سعید مروتی در همشهری نوشت :
اگر قرار بود به سؤالی مشابه درباره سینمای قبل از انقلاب پاسخ بدهیم، کار آسانتری را پیش رو داشتیم. اولین دلیلش هم سابقه کوتاه سینمای جدی قبل از انقلاب است؛ سینمایی که کمتر از یک دهه (از ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۷) عمر کرد و برای انتخاب بهترین بازیگرانش هم روی نهایتا ۳-۲ نام اتفاق نظر دارند؛ نامهایی آنقدر بزرگ که در قضاوت درباره بهترین بازیگران ۴ دهه اخیر، نمیتوان حذف آنها در پس از انقلاب را در نظر نگرفت.
شاخصترین چهره بازیگری دهه ۴۰، پس از پیروزی انقلاب امکان تداوم حضور نیافت و با حذف تقریبا همه ستارههای سینمای جریان اصلی قبل از انقلاب، در دهه۶۰ فضا برای حضور بازیگران تئاتر فراهم شد. در آن سالهای پرتب و تاب سبقه تئاتری میتوانست نشانهای از تنزه و پالودگی باشد. دامنی که به سینمای فارسی آلوده نشده بود یا در آنچه ابتذال خوانده میشد سهم نداشت یا دست کم در آن سینما قامتی ستارهگون نیافته بود، میتوانست در دهه ۶۰ بازیگر سینما باشد. خسروشکیبایی هم یکی از انبوه تئاتریهایی بود که خیلی زود به سینما آمد ولی سالها طول کشید تا استعداد و تواناییاش را نمایان کند.
در حالی که صدای خاص شکیبایی یکی از جلوههای مؤثر و مهم را در نقشآفرینیهای درخشانش رقم زده، تماشاگر ایرانی، مدتها از شنیدن صدای او محروم بود. به سنت گذشته، دوبلورها جای بازیگران حرف میزدند و با اینکه شکیبایی خود سابقه فعالیت دوبله داشت در فیلمهای اولیهاش ناچار بود به سنت رایج تن دهد و دوبلورها به جایش سخن بگویند. در مورد شکیبایی همه چیز با «هامون» شروع شد. شاید اگر داریوش مهرجویی برای هامون سراغ شکیبایی نمیرفت، در خوشبینانهترین حالت، باید سالهای بیشتری منتظر میماندیم تا درخشش خیرهکننده او را تماشا کنیم. امروز که نام شکیبایی را به عنوان بهترین یا دستکم یکی از بهترین بازیگران بعد از انقلاب در ذهن سپردهایم، خاطره فراموشنشدنی هامون در پس ذهن ما حضوری قاطع دارد. شکیبایی با هامون از دل سینمای روشنفکری به ستاره محبوب مردم تبدیل شد؛ اتفاقی که در مورد بسیاری یا اساسا رخ نداد و یا دامنهاش چندان گسترده نبود. در اوج انتقادهای خردهگیران از آنچه تکرار هامون نامیده میشد شکیبایی با رضا رضاییمنش کمحرف و درونگرای فیلم «کیمیا»، محمود نباتی کارگر نقاش دچار لکنت زبان «یک بار برای همیشه» و گشتاسب بدجنس و بدطینت «سارا» از راه رسید و پاسخ منتقدان را داد.
شکیبایی نزدیک به ۱۰ سال در اوج بود و به عنوان بازیگری که با ارائه تصویر درخشان و همدلیبرانگیز روشنفکر جهان سومی در هامون به شاه نقش کارنامهاش رسیده بود، توانست در نقشهای دیگر هم عیار بالایش در بازیگری را نمایان کند. پس از دهه درخشان ۷۰ که با سلسله همکاریها با داریوش مهرجویی در بهترین دوران حرفهایاش همراه شد، شکیبایی در دهه۸۰ با نقشآفرینیهایش در نقش لمپنها در خاطرهها ماند؛ از لمپن عاشق و درمانده «سالاد فصل» که نشانهای آشکار از روزگاری سپری شده بود تا نقش کوتاه اما مؤثرش در «چه کسی امیر را کشت» که ظرافتهایی حاصل عمری تجربه و توانایی را در جزئیاتی به ظاهر کوچک و کماهمیت، نمایان کرد. اوج درخشش در سالهای پایانی را هم میشود در اجرای استادانهاش از حد میثاق گنگستر فیلم «حکم» مشاهده کرد؛ جایی که خودآگاهی را درکنار غریزه و حس به کار گرفت و از آزمون سخت بازی در نقشی چندوجهی و هجوآلود به سلامت گذر کرد. با احترام به عزتالله انتظامی که دستاوردش را (با توجه به سابقه طولانی فعالیتش در سالهای قبل از انقلاب)، باید در مورد کل تاریخ سینمای ایران مورد ارزیابی قرار داد و با در نظر گرفتن همه بازیگران شاخصی که در این ۴دهه روی پرده نقرهای درخشیدند، به گمانم میتوان به پرسشی که موضوع این نوشته است، پاسخ مثبت داد.
