مهرزاد دانش
ظرف چند روز اخیر، برخی دوستان و همکاران که فیلم فروشندهی اصغر فرهادی را دوست نداشتهاند، ایرادهایی را بدان گرفتهاند که نوعاً در چارچوب نقد فیلم نمیگنجد و بیشتر به گافگیریهایی شباهت دارد که در سطوح ظاهری اثر نمود پیدا میکند. با این حال نگارنده، با توجه به حرمت و سابقه دوستی و همکاری با این منتقدان عزیز و با عنایت به این که این زمینههای ابهامی اغلب حتی گاف هم نیستند و عمدتاً معطوف به درک مخدوش دوستان از این فیلم است، تلاش دارد برخی از این سؤالات را پاسخ دهد. این پاسخگویی، شاید بیش از آن که به انگیزه دفاع از فیلم باشد، بابت یادآوری به خود و امثال خود است که ایرادگیری به یک اثر هنری، اصولی دارد و مهمترینشان، دقت در فهم اثر و رعایت لحن است. منظورم از رعایت لحن، قاعدتاً نه در زمینههای آداب گفتاری و کلامی است که مرا هرگز شایستگی نصیحتهای اینچنینی به همکارانم نیست، بلکه چارچوبی است که بتوان از درونش، امکان گفتوگویی فرهنگی فراهم شود؛ و نه آن که با طعن و کنایه و خودقهرمانپنداری بابت نقد منفی به «اصغر فرهادی» و حتی (و متأسفانه) اطلاق صفاتی همچون سادهلوح و پوپولیست و… به دوستداران فیلم، باب مفاهمه از همان ابتدا مسدود شود. نگارنده واقعاً از درک این که چرا برخی دوستان در حین ایراد نکات منفیگویانهشان به این فیلم، این قدر با لحن عصبانی و متلکگویانه و البته گرفتن وجههای مظلومانه در حال موضعگیری هستند عاجز است. آنها مدعیاند در فراگردی که از فرهادی بت و اسطوره ساخته شده است، به دشواری میتوان نقد منفی نوشت و اگر کسی بنویسد، آماج توهین و تهمت قرار میگیرد. این ادعا از اساس غلط است. کدام بت؟ کدام توهین؟ همان زمان هم که درباره الی… (بهترین فیلم فرهادی به زعم نگارنده) و جدایی نادر از سیمین (محبوبترین فیلم فرهادی نزد عموم) به نمایش درآمد، کم نبود نقدهایی که در مخالفت با این دو اثر در رسانهها و نشریات تخصصی سینمایی گفته و نوشته شد و اتفاقی هم نیفتاد. گمان نمیکنم نیازی به برشماری نقدهای منفی فیلم گذشته در همین ماهنامه فیلم در دو سال پیش باشد که در شمارههایی متعدد به چاپ رسید و آخرینشان هم به قلم زندهیاد ایرج کریمی نازنین بود. پس این پز جسارتنمایی بابت منفیگویی به فیلم فرهادی از کجا ناشی میشود؟ امیدوارم دوستان برای اثبات این موضوع، ارجاع به برخی هرزهگوییهای مندرج در کامنتهای فضاهای فیسبوکی و تلگرامی و اینستاگرامی و مشابهشان ندهند. این هرزهمداریهای اینترنتی، ربطی به فرهادی و غیر فرهادی ندارد و پدیدهای است جدا از بحث حاضر. من هم بسیار شده است که گاه نقدی (منفی یا مثبت) بر فیلمی از فیلمساز شاخص ایرانی و یا حتی خارجی نوشتهام و در همان محدوده کوچک وبلاگی که دارم، انواع فحشهای حتی رکیک از لشکرهای کاربران مجازی دریافت داشتهام. و در پی آن، البته تلاش داشتهام مرز فضای فرهنگی معطوف به بررسی یک فیلم را از فضای گاه نازل و پرازدحام شبکههای اجتماعی و اینترنتی متمایز کنم و به هم ربطشان ندهم. ادعای دوستان جایی مصداق دارد که در رسانههای اختصاصی سینمایی جلوی نقد منفیشان به فرهادی گرفته شود و یا بابت نقد منفیشان در این رسانهها آسیبهای حیثیتی و… توسط نویسندگان این رسانهها بدانها وارد شده باشد. گمان میکنم انتشار مجلات تخصصی سینمایی موجود (ماهنامه فیلم، ماهنامه ۲۴، ماهنامه دنیای تصویر، و ماهنامه فیلمنگار) در همین روزهای اول ماه، که قطعاً چندین نقد منفی و مثبت، بیش و کم، در کنار هم در آنها درج خواهد شد، بهترین شاهد مثال باشد بر نادرستی این ادعا که نمیتوان بر فیلمهای فرهادی نقد منفی نوشت!
