سینماسینما، ابراهیم عمران
نوشتن درباره تئاتر آنچنان آسان نیست. چه که بر خلاف سینما نفس تماشاگر و مخاطب در آن و لحظه با بازیگر همپوشانی خاصی دارد. در تئاتر اگر لحظهای روایت را از دست بدهی، تمرکز از بین میرود. حال نگاه شود که خود بازیگر چقدر باید در این تمرکز کردن سربلند بیرون آید. پس بهتر است حین تماشای هر اثر نمایشی یکدل نه بلکه صد دل، دل و جان به اجرا دهیم. با این پیش غلیانی به قول قدما، نگاهی به نمایش «بک تو بلک» سجاد افشاریان، به صواب و ثواب است. آن هم قبل به صحنه وارد شدن شخصیت داستان(علی) که صداهای متفاوتی شنیده میشود و از جمله کارهایی است که مخاطب باید از پیش آماده آن باشد.
داستان تک ماندگی و در حقیقت درماندگی و تنهایی انسان معاصر با نمادی از زندان. که این زندان استعاره از زندان روحی و جسمی است که برای انسان امروزی به نحوی مهیا و تنیده شده است. اجازه دهید از دیالوگ آخر اثر شروع کنیم. آنجایی که علی در جواب ُسرمه زنش که از تجربه «انفرادی» میپرسد و جواب میشنود که اگر ده دقیقه تونستی چشماتو ببندی و به چیزی فکر نکنی؛ آنگاه میفهمی انفرادی و زندان چیست. آری، اگر کلیت کار از از روی آنچه بر مخاطب عرضه میشود؛ سنجیده شود داستان زندانیای به نام علی است که با دو نفر حرف میزند. حیدر دوستش و سرمه همسرش که باردار است. حال به واقع نمیدانیم که این حرف زدنهای مداوم علی خیالی است یا واقعی و یا حالتی از هر دو و یا اینکه غلیان های درونی شخصی منزوی و تنهاست؟ البته بر حسب ظاهر شاید انزوایی خود خواسته نباشد. اطلاق منزوی بودن زیاد درست نیست. بیشتر این شخصیت تنهاست. و مشتاق حرف زدن و شنیدن است. آنجایی که میگوید سالها صدای آدمها را ضبط میکرده است. البته تعریضی هم میزند به این گفتهاش که صدای آدمهایی را ضبط میکرده که هیچ رسانه و مدیایی صدای آنها نبودند آدمهای معمولی و ساده اجتماع. چه زیبا هم از ترانه نوستالژی نسل سوخته اجتماع استفاده کرد. نوا و آوای «علی کوچولو». آن هم علی کوچولویی که «تو قصه ها نیست». کودکی عادی که نه قهرمان است و نه خیلی ترسو. اشارات کلی اثر رهنمودهای مشخصی ندارد. نمیتوانی از آن ارجاعات بیرونی به دست آوری. کدهای خاصی نمیدهد. و این مهم به حتم برگ برنده و پنهان نمایش است. برگشتن به تاریکی و زهدان مادر، شاید آرزو و غایت علی در تنهایی باشد. نمیدانم چرا حیدر دوست تلفنی و نامرئی علی در بیرون زندان، هم ارادهای برای ادامه زندگی ندارد. و چه خوب که سیر نمایش به سمت و سوی نشان دادن این چرایی نرفت و در پایان نقبی کوتاه بدان زد. زندان درون و زندان بیرون؛ انگارهای که نویسنده اثر به نحوی سعی در نشان دادن آن داشت. مونولوگهایی گوناگون از برداشتهای ذهنی و روحی خویشتن ارائه دادن و ذهن و روان مخاطب را درگیر کردن با چاشنی طنز گذرا، از جمله حربههای افشاریان برای درگیر کردن تماشاگر است. آن هم با طراحی صحنه و موسیقی بجا. با آن چهار پایهای که هر برداشتی میتوان از حضورش داشت. با ضربه زدنهای ناگهانی و موقت علی بدان. گویی نمادی است برای پایان این زجر و سختی زندگی. فرجامی تلخ از آرزوهای محقق نشده. کج و معوج ایستادن علی و خم کردن انگشتان دو دست و پا هم شاید کنایهای باشد به ناقص به دنیا آمدنمان. اینکه اگر اینگونه به دنیا نمیآمدیم شاید اوضاع مطلوبتر میشد. البته برداشتها از این کار میتواند شخصی و درونی باشد. هر کس فراخور رهیافتهای ذهنی، گوشهای از کلیت اثر را ببیند. اثری که راه خروج و پایانیاش مخرج مشترکی یکسان دارد. بازگشت به تاریکی. آن تک کلمهی پر نغز پایان کار که علی بر روی چهارپایه مرگ و زندگی، سیگار به دست با دودی در اطراف، با فراغ بالی خاص میگوید: حله! میتواند مانیفست کلی اثر باشد. حل شدنی ناب در تاریکی محض. بک تو بلک توصیهای ندارد. میگوید اجازه نده کسی برایت تصمیم بگیرد. و این حل شدن را در سکوتی مطلق با تاریکی مفهومدار معنا میدهد. داستان انسان و آدمی عادی که از پوست و گوشت است و رنجش زیاد. آدمیانی که به حتم زیاد دیدهایم که ماوا و جان پناهی برای بروز دردشان نداشتند. کمی حرف زدن آرامشان میکند چنین افرادی؛ افسوس اما که چنین بهره و شانسی ندارند. و بک تو بلک فقط خواست کمی به خود آییم. میتوان به روشنایی هم امید داشت. شاید معنای پنهان این اثر نیم نگاهی هم به