب محبوبش موبی دیک، مشهورترین اثر هرمان ملویل است. نارسایی قلبی مادرزادیاش، به خاطر اضافه وزنی بیش از ۲۰۰ کیلوگرم، خیلی زودتر از زمان موعود قرار است جانش را بگیرد. فقط یک دوست دارد. چندین سال قبل، خانوادهاش را رها کرده و رابطهاش با تنها فرزندش -دختر نوجوانی به نام الی- افتضاح است. و چارلی سعی دارد طبق گفتهی خودش، در زندگی «تنها یک کار را درست انجام دهد». برای همین در فرصت کمی که از زندگی برایش مانده، خودش را به آب و آتش میزند تا رابطه خرابی را که با دخترش دارد، کمی بهتر کند و در این مسیر، توسط دختر که بابت رها شدن توسط پدر در کودکی، آسیب دیده و خشمگین است و از بیان خشم و نفرتش ابایی هم ندارد، بارها تحقیر میشود. بیننده با پدر و دختر همذات پنداری میکند. از شرمندگی و استیصال پدر جلوی دخترش و از پرخاشگری توهین آمیز دختر نسبت به پدرش دچار شرم نیابتی میشود و در نهایت دلش به حال هر دویشان میسوزد و این، هنر دارن آرونوفسکی، کارگردان متبحر فیلم است.
با این حال، فیلم به هیچ وجه قصد نکوهش چاقی یا برانگیختن ترحم آدمها را نسبت به افراد چاق ندارد. تنها سکانسی که میشود تا حدودی، چنین نگرشی را در فیلم، آن هم به صورت خیلی کمرنگ ببینیم، صحنه رویارویی دن با چارلی است. دن پیکی است که هر شب برای چارلی دو عدد پیتزای بزرگ میآورد، آن را پشت در میگذارد و پولش را از صندوقی که چارلی جلوی در خانهاش گذاشته بر میدارد و میرود. گاهی نیز مکالمات کوتاهی بین دن و چارلی از پشت در بسته صورت میگیرد. «سلام. من دن هستم.»، «مطمئنی خوبی؟»، «کمک نیاز نداری؟» به نظر میرسد دن بسیار کنجکاو است که صاحب صدای پشت در را ببیند. یک شب بعد از گذاشتن جعبه پیتزاها پشت در، وانمود میکند که رفته. اما گوشهای میایستد، کمین میکند تا چارلی در را باز کند و سفارش دهنده دائمی پیتزاها را ببیند. دن از دیدن عظمت جثه چارلی حیرت میکند و با نگاهی ناباورانه از دیدن آن حجم از چربی، صحنه را با نگاهی مشمئز شده، ترک میکند. تنها در این سکانس کمی و فقط کمی میشود ردی از نگاه تحقیرآمیز و شماتت بار، نسبت به افراد چاق را شاهد بود و حس نامطلوب Body shimming را احساس کرد.
در سطحی دیگر، فیلم بیانگر درد ناشی از کشیدن بار مذهب بر دوش آدمیان است. مذهبی که باید و نبایدهای سختگیرانهای دارد و برای همه نبایدها، مجازاتهای سنگین در نظر گرفته است. همجنسگرایی را گناهی نابخشودنی میداند و همین، زندگی چارلی را چنین متلاشی کرده است. چارلی زمانی که اینطور چاق و ناتوان از انجام امور روزمره و طبیعی یک انسان نرمال نبود، به صورت حضوری در دانشگاه تدریس میکرد. همسر و یک فرزند داشت و به نظر میرسید تا پیش از کشف گرایش جنسیاش، زندگی آرامی دارد. اما ناگهان اتفاق عجیبی برایش میافتد. او عاشق یکی از شاگردانش میشود و متوجه میشود که به جامعه دگرباشان جنسی تعلق دارد. معشوق او پسری به اسم «الن» که فرزند یک کشیش است که طبیعتا با آموزشهای عمیق و جدی دینی تربیت شده. چارلی که ظاهرا به تازگی گرایش جنسی خودش را کشف کرده، به خاطر بودن با الن، همسر و الی خردسال را ترک میکند. در واقع خویشتن خویش را به سعادت و آرامش خانوادهاش ترجیح میدهد. با این حال عشق آن دو مرد، دیر زمانی نمیپاید. الن که بابت گرایش جنسیاش و تمرد از ازدواج با دختری که پدر کشیشش برایش در نظر گرفته بود، از خانواده طرد شده، نمیتواند خودش را از قید و بند تربیت فوق مذهبیاش رها کند. سرپیچی از دستور خدا، چنان عذاب وجدانی به او تحمیل میکند که دچار کم اشتهایی عصبی یا آنورکسیا Anorexie mentale میشود. دست از خوردن و نوشیدن برمیدارد و این چنین خودش را تنبیه میکند. با این حال، همچنان کوله بار عذاب وجدان بر دوشش سنگینی میکند و تنبیهی بزرگتر برای خودش در نظر میگیرد. تا جایی که با غرق کردن خودش در رودخانه، به این عذاب پایان میدهد و خودکشیاش آغازگر عذاب وجدانی تمام نشدنی برای چارلی میشود.