*
و اما گافهایی که دوستان کشف کردهاند و عموما در فضاهای مجازی اینترنت منتشر کردهاند؛ و پاسخی به آنها: (برخی جملات دوستان، به دلیل لحن «فیس بوکی»، کمی متناسبتر با فضای نوشتاری رسمی شده است.)
۱. وقتی کسی را با ریخت و قیافه خونی ببرند بیمارستان، مدیریت بیمارستان اول از همه با نیروی انتظامی تماس میگیرد، والا که هر ضاربی میتوانست مضروب را ببرد درمانگاه تحویل بدهد و سوتزنان بیاید بیرون!
پاسخ: بیمارستانها لزوماً با حضور مراجعان مجروح، پلیس را احضار نمیکنند که اگر چنین بود باید در هر بیمارستان به دلیل وفور مراجعات این چنینی، یک شعبه عریض و طویل از نیروی انتظامی مستقر میشد. فقط زمانی این امر رخ میدهد که موضوع، شکبرانگیز باشد. در مورد رعنا، یک برخورد سر با آینه حمام رخ داده است که خود مجروح هم همان را میگوید و از کسی هم شکایت نکرده است. این ایراد، بیشتر گاف ایرادگیرنده است تا گاف فیلم.
۲. یکی از همسایگان به عماد (شهاب حسینی) میگوید من دنبال یارو (یعنی پیرمرد) دویدم ولی نگرفتمش! یعنی درباره همان یوزپلنگی صحبت میکند که مشکل قلب دارد؟ آری. پیرمرد ناراحتی قلبی دارد و قلبش با باطری نیمقلم کار میکند، اما چند طبقه را با پای خونی دویده پایین و با سرعت مایکل جانسون از مهلکه گریخته!
پاسخ: تعقیب یک فرد، لزوماً به معنی دویدن پشت سرش در فاصله چند سانتیمتری نیست. با توجه به بنای ساختمان و گریز زودهنگام فرد مهاجم از معرکه و طول کشیدن منطقی حضور همسایهها در منزل رعنا و سپس تشخیص این که دنبال مهاجم بروند، میتوان تشخیص داد که آن همسایه، مهاجم را از فاصله قابل توجهی (آنسان که حتی چهره و هیکلش را هم به درستی ندیده است) تعقیب کرده است؛ مثلاً از بالای همان بام طرف را دیده است و تا پلهها را به پایین طی کند و در خیابان بدود، مهاجم یا دور شده است و یا در کوچه پسکوچههای اطراف پنهان شده است. درک نادرست معادلات موقعیتی یک فیلم، البته کار را به لودگیهایی مانند مزه ریختن با یوزپلنگ و مایکل جانسون (حالا چرا جانسون؟) میکشاند.
۳. کجای ایران را سراغ دارید که در آپارتمانی تجاوز یا حملهای صورت بگیرد، کل راهپلهها را خون بردارد و هیچ همسایهای پیدا نشود زنگ بزند ۱۱۰؟ از همسایههایی که او را داخل حمام پیدا کردهاند حتی یک نفر زنگ نزد پلیس! حتی یکی!
