تاریخ انتشار:1403/09/25 - 23:22 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 203407

 سعیده ملایی در جام جم نوشت :

 

فیلم سینمایی «صبحانه با زرافه ها» یک فیلم ضدزن و منافی با آداب زیست اسلامی است و برای عمق بخشیدن به خود از کدهای عرفان مسیحیت و تعالیم تائو استفاده می کند. فیلم دست و پا می زند تا عمیق و فیلسوفانه به نظر برسد اما حتی در قواره یک خبر قدیمی هم برانگیختگی ایجاد نمی کند.

درسال ۲۰۱۹مرد مستی در قزاقستان ازحصارهای باغ وحش بالارفت تاپشت زرافه سوار شود و بتازاند. فیلم او به سرعت در فضای مجازی منتشر شد و نوع حرکت مرد برای سوار شدن روی زرافه مورد توجه عموم قرار گرفت. اسم فیلم صبحانه با زرافه ها و محتوای چند دقیقه اول آن برای نگارنده یادآور کلیپ مذکور بود، با این تفاوت که سادگی تاثیرگذار آن کلیپ، در مواجهه با پیچیدگی عامدانه فیلم سینمایی صبحانه با زرافه ها قابل مقایسه نیست.

پنهان کردن عقاید مغایر دین

در همین ابتدا بگوییم که زرافه، گاو و عنکبوت در این فیلم می خواهند نمادهایی برای نمایش عنصر «طبیعت گرایی» تائو باشند؛ البته آن قدر خام دستانه و نچسب در تار و پود فیلم گنجانده شده اند که می توان آنها را نادیده گرفت؛ به عبارتی می توان گفت این مخلوقات طبیعت، ابزار سازندگان برای ردگم کنی هستند و هیچ معنای استعاری پرمغزی ندارند؛ هدف از خلق آنها در راستای تبلیغ تائو و پنهان کردن عقاید مغایر دین با روش «فرافکنی» است. بنابراین بیایید برای تحلیل فیلم، دور این جانوران را خط بکشیم و در دام سازندگانش نیفتیم. باور تائو بر پایه طبیعت گرایی و مخالفت با جامعه است. این فیلم قوانین جامعه و بایدهای دین مسیحیت(ساختمان مراسم عروسی مریم) را در مقابل تائو به عنوان فلسفه حیات (لوکیشن های پس از خروج از موتورخانه) قرار می دهد تا تائوئیسم را تبلیغ کند، هر چند در برخی نقاط از جمله مفهوم «بخشش» دل در گرو مسیحیت دارد.(البته این که چرا مسیحیت را نقطه پرتاب محتوا قرار داده اند مجهول به نظر می رسد)

تمسخر نام مریم و مسیحیت

ماجرا درباره عروسی «رضا» با بازی پژمان جمشیدی است و با ورود سه مهمان مرد افیونی (دوستان رضا) و بعد با اضافه شدن یک مرد دیگر (دکتر مست) با بازی هادی حجازی فر از مسیر اصلی خود خارج می شود. نام عروس که تا انتهای فیلم چهره او را نمی بینیم، «مریم» است. او با وجود تلاش برای نگه داشتن رضا در مراسم عروسی که تمثیلی از جهان خلقت است، تا انتهای فیلم «باکره» می ماند. در طول فیلم آهنگ های متعددی درباره اسم مریم خوانده می شود و شاید بتوان گفت موتیف اصلی فیلم است. مهمانان در این جهان خیالی، تسلیم ساز و آواز شده اند و بعضی از آنها لام تا کام حرف نمی زنند و برخی هم فقط می رقصند و به قوانین جبرآمیز جشن دل داده اند. در این عروسی، «سعید» برادر مریم، با آن سبیل های تاب داده شده و چهره خشن، نمادی از جبر است و اوست که دستور می دهد داماد باید چه کار کند و حتی به جای شلیل، موز بخورد. سرانجام سه مرد افیونی و داماد در موتورخانه با کشیدن مواد به هپروت می روند و هر چند سعی می کنند عروسی را طبق روال و مطابق میل سعید برگزار کنند اما هیچ چیزی آن طور که می خواهند پیش نمی رود.

کفاره گناهان در مسیحیت و مغایرت با مفاهیم اسلامی

مجتبی،پسر عموی رضا(با بازی بهرام رادان) تا انتهای فیلم با شخصیت ها همراه است. وقتی شخصیت های فیلم به بن بست می رسند مجتبی از خود مایه می گذارد تا آنها را رهایی ببخشد. او نقش قربانی را در فواصل مختلف فیلم بازی می کند تا دوستانش را برهاند؛ مثلا جایی در وسط مجلس با صداقت به برادر زورگوی مریم می گوید «بقیه رفته اند موتورخانه تا موتورهایشان را تعمیر کنند.» و از عواقب حرفش نمی ترسد، گویی برای «قربانی شدن» آماده است یا جایی به یکی از شخصیت ها می گوید «این طرف صورتم را زدی، می خواهی طرف دیگر را هم بزن.» (برگرفته از اصطلاح «چرخاندن گونه دیگر» در مسیحیت) یا در صحنه ای که به جای نیلوفر بابت خیانت از مهندس (هوتن شکیبا) «سیلی» می خورد و سپس در جایی رضا برای خالی شدن از فشار روانی، او را به شدت هل می دهد تا به این واسطه مجتبی رستگاری خاطیان را تسهیل کند. بعد از مرگ مجتبی متوجه می شویم او شخصیت و غرور خود را با تماسی تلفنی، قربانی رابطه رضا و مریم کرده تا مریم، رضا را بابت غیبت در عروسی ببخشد. او در واقع تجسمی از کفاره گناهان در آیین مسیحیت است و حتی در سکانس اول فیلم کراوات را چونان صلیب تمثیل می کند و در همان لحظات ابتدایی نگران قرص خوردن مهندس می شود و دائم با سوال: «اگر این کار رانکنم، ناراحت می شوید؟!» نقش تسلیم و «بره» گی را در تعامل با سایر کاراکترها به نمایش می گذارد؛ او بره ای است که کژی و خشونت در او راه ندارد و در جایی از فیلم بحث درباره این است که چه چیز مجتبی را به کشتن داد و او به بادافره گناه کدامین شخصیت از دنیا رفت؟! آنها درباره علت مرگ او، با مشت، دمپایی یا سیلی اختلاف نظر دارند. فیلم مفهوم کفاره گناهان و بخشش را دستمایه طنز قرار می دهد. در واقع بخششی را که فیلم تبلیغ می کند پس زمینه مسیحی دارد و از مفهوم کفاره گناهان در مسیحیت و اعتراف گیری گرفته شده است و با مفاهیم اسلامی درباره بخشش فاصله ماهوی دارد.