عذاب وجدان مرگ الن، مردی که چارلی چندین بار در طول فیلم اعتراف کرده که عاشقش بوده از یک سو و عذاب وجدان ترک خانواده و به ویژه دخترش از سوی دیگر، او را به پرخوری عصبی یا بولیمیا bulimia nervosa سوق میدهد. چارلی خودش را مقصر اصلی مرگ الن میداند؛ همچنین مقصر رنجهایی که بابت طلاق، به همسرش تحمیل کرده و آسیبهای روانیای که به دختر کوچکش زده و او را به نوجوانی سرکش و تلخ تبدیل کرده.
شیوهای که چارلی در فیلم نهنگ برای کاستن از بار عذاب وجدان به کار میبرد، متضاد راه مقابلهای الن با عذاب وجدانش است. عذاب وجدان چارلی به حدی سنگین است که با پرخوری افراطی، خودش را به وزن ۲۷۵ کیلوگرم رسانده. چنان که بلند شدن از روی مبل برای رفتن به دستشویی یا استحمام، برایش به عذابی بیپایان و تکرار شونده تبدیل شده. چارلی برخلاف الن، با پرخوری به مجازات خویشتن برآمده و فیلم قصد دارد بگوید که مقصر همهای این اتفاقها، تربیت مذهبی و نگاه سختگیرانه مذهب به گرایشات جنسی مختلف است. که اگر چنین نبود، هیچ کدام از آن تلخیها به جان قهرمانان فیلم تحمیل نمیشد.
چنین به نظر میرسد که فیلم قصد دارد درباره دشواریهای زندگی دگرباشان جنسی نیز چیزهایی به مخاطب بگوید و رنجهای ناگفتنی آنان را در زندگی شخصیشان به تصویر بکشد. به ویژه آنان که خیلی دیر و پس از ازدواج و تشکیل خانواده به گرایش جنسی خود پی برده و بین دوراهی اولویت قرار دادن خانوادهای که تشکیل دادهاند و همچنین گرایش اصلی جنسیشان در میمانند. اگر چنین احتمالی را در نظر بگیریم، یکی از ضعفهای فیلم در کمرنگ نشان دادن این مفهوم است. طوری که فقط با تیزبینی میتوان چنین پیامی را از لابلای دیالوگهای شخصیتهای فیلم بیرون کشید. آن هم به صورت تقریبا محو و ناکافی.
با این حال، شیوه پارادوکسیکال مواجهه الن و چارلی -دو زوج همجنسگرای داستان که یکی از آنها فقط در حد یک عکس دونفره در فیلم حضور دارد- با عذاب وجدانشان که یکی ناشی از سرپیچی از دستورات دینی و دیگری ناشی از مرگ و ویرانی چند زندگی است، از جذابترین مفاهیمی به شمار میرود که فیلم آن را به خوبی نشان داده است. پارادوکسیکال بودن چارلی، تنها به این مورد بسنده نمیکند و مصادیق دیگری هم دارد؛ چارلی با خودش، گرایش جنسیاش، مرگ قریب الوقوعش و گندی که به زندگی الن، همسر سابق و فرزندش زده صادق است. با این حال دروغگوی متبحری هم هست. به شادگردان آنلاینش دروغ میگوید که دوربین لپتاپش خراب است و با دوربین خاموش به آنها تدریس میکند؛ صرفا برای اینکه آنها با ظاهر به زعم خودش «حال به هم زن» او مواجه نشوند.
به تنها دوستش لیز (با بازی هانگ چائو منو) که پرستار است و مراقبت از وضعیت سلامتی او را نیز به عهده گرفته، دروغ میگوید که پول بستری شدن در بیمارستان و عمل برای رفع چاقی و مشکل مادرزادی قلبیاش را ندارد، از پس هزینههای درمانش بر نمیآید و برای پرداخت پول صندلی چرخداری که لیز برایش آورده تا راحتتر بتواند درفضای خانه تحرک داشته باشد، نگران میشود. با این حال همه حقوقش از تدریس آنلاین طی چندین سال کار را که مبلغی چند صد هزار دلاری است، برای دخترش ذخیره کرده تا بعد از مرگش به او ببخشد.