پاسخ: این ایراد نیز معطوف به کمتوجهی به سکانسها و دیالوگهای تکمیلی این موقعیت است. خود همسایهها اولا! صریحا ابراز میکنند طرف دزد نبوده و مشتری همسایه سابق بوده (پس چرا شکایت کنند؟) و ثانیاً موضوع شکایت را به عماد و رعنا محول میکنند که به حریم آنها تعرض شده است و نه حریم کل ساختمان (دیالوگ پیرزن همسایه و عماد را در راه پلهها موقع شستوشوی پلهها به یاد آورید.)
۴. کسی که میرود خانهی یکی کارهای بیتربیتی کند، اول جورابش را درنمیآورد بلکه…
پاسخ: تجسم موقعیتهای ناپیدای یک فیلم، یکی از روندهای متعارف فیلمبینی است و اگر این تجسم، درآمیخته با پیشفرضها و کجفهمیها باشد، نهایتش به همان سه نقطهای میرسد که در ایراد بالا درج شده است. مرد فروشنده، طبق دیالوگهای اواخر فیلم، به قصد دلجویی با آهو که یک ماهی با او قهر بوده است وارد منزل میشود. میتوان بهراحتی تجسم کرد که او ابتدا و طبق روال مراجعات قبلی، ابتدا دسته اسکناس را (به قصد کمک به آهو) و پوشش بهداشتی (به قصد این که احتمالاً کامیابی هم انجام گیرد) روی تاقچهای نهاده، سپس روی تخت نشسته تا جورابهایش را درآورد (اولین کاری که عموم مردان هنگام ورود به محیطی راحت انجام میدهند) تا در انتظار خروج زن از حمام باشد؛ منتها به هم ریختگی فضای خانه و وجود اثاث جدید در کنار اثاث قدیمی کنجکاوی مرد را برانگیخته که وارد حمام شود و ناگهان رعنا را ببیند و از روی وسوسه به او دستی بزند و دختر هم ناگهان شوکه شود و سر خود را به آینه بکوبد و… تجسم این موقعیت (که به قرینه دادههای خود فیلم صورت میگیرد و نه پیشفرضهای ذهنی بیربط به دنیای فیلم) واقعاً اینقدر دشوار است؟
۵. طرف جورابش را درآورده و در رفته اما کتش را درنیاورده! یعنی شما میروید خانهی کسی (چه فاحشه باشد، چه صیغه، چه هر کس دیگر)، اول کتتان را درمیآورید یا جورابتان را؟ به این ترتیب طرف سوئیچ و موبایلش را جا میگذارد اما کتش را یادش هست بردارد در برود!
پاسخ: درک نادرست داستان فیلم و توسل به پیشفرضهای بیربط به فیلم، چنین ایدههایی را به وجود میآورد. کدام کت؟ مگر ایرادگیرنده همراه مرد بوده است که بداند او در ورود به منزل کتی بر تن داشته یا نه که حالا بخواهیم بر سر جا گذاشتن و جانگذاشتنش ایراد بگیریم؟
۶. توی پلاستیکی که آخر فیلم عماد به داماد میدهد، مدارک ماشین یا دفترچه بیمه میبینیم. اگر دفترچه بیمه باشد که عکس دارد و کل فیلم زیر سؤال میرود. چون عماد از روی عکس کاملاً میتوانست تشخیص بدهد چه کسی به حریم خانهاش تعرض کرده و اینهمه کارآگاهبازی نداشت. اگر هم مدارک ماشین باشد که نیازی نبود برود سراغ شاگردش تا به راهنمایی و رانندگی، پلاک بدهد و آدرس بخواهد.
پاسخ: امان از حواسپرتی موقع تماشای فیلم! و بدتر از آن، امان از قضاوت و گافگیری بر اساس این حواسپرتی! آن کیسه پلاستیکی حاوی مدارک بیمه و غیره، اصلاً توسط پیرمرد در منزل جا گذاشته نشده بود که عماد بخواهد بر پایه آنها چیزی را کشف کند یا نکند. این کیسه، همان اواخر فیلم، زمانی که مرد از حال می رود، توسط عماد از اتومبیلش برداشته میشود که هم شامل دفترچه بیمه و داروها است و هم احیاناً مدارک دیگر.
