تاریخ انتشار:1403/10/04 - 10:56 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 203763

سینماسینما، نیما بهدادی مهر

برنامه سینمایی «هفت» در فصل جدید خود تلاش داشته تا رویکردی متفاوت را در پیش بگیرد. این رویکرد متفاوت هم در رصد موضوعات مرتبط با سینمای ایران و هم از لحاظ دعوت از مهمانان قابل مشاهده است به ویژه در نظر گرفتن بخش گفت و گوی ویژه با محوریت یک موضوع خاص و البته تمرکز بر سینمای کمدی منجر به استقبال خوب اغلب مخاطبان از این برنامه و وایرال شدن بخش هایی از این گفت و گوها در فضای مجازی شده است.

در این میان بازتاب خبر تولید ویژه برنامه یلدایی هفت با محوریت گفت و گو پیرامون قصه گویی در سینما با حضور امرالله احمدجو و نیز شب نشینی منتقدان نوید برنامه ای متفاوت را می داد اما اگر بخواهیم صادقانه و کاملا مخاطب محور به این ویژه برنامه بنگریم نقطه قوتی چون نماهنگ های مرتبط با هر بخش یا گفت و گو پیرامون قصه گویی کلاسیک در سینمای ایران و دلایل کمبود فیلم ایرانی خوب بر مبنای قصه های کهن ایران بیش از شب نشینی منتقدان به دل نشست.

به واقع حضور ساده و بی ادای امرالله احمدجو به عنوان یکی از سینماگران متمرکز بر فرهنگ و سنن بومی در برنامه ای ویژه شب یلدا و ارجاع دادن مخاطبان به خاطره هایی از داستان های کودکی و قصه های مادربزرگ های شیرین بیان و مهربان، در کنار تمرکز بر این نکته که چرا سینمای ایران کمتر به سراغ افسانه های کهن ایرانی رفته است کاملا اتمسفری ایرانی را در این بخش به وجود آورده بود اما با احترام کامل به دوستان منتقد گرانقدرم که در بخش شب نشینی حضور یافته بودند اما باید به صورتی موکد این نکته را اشاره کنم که چرا به جای تمرکز کامل بر بازتاب یلدای ایرانی در سینمای ایران یا تلاش در خوانش قصه هایی از یلدا و تاریخچه اش که می تواند دستمایه ساخت فیلم هایی جذاب در ژانرهای مختلف در سینمای ایران شود تلاش مهمانان بخش شب نشینی معطوف بر ارجاع دادن مخاطب ایرانی به کتاب ها، اندیشه ها، فرهنگ و جهان معرفتی برتافته از عرصه بین المللی شده است؟

در حقیقت، به سیاق جمله معروف هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد، متوجه خطای فاحش منتقدان در نبض شناسی جامعه ایران می شویم زیرا در شبی که مختص به فرهنگ ایران است ارجاع دادن به سبک و سلوک و خاطره هایی که بیشتر شخصی و ذاتی جمع خانوادگی آن منتقدان است و ناتوانی در بیان خاطره ای که بتواند روشنگر صفحه ای مشترک در حافظه مخاطب ایرانی باشد بخش پایانی شب نشینی منتقدان را به پاشنه آشیل این برنامه بدل کرد و این سوال را در ذهن مخاطبان شکل داد که چرا این حجم از بیگانگی و دوری اغلب منتقدان سینمایی از بافت ذهنی مخاطب ایرانی، منجر به بازاندیشی مجدد در نحوه برنامه سازی های مرتبط با سینمای بومی و دعوت از منتقدانی آشناتر با زیست جهان معرفتی جامعه ایران نمی شود؟