روشنایی باشد. روشنایی پس از تاریکی. راستی شاید نام دوم این تئاتر در اذهان اسمی دیگر باشد. هر چه باشد پس از بیرون آمدن از سالن، به راحتی نمیتوان پیامهای مستتر در ذهن را فراموش کرد. آنگاه که برای چند دقیقه چشمانمان را بستیم در تاریکی محض سالن. هر چه در آن دقایق بودهایم، به حتم خود خودمان بودیم بی تاریکی و بی روشنی مطلق. آنانی که تئاتر را دیدهاند به حتم دیالوگی را یادشان میماند. آنجایی که علی از فرط تنهایی و برای از یاد نبردن خواندن، نوشته روی خمیر دندان را بارها برای خویش میخواند. آری تنهایی و بی کسی بسیار سخت است. انگارهای که در دنیای کنونی نمود آن زیاد است. شاید همه به نوعی بک تو بلکی در ذهن و گذران روزانه داشته باشیم و جرات بیان آن اما نه. به بک تو بلکهای خویشتن بیشتر بها دهیم تا فرجامی چون علی داستان پیش رویمان نباشد.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- «هیدن» ۴۰۰ اجرایی شد/ دور جدید نمایش در تماشاخانه هما
- «گُم، میان منزویترین زاویه» از امروز روی صحنه میرود
- نمایش «گلن گری گلن راس» روی صحنه تماشاخانه استاد انتظامی
- دور دوم نمایش «آنبُرد» در تماشاخانه هیلاج
- تئاتر سجاد افشاریان ۳۲ زندانی را آزاد کرد
- پوستر «معجون السلاطین» با طرحی از سجاد افشاریان رونمایی شد
- تنهایی نهچندان پرهیاهوی یک سلبریتی/ درباره تئاتر «بک تو بلک»
- تکسواران کُرد/ نگاهی به مستند «سرپتیها»
- رونالدو در سرزمین امام قلیخان
- سه نمایش جدید روی صحنه عمارت نوفللوشاتو میرود
- تئاتری با همکاری هوش مصنوعی؛ پوستر نمایش «آنتیگونه» رونمایی شد
- جهان با ما برقص/ نگاهی به سریال «مگه تموم عمر چند تا بهاره»
- با تهیهکنندگی سجاد افشاریان؛ محمدرضا آگاه «آنتیگونه» را به صحنه میآورد
- جهل مرکب بیپایان/ نگاهی به فیلم «زالاوا»
- طریقهی ابلق شدن/ نگاهی به فیلم «ابلق»
پربازدیدترین ها
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز
- سومین جشنواره چندرسانهای میراثفرهنگی به پایان رسید/ برگزیدگان دو بخش سینما و تئاتر معرفی شدند
- فشار سیاسی و خروج یک فیلم از داوری آکادمی؛ موافقت اردن با درخواست آذربایجان برای خروج «سرزمین شیرین من» از اسکار
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
آخرین ها
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- دنزل واشینگتن از دنیای بازیگری خداحافظی میکند
- تاد هینز رئیس هیئت داوران جشنواره فیلم برلین شد
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- ابوالفضل جلیلی مطرح کرد؛ حضور در کلاس بازیگری عامل موفقیت نیست
- نمایش بلندترین سکانس پلان سینمای مستند ایران در آمریکا
- کدام سینما واقعی تر است ؟
- پیدا شدن جسد یک بازیگر در خانهاش
- دیدار اصغر فرهادی با علاقهمندان فیلمهایش در استانبول
- فیلمی که اطلاعاتش مخفی نگه داشته شده؛ لوپیتا نیونگو به فیلم کریستوفر نولان پیوست
- «کتابخانه نیمهشب» روی صحنه میرود
- سه نمایش برای مستند «۹۹-۱۹» در یک هفته
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره فیلم جدید رابرت زمکیس/ «اینجا»؛ یک قرن را طی می کند، اما بدون حرکت دوربین
- سوینا منتشر میکند؛ نسخه ویژه نابینایان «مورد عجیب بنجامین باتن» با صدای مهدی پاکدل
- «پینگو» بعد از ۱۸ سال بازمیگردد
- جوایز اصلی فستیوال فیلم هانوی به «بی سر و صدا» رسید
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز
- نمایش وقتی الاغا عاشق میشوند / گزارش تصویری
- تریلر قسمت هشتم منتشر شد؛ «مامویت غیرممکن» با تام کروز پایان مییابد؟
- ستاره اسکندری: ساخت «خورشید آن ماه» مسئولیت اجتماعی من بود
- «سودابه»؛ فیلمی برخلاف ذائقهسازی مرسوم سینمای ایران
- سیزدهمین جشن مستقل سینمای مستند به شیوه «آکادمی» داوری میشود
- یادداشتی کوتاه در مورد تئاترِ ناصدا..
- درباره ساخته جدید علی عباسی/ امتحان نهایی «شاگرد»
- زندگینامه بیتا فرهی منتشر میشود
- هانس زیمر: خلق موسیقی برای فیلم «بلیتز» و چالشهای نوای جنگ جهانی دوم
- شکستِ دنباله «جوکر»؟ «جوکر: جنون مشترک» به نقطه صفر رسید
- فشار سیاسی و خروج یک فیلم از داوری آکادمی؛ موافقت اردن با درخواست آذربایجان برای خروج «سرزمین شیرین من» از اسکار
- رالف فاینز و ژولیت بینوش بار دیگر همبازی می شوند