۷. در ابتدای فیلم، صاحبخانه هر چهقدر با مستأجر قبلی تماس میگیرد، طرف برنمیدارد. بنابراین مجبور میشود به رعنا بگوید با موبایل خودش تماس بگیرد تا خانمه گوشی را بردارد. چهطور است که بعد از آن کلاً موبایل هیچ احدالناس دیگری را ناگهان جواب نمیدهد؟
پاسخ: نگارنده حقیقتاً فلسفه گزاره بالا را متوجه نشد. ایرادگیرنده گرامی انتظار دارد فیلم درباره انگیزههای شخصیت غایب داستان هم در باب این که چرا تلفنش را جواب میدهد یا نمیدهد توضیح دهد؟! ضمن آن که میتوان به سهولت پاسخ این را نیز یافت: مستأجر بعد از تماس رعنا، تصمیم میگیرد هیچ شماره ناشناسی را پاسخ ندهد تا مبادا از طرف بابک باشد.
۸. آقای فرهادی اخیراً در گفتوگو با خبرآنلاین گفته به رعنا تجاوز نشد. اگر نشده، چرا به شوهرش میگوید: «من دیگر میخواهم بمیرم» یا «نزد من نخواب!» البته آقای فرهادی به تناقضگویی افتاده و در گفتوگو با یک رسانهی دیگر گفته: «من داخل حمام نبودم ببینم.»
پاسخ: نخست آن که در تحلیل فیلم (از جمله مورد خیلی مهم گافیابی!) به خود اثر استناد میشود و نه گفتههای سازندهاش. شما قرار است گاف فیلم را بگیرید و نه گاف فیلمساز در این مصاحبه و آن گفتوگو را. و دوم آن که، این دو جواب فرهادی اصولاً با هم تناقضی ندارند که قرار باشد به عنوان گاف گرفته شود. صحنه حمام نمایش داده نمیشود (و صحبت خود کارگردان هم بابت این که ندیده آنجا چه رخ داده به همین مستند است) و دیالوگهای چند سکانس آخر هم دلالت روشنی بر عدم تجاوز دارند (و این که کارگردان هم همین را می گوید به همین دیالوگها مستند است)؛ مهمتر از همه، آیا این که هر خانمی آرزوی مرگ کند یا مدتی پذیرای همسرش نباشد، به معنی آن است که مورد تجاوز قرار گرفته است؟ دوست گافگیرمان دلیلی مهمتر از این برای اثبات تجاوز در اختیار نداشته است؟ یعنی نمیشود خانمی از شدت شرمِ رؤیتِ بدنِ عریانش توسط چند مرد غریبه و تکرار مواجهه روزانه با همان مردان همسایه و هراس روانی و استرس روحیِ نگاههای خیره دیگران، چنین آرزویی را بر زبان آورد و یا مدتی را از شدت عصبیت، تنها بخوابد؟ از نظر دوستان، تنها موردی که اسباب شرم زنانه میشود، تجاوز است و غیر آن نیست؟ و البته بد نیست کمی هم دوستان بیندیشند که عملاً در دقایق بسیار محدودی (اگر نگوییم لحظات محدودی) که مرد مهاجم به حمام رفته و با تشنج زن روبهرو شده و پا به فرار گذاشته، چیزی به اسم تجاوز نمیتوانسته رخ دهد. مگر آن که باز در فانتزیهای دوستان، چنین شود.
