سینماسینما، الناز راسخ
حقیقت اینست که با دیدن “خانه پدری” انتظاراتم برآورده نشد. تصور میکردم که فیلم مرا بیش از ده دقیقه ی ابتدایی اش درگیر و روحم را ذره ذره در خود دفن کند. اما بعد از خواندن یادداشت سعید عقیقی و نقل قولش از فردی در جلسه مطبوعاتی جشنواره گذشته در روزنامه شرق سهم خود دانستم تا من هم از خانه پدری و ضرورت دیدنش چند خطی بنویسم.
دختری هراسان از آنچه که برایش در بیرون از خانه رخ داده و آنچه که در خانه انتظارش را می کشد درب خانه ی پدری اش را به صدا در می آورد. دختران همیشه خانه ی پدری را جائی می دانند که می توانند در آرامش و با خیال راحت سر بر بالین بگذارند، با صدای بلند بخندند و موهایشان را از دو طرف ببافند و رویاهایشان را در شادی و امید به تصویر بکشند اما بیچاره ملوکِ فیلم عیاری از چنین موهبتی محروم است. او تا پا به خانه می گذارد بیش از آنکه احساس امنیت کند می ترسد. کسی از او سوالی نمی پرسد. بی هیچ حرفی برایش نقشه می کشند. در جایگاه خدا می نشینند و دستور قتلش را صادر می کنند. پدری که دخترش باید در آغوشش آرام شود، چون جلاد پیر و کریهی می شود که سر دختر را زیر سنگ آسیاب می گذارد و خُرد شدن استخوان سر دخترش را به نظاره می نشیند. این پدر نه تنها دستان خودش را به خون دختری که حتی نتوانسته قضاوت درستی از او و آنچه پیش آمده داشته باشد آلوده کرده است، بلکه پسرش را ناخواسته و ناآگاهانه وارد دنیای غریب و سیاهی کرده و اجازه داده تا لحظه ی شنیدن صدای استخوان جمجه ی خواهرش تا پایان عمرش چون بختکی خواب ناز را از چشمانش برباید.
صحنه ای که مهران رجبی به حشمت پسرش می گوید زودتر بزن زبون بسته را راحت کن و می گرید عجیب ترین و متناقض ترین صحنه ای است که در آثار سینمایی ایرانی تا به امروز دیده ایم. در این لحظه می بینیم که یک نفر که باید نزدیکترین فرد به کسی باشد چگونه او را دفن می کند، دستهایش را می شوید و به زندگی اش بی هیچ عذاب وجدان و یا ناراحتی ادامه می دهد.
همین چند دقیقه ی ابتدایی را داشته باشید تا برسیم به پایان فیلم، جایی که مهدی هاشمی همان برادری که سنگ آسیاب را به گفته ی پدرش بر مغز خواهرش فرود آورد چطور زیر بار آن صدای خرد شدن کمر خم کرده و نتوانسته در تمام این سالها شبی آرام را پشت سر بگذارد چرا که همه ی کودکی و معصومیتش را در همان لحظه و در همان زیرزمین، جاییکه نه آن قفل بر روی درش و نه آن تیغه ای که در مقابلش کشیده شد، نتوانستند آن لحظه و آن صدا را از ذهنش پاک کنند، جاگذاشته است.
همین چند دقیقه ابتدایی و انتهایی فیلم فارغ از آنچه که فی مابینشان می گذرد مهم ترین و بزرگترین دلایلی هستند که ضرورت دیدن این فیلم را یادآور می شوند. این دقایق صدای شنیده نشده ی تمام دخترانی است که در طول تاریخ به بهانه های من درآوردی سنتی و مذهبی زیر خاک ها دفن شدند و خونشان دامن کسی را نیالود و حقشان گرفته نشد. این دقایق صدای از بین رفتن معصومیت تمام کودکانیست است که به جرم خردسالی و تماشای آنچه نباید ببینند تمام کودکی و خردسالی شان را از دست می دهند و سال ها در خفا خود را سرزنش می کنند اما جرئت گفتن از رازهای سر به مهر را ندارند حتی در میانسالی و در چند قدمی در آغوش گرفتن فرشته ی مرگ.