ترویج اندیشه های تائوئیسمی

هرچند سازندگان از این مفاهیم عبور می کنند تا مفهوم تائو رابر همه باورها غالب کنند. کودک معصوم درون عروسی که خبر مرگ داماد را برای مهمانان می برد ازالهیات مسیحی گرفته شده است که توضیح آن در این مقال نمی گنجد. شاهین و دکتر سرخوش داستان(بنفشه خواه و حجازی فر)به اندیشه های تائوئیسمی متمایلند و حتی فرازهایی از کتاب لائوتزه (تائوت چینگ) راعینا می خوانند. مثلا در فیلمنامه آن بخش هایی از کتاب لائوتزه خوانده می شود که بتواند تقابل بین فضای جبری مراسم عروسی را در مقابل تساهل مردان افیونی قوت ببخشد، مثلا این بخش: «هیچ چیز در این جهان چون آب، نرم و انعطاف پذیر نیست. با این حال برای حل کردن آنچه سخت است، چیز دیگری یارای مقابله با آب را ندارد. نرمی بر سختی غلبه می کند و لطافت بر خشونت.» ودرجایی جمله«من بادم» را به رهایی از بایدهای جهان عروسی بیان می کند.

ضد زنان

زنان در فیلم سوژه های نامطلوب هستند، آنها درکافه و رستوران نشسته اند و مردان در فضایی مالیخولیایی به آنها نزدیک می شوند تا به اصطلاح مخ شان را بزنند اما هربار دست یافتن به این میوه های ممنوعه غیرممکن می شود. در یکی از صحنه ها هوتن شکیبا ارجاعی به اسطوره آفرودیت یونان باستان می دهد تا با اشاره به جنبه های این نماد «شور جنسی» روی آنها تاثیر بگذارد. آفرودیت را نمی توان باالهه های باکره،آرتمیس، آتنا یا هستیا، گروه بندی کرد، زیرا که معشوقه های فراوان داشته است. بنابراین انتخاب و کاربرد اسم او در دیالوگ نگاه منفی گرایانه نویسندگان را نسبت به زنان ترویج می دهد و نقطه معکوس مریم است. درعین حال مریم و آن دختران حاشیه ای، ویژگی مشترکی دارند و آن دست نیافتنی بودن است. این فیلم می خواهد مردانه باشد اما شخصیت های مردی که به نمایش می گذارد، ضعیف، پوشالی و در حال اضمحلال است. فیلم سرگیجه آور است و با وجود تبلیغ عیان تائو و ادعامند بودن در باب گره گشایی آن، مخاطب را در حس پوچی فرو می برند. فیلم شبیه قرص های هذیان آور، بی هویت، شلم شوربا و در حقیقت فیلمی ترسو است که برای بیان نگاهش، آسمان ریسمان می بافد. چند مورد اشارات فلسفی هم دارد که اگر در اینجا به آنها اشاره کنیم، متن را به همان باتلاقی سوق خواهیم داد که فیلم در آن فرو رفته است.

برش
وقتی کتاب خواندن خطرناک می شود

فیلم صبحانه با زرافه ها زنگ هشداری برای مخاطب و سروش صحت است. سروش صحت در مقام نویسنده و کارگردان به لطف برنامه «کتاب باز» به عنوان فردی کتابخوان معروف شده است. نحوه تحلیل اش از دین، جهان و آدم ها در این فیلم رقت انگیز است. سروش صحت ما رابه یادشخصیت های«فیلیپ» و «براندون» در فیلم سینمایی طناب هیچکاک می اندازد. این دو شخصیت که تحت تاثیر نظریات فلسفی «مردان بزرگ» کارلیل و «انسان برتر» نیچه قرار گرفته بودند، دوست شان دیوید را که از نظر آنها یک انسان رده پایین بود با طنابی که کتاب های شان را با آن می بستند، خفه کردند. در این فیلم هیچکاک به مخاطب می آموزد صرف کتاب خواندن بدون قدرت تحلیل کافی می تواند خطرناک باشد و به قول آقای محمدتقی فهیم، منتقد سینما، تاکید می کردند که: «کتاب نخواندن بهتر از بد کتاب خواندن است و نفهمیدن بهتر از بد فهمیدن است.» لزوما قرار نیست آدم ها هر چه را به فکرشان خطور می کند به فیلم تبدیل کنند. بیان آرا و اندیشه های دینی و فلسفی نیازمند قدرت تحلیل فوق العاده و درک بی طرفانه از آنهاست؛ بی طرفی که با خلق شخصیت سعید برادر مریم که در طول فیلم آن را «عن آقا» خطاب می کنند به اعماق تاریک ادعا فرو می رود.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

 

آخرین ها