۹. شما به عنوان یک مرد ایرانی، اگر ببینید یکی به حمام همسرتان تعرض کرده و طرف را گیر بیاورید، بهش میگویید زنگ میزنم اولیاءت بیایند؟! یا اول چک و لگدیاش میکنید؟ راست حسینی چه میکنید؟
پاسخ: عبارت «مرد ایرانی» تنها در جنسیت و ملیت فرد قابل تعمیم به افراد مشابه است و نه در طرز عقیده و رفتار و سبک زندگی و تحصیلات و… فیلم بهطور واضح کلنجار و فشاری را که عماد برای خویشتنداریاش در کتک نزدن مرد مهاجم با خود دارد نشان میدهد (احتمالاً دوست عزیزمان آن جا هم حواسش به ذهنیتهای دیگرش بوده) و این که رفتار یک مرد ایرانی هنرمند و معلم که دارد عملاً نقشی را در تئاتر ایفا میکند که همسو با موقعیت همین مفلوک روبهرویش است، میتواند بسیار متفاوت باشد با مثلاً ایرادگیرنده گرامی که حس انتقامش را صرفاً در چک و لگد معنا میکند و نه راههای دیگری که به مراتب هولناکتر از چک و لگد است.
۱۰. شما ماشین و موبایلتان رو جایى جا گذاشتید، اول مىروید سراغ ماشین، یا همان اول صبح سیمکارت را مىسوزانید؟
پاسخ: اگر برگشتن برای بردن اتومبیل احتمال ریسک بالا داشته باشد (مثلاً شناسایی فرد توسط آسیبدیدگان در همان اولین صبح حادثه) منطقی است که اول سیمکارت باطل میشود.
۱۱. نمىدانم تا به حال سرتان شکسته و بخیه زدید یا نه، من که شر بودم و مدام از این بلاها سرم میآمد و بعد از هر بار بخیه زدن تا کشیدن بخیهها اجازه حمام رفتن و آب زدن به زخم نداشتم، چرا رعنا و عماد اینقدر اصرار دارند رعنا حمام برود؟
پاسخ: آسیبدیدگی یک موضع از بدن، مانع از شستوشوی دیگر اعضای بدن نیست. میتوان با سر شکسته به حمام رفت و با رعایت محافظت سر از تماس با آب، بدن و دست و پا را شست. شاید برای ایرادگیرنده محترم و اطرافیانشان، حمام نرفتن تا دو هفته موجب آزار نباشد، ولی برای عموم مردم، به دلیل کسالت و آلودگی و بوی تعفن و… استحمام لازم است. رعنا و عماد هم اصرارشان از همین رو است.
۱۲. شما وقتى مىخواهید ارتباطی برقرار کنید، از پوشش بهداشتی استفاده مىکنید یا آن را زیر اسکناسها قرار میدهید؟ به ویژه این که جوراب و لباس را کنده باشید و براى انجام این کار در حال رفتن به حمام باشید؟
پاسخ: به پاسخ ذیل شماره ۴ مراجعه کنید.
۱۳. بدترین بلاى زندگیتان با جواب ندادن آیفون سرتان آمده؛ آیا هیچ وقت حتى از روى عادت و ناخودآگاه، دوباره آیفون را جواب نداده در را باز مىکنید؟
پاسخ: عادت و ناخودآگاه، فرایندی است که بدون اراده و آگاهی صورت میگیرد و تنها با ممارستهای پیشآگاهانه میتوان بر آنها فائق آمد. درست مثل رانندهای که عادت به زدن راهنما موقع گردش مسیر به چپ و راست ندارد و بارها بابت همین موضوع با خطر تصادف روبهرو می شود. (دوستان گافگیر واقعاً این چیزها را ایراد فیلم میدانند؟)
۱۴. چهطور است که شباهت نگاه یک تماشاگر تئاتر با مهاجم براى رعنا قابل تشخیص است اما سن و سال او نه؟ اگر چنین اتفاقى براى ما مىافتاد، حداقل براى یک بار هم که شده، در میان حرفهایمان به سن و سال و شمایل مهاجم اشاره نمىکردیم؟ آن هم در حالی که شباهت نگاه او و یک تماشاگر را درک کردهایم!
پاسخ: رعنا در زیر دوش حمام و ریزش آب و احتمالاً کف شامپو با مرد مهاجم مواجه شده و فوری هم سر خود را به آینه کوبیده است. انتظار این که در چنین شرایطی، به جز خیرگی نگاه فرد مهاجم، او بتواند نائل به تشخیص سن و خطوط چهره و ریش و سبیل و چاقی و لاغری طرف هم شده باشد، از همان جنس انتظارهایی است که او را از رفتن به حمام به دلیل شکستگی سرش تا دو هفته منع میکند.