اما بزرگترین دلیلی که باید بخاطرش فیلم عیاری را جدا از تمام ضعف ها و نقاط قوتش دید، همان جملات ابتدایی است که سعید عقیقی آن را در یادداشتش از زبان دیگری نقل کرده بود؛ و یا آن توئیت هایی است که خانه پدری را ضد مرد، ضد مذهب و شبه روشنفکرانه و چه و چه نامیده اند. چراکه ما هنوز در تار و پود فکری مان و در تمام لایه های فرهنگی و اجتماعی که در آن روزگار می گذرانیم و جدا از آنکه و آنچه که هستیم، هنوز با همان خوی متعصبانه ی شبه مذهبی و کورِ پدرِ فیلم عیاری درونِ خویش لحظات را سپری می کنیم و انتظار می کشیم لحظاتی را تا این اژدهای دو سر از درون ما خود را به هستی برساند و دیگری را به نیستی.
همه ی آنانی که به آنچه که فیلم می خواهد بگوید بی اعتنایند و خود را درگیر فرم و شیوه ی اجرا و ارزش سینمایی فیلم می کنند و قاطعانه آن را فاقد ارزش سینمایی و یا واجد آن می دانند، در واقع آگاهانه چشم شان را بر روی تاریخ و گوششان را بر روی تمام صداهایی که در کوچه ها و خیابان های همین شهرمان تهران هم شنیده می شوند، می بندند چون هرچه زخم عمیق تر و چرک آلود تر باشد جرئت مشاهده را از بیننده اش بیشتر می دزد.
نگارنده این چند خط نمی خواهد منکر آن شود که بخش میانی فیلم از لحاظ سینمایی، بازی بازیگرانش و یا جاذبه ای که مخاطب را بیشتر درگیر کند دچار ضعف های آشکار است اما باز هم تأکید می کند که خانه پدری کیانوش عیاری را تنها بخاطر همان دقایق ابتدایی و انتهایی فیلم باید دید تا مشمئزکنندگی آن لحظات چون سیلی محکمی بر صورت مردان و زنانی از این سرزمین بنشیند که هیچ جای امنی برای دختران و یا بهتر بگویم برای فرزندانشان باقی نگذاشته اند تا با امید و آرزو به سوی فرداها قدم بردارند.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- بزرگداشت کیانوش عیاری با نمایش «شبح کژدم»
- یادداشت «کیانوش عیاری» در سوگ ناصر تقوایی
- نسخه اصلی «خانه پدری» آنلاین اکران شد
- یک نمایش برای «خانه پدریِ» کیانوش عیاری
- از راههای رفته/ چیزهایی که نباید میگفتم!
- واکنش کیانوش عیاری به قاچاق فیلم «کاناپه»؛ از نمایش غیرقانونی اثرم ناراضی هستم
- نوبت فیلم کیانوش عیاری شد؛ انتشار نسخه قاچاق از فیلم توقیفی «کاناپه»
- مجوز ساخت سینمایی برای ۶فیلمنامه صادر شد
- کیانوش عیاری در بیمارستان بستری شد
- تقدیم «ترانهای عاشقانه برایم بخوان» به کیانوش عیاری/ سینما دارای یک زبان مشترک است
- سرنوشت نامعلوم سریال کیانوش عیاری/ چرا تلویزیون ۸۷ متر را گردن نمیگیرد؟
- نشست «بررسی ارتباط میان کتاب و سینما»؛ کیانوش عیاری: نمیدانم اگر سینما نباشد باید چه کار کنم؟
- نگاهی به کارنامه فیلمسازی کیانوش عیاری
- «بودن یا نبودن» و تبدیل خشونت به امید/ عیاری نمونهای از عیار شرافت در سینمای ایران است
- عیاری یک شگفتی در سینمای ایران است/ کیارستمی و عیاری پیش از هنر سینما، خود را کشف کردند
نظر شما
پربازدیدترین ها
- فوت خواننده پیشکسوت موسیقی نواحی گیلان/ ناصر مسعودی درگذشت
- نگاهی به فیلم «بیسر و صدا»؛ ایده خلاقانه، مسیر اشتباه
- حقایقی درباره بازمانده ساخته سیف الله داد/ماجرای توقیف فیلم بازمانده به دلیل حجاب!