به دن -پیک موتوری که هر شب برایش دو جعبه بزرگ پیتزا میآورد- از پشت در میگوید «خوبم و مشکلی نیست.» در حالی که خوب نیست، قلبش خس خس میکند، قفسه سینهاش تیر میکشد، به سختی نفسش بالا میآید و همین روزها قرار است از نارسایی قلبی که چاقی مفرط بدترش کرده، بمیرد.
این ویژگیهای پارادوکسیکال چارلی نه تنها از او فرد چاق ترحم برانگیزی نساخته، به عمیقتر شدن شخصیتش افزوده و او را دوست داشتنیتر کرده است. با این همه زیباترین ویژگی چارلی، خوشبینی او، حتی زمانی است که هیچ چیز در زندگیاش نمیتوانست از این بدتر بشود. چارلی با اینکه از خودش -هم جثه عظیمش و هم عملکردش در زندگی- متنفر است و این را بارها در طول فیلم عنوان کرده، به دنیای بیرونش نفرت نمیورزد. برعکس، مهربان است. در بشقاب پشت پنجرهی خانه دلگیر و شلوغش، برای پرندهها غذا میریزد. با آدمهای معدودی که در زندگی برایش ماندهاند با زیباترین کلمات حرف میزند. آنها را از صمیم قلب دوست دارد. صفات خوب به آنها نسبت میدهد و سعی میکند به آنها احساس ارزشمندی بدهد. اعتقاد دارد همه شگفت انگیز هستند و آدمها نمیتوانند نسبت به هم بیتفاوت باشند. همهی تلاشش را میکند تا دخترش را از رفوزه شدن در دبیرستان نجات دهد و حتی در بدجنسیهای عامدانه دخترش نیز در جستجوی «معنا» است و تعبیری زیبا از کج خلقیها و توهینهایش پیدا میکند. چارلی به اشتباهات خودش اشراف دارد و بابت همه آنها متاسف است، در حد کلافه کردن بقیه، مدام در حال معذرت خواهی از اطرافیانش است و دارد تلاش میکند تا در فرصت کوتاهی که برایش مانده، کمی از آن اشتباهات را جبران کند و مجموع همه اینها او را به شخصیتی ژرف تبدیل کرده. شخصیتی خاکستری با اشتباهات غیرقابل جبران، اما جذاب و قابل دوست داشتن.
با این حال، پایان بندی فیلم، شوکه آور است. نه از جهت مثبت. بلکه از جهت منفی. نوع پایان بندی فیلم که نگاهی معنوی و نمادین دارد، با رئالی که مخاطب حدود دو ساعت با آن همراه بوده، همسو نیست. پایان بندی فیلم آنقدر دم دستی، سرسری و ناهمخوان با بقیه قسمتهای فیلم است که به نظر میرسد کارگردان از افسردگی ناشی از عذاب وجدان چارلی، ناکامیاش در بهبود رابطه با دخترش و احساس تنهاییاش خسته شده و فقط میخواهد با مرگ او به این وضعیت پایان دهد و چارلی را به آرامش برساند. هر چند مرگ، تنها اتفاق آرامشبخش برای چارلی است، با این حال بهتر بود کارگردان، ماهرانهتر و با حوصلهی بیشتری این لطف را در حق چارلی انجام دهد. در مجموع اما میتوان گفت نهنگ گرچه شاهکار آرونوفسکی نیست، یکی از آثار قوی و تاثیرگذار او به شمار میرود. اثری که احتمالا به سختی از خاطرهی بینندگانش محو شود و شاید حتی حین تماشایش چند قطره اشک نیز بریزند.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- آناتومی یک طلاق عاطفی/ نگاهی به فیلم «آناتومی یک سقوط»
- فریاد، فضیلت است/ یادداشتی بر فیلم «داگویل» با نگاهی به پرفورمنس «ریتم صفر» مارینا آبراموویج
- مادران هفت گانه لیلا/ نگاهی به فیلم «نسخه ایرانی» با تمرکز بر رویکرد ناخودآگاه جمعی
- تطهیر نه چندان موفق یک اتفاق شوم/ هدف هالیوود از تولید «اوپنهایمر» چیست؟