۱۵. چرا مرد مهاجم سوییچ و موبایلش را جا میگذارد، ولی کارت ماشین و کیف پولش را جا نمیگذارد؟ آیا این بدان دلیل نیست که اگر کارت ماشین و کیف پولش را جا میگذاشت، احراز هویت مهاجم دیگر روشن بود و داستان تمام میشد؟ آیا فرهادی با این چیدمان تصنعی، ایده خود را به روال طبیعی ماجرا تحمیل نمیکند؟
پاسخ: روال طبیعی آن است که نوعاً افراد از هنگام پارک اتومبیل تا ورود به منزل، سوئیچ و موبایل دستشان است و در بدو ورود به منزل هم آنها را در نزدیکترین جای ممکن میگذارند (من خودم چنین هستم) و کمتر کسی کارت ماشین یا کیف پولش را (که معمولاً جای شان در جیب شلوار یا کت و کاپشن است) در «دست» میگیرد تا جایی در منزل بگذاردشان. به هر حال همه اینها عادات رفتاری شخصی افراد است و هر کس به تناسب خود عمل میکند که این موردی هم که در فیلم هست، نزدیک به رفتار عموم مردم است. درک نمیکنم چرا باید این موضوع، گاف یا ایراد فیلم برشمرده شود.
*
اجازه دهید به همین چندین مورد اکتفا شود. موارد دیگری هم بود که در نقدهای چاپشده بر فیلم میتوان پاسخشان را دریافت کرد و نیازی به تکرارشان در این مجال نیست. قاعدتاً فهرست گافیابیها افزون بر این است و میتوان حدس زد که بیش از این نیز سست و خارج از قاعده درک و فهم و تحلیل اثر باشند. این که انگیزه دوستان از چنین ایرادهایی (که اغلب از فرط بیربطی و بیمنطقی حیرتآورند) چیست؛ حیطهای است که نگارنده صلاحیت گمانهزنی دربارهاش را ندارد، اما مجدداً یادآوری میشود که حرمت نقد (از جمله نقد منفی) بسیار بیش از آن است که با این نوع ایرادهای سست و بیپشتوانه شکل گیرد. این بدان معنی نیست که فیلم فروشنده از دیدگاه نگارنده عاری از هر خطا و عیب و ایراد است. من هم مثل هر بیننده دیگری ممکن است مشکلاتی با اثر داشته باشم (که در برخی مصاحبهها و میزگردهای مربوط به فیلم به تناسب بحث و اقتضای موقعیت، دربارهشان صحبت کردهام)، ولی این که بدون دقت در فیلم و بر اساس پیشزمینههای ذهنی خارج از دنیای فیلم، قرار باشد سلسلهوار و شتابآلود، گاف پشت گاف گرفته شود، نتیجه کار به همین ابتذالی میرسد که در سؤال از چرایی حمام رفتن و یا لزوم چک و لگد نمود پیدا میکند. راستش برای نگارنده نیز بسیار دشوار بود که خود را در معرض پاسخگویی به این روال نازل قرار دهد و به جای تحلیلهای کاربردیتر و جدیتر، درباره بدیهیاتی قلم بزند که هر تماشاگر عادی هم آنها را درک کرده است. دوست داشتن و یا دوست نداشتن فیلمی، و نیز نقد منفی یا نقد مثبت نوشتن، هیچ یک نه فضیلتی در خود دارند و نه رذیلتی. اما کیفیت و سطح و عمق استدلال، اعتبار نگاه و نقد را میسازد. اعتبار نقد را تنزل ندهیم.