- بیانیه انجمن بازیگران سینما در واکنش به وقایع اخیر و هتک حرمت هنرمندان/ پژمان بازغی استعفا داد
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- ماجرایِ ظریفِ وزارت خارجهی سوئیس
- فیلم-کنسرت «هری پاتر»و «ارباب حلقهها» به آخرین اجرای پاییزی رسیدند
- پوستر «باد زرد – ونگوگ» رونمایی شد
- مولف بودن در آینه مکتب نقد عمیقگرا
- نگاهی به فیلم سینمایی «سامی»؛ دوربین به مثابه سمفونی برای سفری طولانی
- معرفی برندگان هیئت ملی نقد آمریکا ۲۰۲۵/ «یک تصادف ساده»؛ بهترین فیلم بینالمللی/ «نبردی پس از دیگری» ۵ جایزه گرفت
- ۱۵ اثری که برای فهرست اولیه اسکار فیلم بینالمللی شانس بالاتری دارند
- تأملی بر حضور نوری بیلگه جیلان در جشنواره جهانی فیلم فجر؛ داور غایب
- بیانیه کانون کارگردانان سینما درباره بازداشت سینماگران در مهمانی خصوصی
- واکنش رضا کیانیان به گزارش تاریخ سه هزار ساله زیر چرخ لودرها
- اعلام مستندهای دو بخش از نوزدهمین جشنواره «سینماحقیقت»
- واکنش کانون کارگردانان سینمای ایران به حکم جعفر پناهی
- شروودِ تالار وحدت؛ جایی که ماهان حیدری قهرمانان آینده را پیدا میکند
- تورج اصلانی داور جشنواره ترکیهای شد
- سروش صحت و علی مصفا «بیآتشی» را روایت کردند
- سام درخشانی هم استعفا داد
- نمایش موزیکال «رابین هود» / گزارش تصویری
- حلقه منتقدان فیلم نیویورک منتخبان ۲۰۲۵ خود را اعلام کرد/ «نبردی پس از دیگری»، بهترین فیلم شد؛ پناهی، بهترین کارگردان
- جشنواره جهانی فیلم فجر۴۳؛ در ایستگاه پایانی «درس آموختهها» بهترین فیلم شد/ جایزه ویژه داوران به کارگردان ژاپنی رسید
- «خرگوش سیاه، خرگوش سفید» به چین میرود
- گاتهام ۳ جایزه به «یک تصادف ساده» داد/ «نبردی پس از دیگری» بهترین فیلم جوایز مستقل نیویورک شد
- بیانیه انجمن بازیگران سینما در واکنش به وقایع اخیر و هتک حرمت هنرمندان/ پژمان بازغی استعفا داد
- مصائب افزایش سن ، از جولیا رابرتز تا نیکول کیدمن
- تام استاپارد؛ نویسندهای که جهان را از نو صحنهپردازی کرد
- نگاهی به فیلم «پارتنوپه»؛ زیبایی از دست رفته
- توقیف سکوی پخش «بازمانده» پس از انتشار ویدیوی بدون مجوز
- «سمفونی باران» کلید خورد
- «ناتوردشت» به باکو میرود
- از جدال اندیشه تا لبخند روی ردکارپت
- گفت وگو با کارگردان مستند «مُک» به بهانه حضور آن در جشنواره سینما حقیقت