- رابطهی مرموز کمپانی انیمیشنسازی با آقای نویسنده/ نگاهی نو به انیمیشن «روح»، با گریزی به دو کتاب «سفر روح» و «سرگذشت روح»
- مرگ رابطههای ناکام کننده؛ چرا نهنگها خودکشی میکنند؟/ نگاهی به فیلم «نهنگ»
- در مسیر سقوط/ نگاهی به فیلم «نهنگ»
- برگزیدگان اسکار معرفی شدند/ درخشش «همه چیز همه جا به یکباره»
- دنیای درون هیولا/ نگاهی به فیلم «نهنگ»
- «همهچیز همه جا یکباره» جوایز انجمن بازیگران آمریکا را درو کرد
- ۳۰۱ فیلم بلند واجد شرایط اسکار شدند/ «خرس نیست» پناهی در لیست
- بازیگر «نهنگ» از «پالم اسپرینگز ۲۰۲۳» جایزه میگیرد
- تجلیل از بازیگر فیلم آرونوفسکی در جشنواره تورنتو/ برندن فریزر با اضافه وزن ۲۰۰ کیلویی
- همکاری برد پیت و آرونوفسکی در یک فیلم/ «ببر» در کن ارائه میشود
پربازدیدترین ها
- وقتی زن تبدیل به «ناموس» میشود/ نگاهی به فیلم «خورشید آن ماه»
- چهره تلخ عشق یک سویه/ نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- حضورهای بین المللی فیلم کوتاه تامینا
- گلدن گلوب اعلام کرد؛ وایولا دیویس جایزه سیسیل بی دمیل ۲۰۲۵ را میگیرد
- درباره «قهوه پدری»؛ قهوه بیمزه پدری
- «کارون – اهواز» در راه مصر
- اختتامیه جشنواره «دیدار» ۱۷ دی برگزار خواهد شد
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «مجمع کاردینالها»؛ موفقیت غیرمنتظره در گیشه و جذب مخاطبان مسنتر
- مدیر شبکه نسیم توضیح داد؛ مهران مدیری، جنابخان، فرزاد حسنی و چند برنامه دیگر
- تاکید بر سمزدایی از سینما و جشنواره فجر/ علیرضا شجاع نوری: ادغام جشنوارهی ملی و جهانی فجر سیاسیکاری بود
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ جادوی «شرور»؛ داستانی از دوستی، تفاوتها و مبارزه با تبعیض
- برای پخش در سال ۲۰۲۵؛ پسر شاهرخ خان برای نتفلیکس سریال میسازد
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «گلادیاتور ۲»؛ بازگشتی باشکوه به کُلُسیوم و سنت حماسههای سینمایی
- اعلام نامزدهای چهلمین دوره جوایز انجمن بینالمللی مستند/ محصول مشترک ایران و انگلیس در شاخه بهترین مستند کوتاه
- اصغر افضلی و انیمیشن «رابینهود» در تازهترین قسمت «صداهای ابریشمی»
- جایزه جشنواره آمریکایی به پگاه آهنگرانی رسید
- چهل و سومین جشنواره فیلم فجر؛ از فرصت ثبت نام فیلمها تا داوری عوامل بخش نگاه نو
- نمایش بچه / گزارش تصویری
- اهمیت «باغ کیانوش» در سینمای کمدی زدهی این روزها
- برای بازی در فیلم «ماریا»؛ نخل صحرای پالم اسپرینگز به آنجلینا جولی اهدا میشود
- اکران فیلم علی زرنگار از اواخر آذر؛ «علت مرگ: نامعلوم» رفع توقیف شد
- مانور آمادگی همراه اول برای رویارویی با بحران؛ تمرینی برای پایداری ارتباطات
- بررسی هزینه و درآمد تولیدات ۳ سال اخیر؛ حساب کتاب فارابی جور است؟
- در اولین روزهای اکران بینالمللی؛ «گلادیاتور۲»، ۸۷ میلیون دلار فروخت
- اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم فجر معرفی شدند
- نامزدی ۲ جایزه آمریکایی برای «دوربین فرانسوی»
- «شهر خاموش» بهترین فیلم جشنواره نوستالژیا شد
- فروغ قجابگلی بهترین بازیگر جشنواره ریچموند شد
- «تگزاس ۳»؛ کمدی از نفس افتاده یا موفقیت تکراری؟
- روایتی از سه نمایشنامه از محمد مساوات روی صحنه میرود
- «کارون – اهواز» در مراکش