با پذیرش همه معذوریتها و دشواریها، حکم صادر کردن در موارد اینچنینی و دادن صفتهای تفضیلی خسرو شکیبایی با یک شاه نقش(حمید هامون)، ۲ دهه حضور در سطح اول سینمای ایران با چندین و چند نقشآفرینی فوقالعاده و ۲ سریال فراموشنشدنی(«روزی روزگاری» و «خانه سبز»)، میتواند شایستهترین نام برای عنوان بهترین بازیگر بعد از انقلاب باشد.
نظر منتقد
شاهین امین: شاید نتوان از شکیبایی بهعنوان «بهترین» بازیگر پس از انقلاب یاد کرد، اما بدون تردید یکی از جذابترین آنهاست. در واقع نمیتوان به هیچکس «بهترین» را نسبت داد زیرا ممکن است هر فردی در دورهای خاص از زندگی هنری اش درخشان باشد یا نقشهایی درخشان ایفا کند. شکیبایی چندین نقش درخشان داشتهاست؛ در هامون، در خواهران غریب که فرم خوبی از شخصیت را ارائه داد و نقشی که در تلهتئاتر مدرس ایفا کرد( گرچه کمتر دیده شده ولی یکی از درخشانترین هنرنماییهای او به شمار میرود).
خسرو نقیبی: با تقریب بالایی معتقدم شکیبایی بهترین بازیگر پس از انقلاب است؛ دستکم در میان بازیگرانی که حرفه خود را پس از آن دوران آغاز کردند،زیرا شکیبایی به نقش و جهان شخصیتی که ایفای آن را بهعهده داشت چیزی میافزود. افزودن به نقش و شخصیت، چه بهعنوان نقش اول و چه نقش مکمل، ویژگی شکیبایی بود. این ویژگی در ایفای نقشهای او در فیلم هامون که نقش اول را بهعهده داشت یا در فیلم حکم مسعود کیمیایی آشکارا به چشم میآید.
پویان عسگری: اگر منظور، دقیقا بازیگران پس از انقلاب باشد، بله، بدون تردید خسرو شکیبایی بهترین بازیگر پس از انقلاب است اما این پاسخ برای دوران پیش از انقلاب صدق نمیکند زیرا نامهای بزرگتری مانند عزتالله انتظامی بالاتر از او قرار میگیرند.شکیبایی از اینرو بهترین بازیگر پس از انقلاب است که با وجود تجربیاتی که در کنار عزتاللهانتظامی و داریوش مهرجویی در فیلمهایی نظیر هامون و اجارهنشینها بهدست آورد، توانست برای نخستین بار بازیگری مبتنی بر متد یا متداکتینگ را در سینمای ایران اجرا کند. حرکات پرشمار بیرونی، جویده جویده حرفزدن و بهطور کلی نزدیک کردن بازیگری به شیوه زندگی از ویژگیهای این سبک بازیگری است و شکیبایی نخستین بازیگر پس از انقلاب است که توانست بازیگری را در ایران به این سبک نزدیک کند.
علیمصلح حیدرزاده: اگر نخواهیم بگوییم خسرو شکیبایی بهترین بازیگر پس از انقلاب است، بدون تردید یکی از بهترینها و یکی از ۳ بازیگر برتر سینمای ایران پس از انقلاب بهشمار میرود. اول به این دلیل که خسرو شکیبایی در فیلمهای مهم و بزرگی مانند هامون، کیمیا و کاغذبیخط ایفای نقش کردهاست و دوم اینکه شکیبایی از پرسونای بازیگری برخوردار بود؛ یعنی ویژگیهای بازیگری منحصربهفردی داشت که تن صدای او یکی از مهمترین این ویژگیها بود و تماشاگر بلافاصله جذب این ویژگیها میشد.
پوریا ذوالفقاری:حکم قاطع «بهترین» را در سینمای ایران دوست ندارم،چون آنقدری تنوع ژانر نداریم و عمدتا در سینمای مان بازیگرانی مطرح و دیده میشوند که در ملودرام و بازیهای حسی موفقترند. خسرو شکیبایی در این رویکرد واقعا میدرخشید. آنچه شکیبایی را در تاریخ سینمای ما یگانه میکند تواناییاش برای ایفای باورپذیر نقشهایی دور از هم بود. امیدوارم این سخن سوء تفاهم در پی نیاورد اما مثلا پرویز پرستویی در نقش روشنفکر باورکردنی نیست؛حتی فریدون جیرانی سپردن نقش نویسنده را به او در آب و آتش اشتباه دانست. در مقابل، رضا کیانیان تاشی روشنفکرانه به هر نقش میزند و به همین دلیل در فیلمهایی که بناست لمپن باشد (مثل نقش کوتاهش در سلطان یا نقش بلندش در فرش باد) موفق نیست. ویژگیهای این دو بازیگر بزرگ را یادآوری کردم تا اهمیت درخشش شکیبایی از هامون تا سالاد فصل و از روزی روزگاری تا کاغذ بیخط دستمان بیاید. هیچکس به اندازه خسرو شکیبایی نتوانسته طیفی چنین گسترده از نقشها ایفا کند. از این نظر فراتر از بهترین بودن یا نبودن، او صاحب جایگاهی دست نیافتنی در تاریخ سینمای ماست.