سایت ماهنامه سینمایی فیلم
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- دیدار اصغر فرهادی با علاقهمندان فیلمهایش در استانبول
- سینمای ملی ایران را تعریف کنید و شکل آن را بکشید
- سینماگران ایرانی برای اسکار ۲۰۲۵ چقدر شانس دارند؟
- سینماگران ایرانی در اسکار ۲۰۲۵ چقدر شانس دارند؟
- تمجید مدیر نتفلیکس از فیلم اصغر فرهادی
- فرهادی تجریباتش را در اردن به اشتراک میگذارد
- ترایبکا ۲۰۲۴ برندگانش را معرفی کرد/ انیمیشن ایرانی برنده شد
- فرهادی داور جشنواره ترایبکا شد
- «بودن یا نبودن» و تبدیل خشونت به امید/ عیاری نمونهای از عیار شرافت در سینمای ایران است
- صعود مقاومت ناپذیر و حیرت انگیز آقای کارگردان/ نگاهی به فیلم «چهارشنبه سوری» به مناسبت سالروز تولد اصغر فرهادی
- شهاب حسینی؛ تنوع در پذیرش نقش، تناقض و شتابزدگی در واکنشها
- بزرگداشت اصغر فرهادی در جشنواره کلمبیایی
- دعوت هندیها از اصغر فرهادی
- با حکم دادگاه؛ «قهرمانِ» فرهادی تبرئه شد
- جشنواره بلگراد به اصغر فرهادی جایزه داد
نظرات شما
پربازدیدترین ها
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- با احکامی جداگانه از سوی رائد فریدزاده؛ حسینی و شفیعی معاون شدند/ ایلبیگی به موسسه سینماشهر رفت
آخرین ها
- «کارون – اهواز» در مراکش
- رونمایی از پوستر انیمیشن «شنگول و منگول» در آستانه اکران
- درباره «اتاق بغلی» اثر پدرو آلمودووار/ مرز باریک دوستی و مرگ زیر جهانی از زندگی و رنگ
- استادان و کارگاههای «سینماحقیقت۱۸» را بشناسید
- بر مبنای آمار سمفا؛ روند صعودی فروش سینماها در هفته گذشته نزولی شد
- محمد شکیبانیا رئیس سیزدهمین جشن مستقل سینمای مستند شد
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- با احکامی جداگانه از سوی رائد فریدزاده؛ حسینی و شفیعی معاون شدند/ ایلبیگی به موسسه سینماشهر رفت
- کارگردان «سه جلد»: اقتصاد سینمای ایران را چند سکانس رقص میگرداند
- نمایش دو مستند از ناصر تقوایی در موزه سینما
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ کونان اوبراین، میزبان اسکار ۹۷ام خواهد بود
- «کارمند جماعت» رونمایی میشود
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- دنزل واشینگتن از دنیای بازیگری خداحافظی میکند
- تاد هینز رئیس هیئت داوران جشنواره فیلم برلین شد
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- ابوالفضل جلیلی مطرح کرد؛ حضور در کلاس بازیگری عامل موفقیت نیست
- نمایش بلندترین سکانس پلان سینمای مستند ایران در آمریکا
- کدام سینما واقعی تر است ؟
- پیدا شدن جسد یک بازیگر در خانهاش
- دیدار اصغر فرهادی با علاقهمندان فیلمهایش در استانبول
- فیلمی که اطلاعاتش مخفی نگه داشته شده؛ لوپیتا نیونگو به فیلم کریستوفر نولان پیوست
- «کتابخانه نیمهشب» روی صحنه میرود
- سه نمایش برای مستند «۹۹-۱۹» در یک هفته
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره فیلم جدید رابرت زمکیس/ «اینجا»؛ یک قرن را طی می کند، اما بدون حرکت دوربین
- سوینا منتشر میکند؛ نسخه ویژه نابینایان «مورد عجیب بنجامین باتن» با صدای مهدی پاکدل
- «پینگو» بعد از ۱۸ سال بازمیگردد
- جوایز اصلی فستیوال فیلم هانوی به «بی سر و صدا» رسید
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز
عالی بود
با همه موافقمو درک کردم ولی متاسفانه شماره ۱۴ دیگه گاف عجیبی بود.ان شالله فیلم های آتی فرهادی یکی به از دیگری