در عین حال چنانچه بخش شب نشینی را با بخش قصه گویی مقایسه کنیم تقابل دو سبک فرهنگی قابل مشاهده است؛ در شب نشینی، پوشش برخی مهمانان، نحوه صحبت کردن و نیز پاسخ دادن هایی که به سوالات بهروز افخمی داشتند بیش از آنکه نشان دهنده آشنایی آنها با فرهنگ ایران و زیست بوم وطن باشد ارجاعی منورانه و خودنمایانه از میزان تسلطشان به فرهنگ و اندیشه کشورهای اروپایی و آمریکایی در حوزه ادبیات، فلسفه و سینما بود که این نکته در مقایسه با آن لحن فروتنانه از سوی امرالله احمدجو بیشتر به چشم آمد. علت دل نشین بودن بخش قصه گویی در سینما با حضور احمدجو علاوه بر پیشینه وی در قصه گویی کلاسیک مبتنی بر فرهنگ بومی به نوع نگاه بی پیرایه و همسو با نگرش غالب عمومی نسبت به فرهنگ و ادبیات ملی از سوی این کارگردان بر می گردد که تلاش دارد تا همه آنچه به دانش و تجربه در سینما و ادبیات آموخته به دور از هرگونه خودنمایی به مخاطبان عرضه کند و همین راحتی در بیان و آرامش در زبان بدن سبب ارتباط گیری بهتر با این بخش شده است.

به واقع بیان تفاوت های قصه و داستان در کلامی همه فهم از سوی احمدجو سبب آشنایی بیشتر مخاطبان با شیوه پرداخت به سوژه در سینمای ایران شده و بسیاری از مخاطبان پیگیر سینما پس از مشاهده این برنامه شاید بهتر با این نکته ارتباط برقرار کنند که سینمای تاریخی لزوما برتافته و برساخته واقعیات نیست و گاه استعاره ها و تخیل چرخ محرک قصه به سمت و سوی پردازش هستند. در عین حال از آنجایی که قصه برآمده از یک اتفاق و شرح و بسط آن و داستان برتافته ار روابط علت و معلولی است شناخت مناسب فیلمنامه نویسان از همین تفاوت می تواند به کلیدی برای گشایش قفل ژانر در سینمای امروز ایران منجر شود؛ سینمایی که فقط داستان می گوید اما از شرح و بسط یک قصه و تبدیل آن به یک فیلم جذاب ناتوان می نماید.

نکته مهم حضور احمدجو در برنامه «هفت» در همین جنبه آموزشی اش نهفته است؛ یعنی بهترین اتفاق برنامه یلدایی «هفت» در جایی رخ می دهد که کارگردان و فیلمنامه نویسی متبحر در شناخت فرهنگ و سنن بومی به بیان مفاهیمی جذاب برای مخاطبان در زمینه چرایی کمبود فیلم اقتباسی خوب می پردازد و دریچه هایی مردم پسند از سینما و ادبیات را بازگشایی می کند.

اگر از این بخش ویژه که نقطه قوت برنامه یلدایی هفت است، بگذریم سوالاتی درباره کاستی های برنامه هفت نیز  مطرح می شود؛ سوالاتی از قبیل: چرا در ویژه برنامه سینمایی مرتبط با شب یلدا تلاشی در بازخوانش فیلم و سریال مربوط به این آئین کهن نشد؟ چرا خاطره گویی های یلدایی سینمایی نیز باید به عرصه ای برای معرفی سینماگران غیرایرانی بدل شود؟ مگر می توان نام یلدا را برد و شاخصه هایی چون دورهمی ها، شعرخوانی ها و قصه گویی های خاطره انگیز و ملموس جامعه ایرانی از این شب را فراموش کرد و به یاد فیلم ها و سریال های ایرانی که بازتابش دورهمی ها و شعرخوانی های این شب یا وام گرفته از این فرهنگ هستند، نیفتاد.

در جمع بندی این تحلیل باید به این نکته اشاره کنم که برنامه سینمایی «هفت»، شب یلدا را با قصه گویی شیرین همراه با امرالله احمدجو (خالق سریال «روزی روزگاری») آغاز کرد اما پایان بندی خود را به شب نشینی سرشار از ادایی اختصاص داد که فرهنگ گویشی مهمانانش دور از مردم ایران و در تضاد با احوالات کنونی این ملت بزرگ بود؛ ملتی متمدن که به شاهنامه و بوستان سعدی و دیوان حافظ می نازد و یلدایش را حتی در اوج نداری ها نیز برقرار می سازد. ضیافت یلدایی که مانند مهمانی مامان عفت در فیلم مهم «مهمان مامان» سرشار از عزت و آبروداری و دیگردوستی است و چه فاصله ای است میان یلدای جامعه ایرانی با همه نداری ها و غصه های درونی پدرها و مادرها و این شب نشینی پرزرق و برق در برنامه سینمایی هفت و آن میزانسن شلوغ، لوس و دور از هویت ایرانی.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

 

آخرین ها