سینماسینما، مینو خانی:
گلدنتایم در زبان فارسی یعنی لحظه طلایی. طبیعتا این ترکیب با واژه طلایی بار معنایی مثبت پیدا می کند، اما در فیلم لحظه طلایی، لحظه رخداد یک اتفاق شیرین یا تلخ است؛ لحظه طلایی یک تصمیم درست یا انتخاب یک مسیر اشتباه. لحظه طلایی که یا به اوج می برد یا به اسفل السافلین می اندازد. یا سعادت است یا تیرهروزی. یا عزت است یا ذلت.
روایت هر اپیزود بخشی از داستانی است که یک خصیصه انسانی را مرکز توجه قرار داده، اما حلقه وصل این اپیزودهای مستقل «انسان» است؛ انسان یا انسانهایی که در لحظه سخت تصمیم گیری قرار گرفته اند و با تصمیم خود، جوهر وجودی شان را بروز می دهند. مهم نیست قبل و بعد داستان این انسان را بدانیم و مهم نیست بدانیم بالاخره چه تصمیمی می گیرد. مهم این است که هر روایت بازنمایی بخشی از زندگی هر کدام از ماست. لحظه طلایی که هر کدام از ما در طول زندگی در آن گیر افتاده ایم؛ باج خواهی کردیم یا در معرض باج خواهی قرار گرفتیم (فروردین)، به اقتضای شرایط زندگی مجبور شدیم بیشتر به خودمان فکر کنیم تا دیگری (اردیبهشت)، دچار زندگی تلخ و شکست والدین بودیم (خرداد)، استیصال و ناتوانی از برآورده کردن خواسته دیگران ما را به دروغ گفتن واداشته (تیر)، در دل مهر کسی را داشتیم که نباید (مرداد)، در موقعیت تقاص و تلافی قرار گرفته ایم (شهریور)، با افراد بهظاهر نخبه اما ناراست و سودجو و دوستان ناصادق مواجه شدیم و در یک لحظه حساس سرریز شدیم و همه گفتنی ها و ناگفتنی ها را برملا کردیم (مهر)، کینه نامهربانی ها را به دل داشته ایم (آبان)، گروکشی های نادرست و ناعادلانه کرده ایم و منیت و خودخواهی مان را به اثبات رساندیم (آذر)، از آشنا و غریبه خیانت دیدیم و دم برنیاوردیم و حتی گذشت کردیم (دی)، عشق را به بها فروختیم (بهمن)، یا برای رهایی و نجات خود دست به گناه آلودیم (اسفند).
اپیزودها بر اساس ۱۲ ماه سال از هم مشخص و جدا می شوند تا معنای دور و تسلسل و تکرار و نظم را به مخاطب منتقل کنند؛ دور و تسلسل برای انسانی که تا بر این کره خاکی زیست می کند، روایت ها و داستان هایش ادامه دارد، همچون برادرکشی اپیزود آخر که حکایت امروزین و جدید هابیل و قابیل است. دست ها به خون برادر معلول ذهنی آغشته می شوند، به بهای چند پول سیاه تا راهی برای رهایی از زندگی تلخ و شکستخورده باشد.
همه روایت ها در ماشین رخ می دهد؛ ماشینی که به مثابه جهان زیستی ما، کره خاکی، محدود و تنگ و بسته است و ظرفیت ها و توانایی های انسان در این کره خاکی، محدود و همین واکنش های غیرقابل قابل و حیرت انگیز به دنبال دارد. اما هر بار که به اقتضای داستان، دوربین از ماشین خارج و فضای باز تصویر می شود، در پس زمینه خورشید در افق دور از پس ابرها خودنمایی می کند و نور می پراکند، هر چند بهزور و کمتوان، اما هست. هست چون امید به زندگی بهتر، انتخاب درست تر، تصمیم شایسته تر هست، امید به لحظه هایی که نور و روشنایی به روح و قلبمان بتابد و مسیر ذلت به عزتمان را فراهم کند.
هر چند فضای بسته ماشین ها فرصت چندانی به بازیگران و شخصیت ها نمی دهد، اما هر کدام در کوتاه ترین لحظه ممکن که بر قاب تصویر می نشینند، تمام آنچه را که باید، به مخاطب منتقل می کنند. مثل عجز و ناتوانی دختری که برای رهایی از پدر از مرد غریبه (فراز) می خواهد او را با خود (ازدواج مصلحتی) به خارج از کشور ببرد. با اینکه دوربین حتی به صورت او نزدیک نمی شود، اما لحن کلامش همه صداقت و استیصالش را منتقل می کند. یا دختری که باید به دستور آقا امیر (که انگار پاانداز است) به خانه مهندس برود، فریاد خشم آلود و مخالفتش همان اندازه باورپذیراست که نگاه ناشی از استیصال و سرشار از خجالت راننده (آقای ملکی) که به دلیل موافقت امیر آقا با مساعده اش نمی تواند به دختر کمک کند. یا زنی که اعضای شوهر مرگ مغزی شده اش را یک روز بعد از این اتفاق اهدا می کند و می خواهد برای انتقال اعضا به بیمارستانهای دیگر همراه تیم اجرایی باشد و با یک جمله همه بغض و سختی و دردی را که طی سال های زندگی با شوهر کشیده، منتقل می کند: «می خوام ببینم آقا منوچهر یه جوری رفته که حتی تیکه هاش رو هم نمی شه جمع کرد.» یا گفتوگوی دو مرد همسایه در تاکسی و اعتراف آنکه عاشق زن دیگری بوده و حالا و در شرایطی که زن به کما رفته، با دادن جعبه ای حاوی تهسیگارهای زن که از شوتینگ جمع کرده و چند تکه شیء بیارزش دیگر، قصه پرغصه ۲۰ ساله اش را برملا می کند و شوهر که حیرانِ عشق فروخورده مرد به همسرش شده، با شنیدن خبر برگشت زن، جعبه تهسیگارها را به مرد پس می دهد و
انگار زنش را به مرد همسایه که عاشقانه او را دوست داشته، می بخشد. با اینکه دوربین از بیرون تاکسی آنها را در قاب گرفته است، همه حیرت و نفس گیری این تصمیم سخت منتقل می شود و صدای شکستن دو مرد در ازدحام سکوت شنیده می شود. یا دوربین سرگردان (موبایلی که در حال فیلمبرداری است) در ماشین ون سفر دانشجویان دانشگاه شریف به کویر همراه استاد سودجویی که هر جا توانسته با دانشجویان دختر رفتارهای غیراخلاقی داشته است و دوستان و همکلاسی هایی که ظاهر و باطنشان با هم یکی نیست، بیانگر سرگردانی و سردرگمی کسانی است که فقط به خود می اندیشند. یا عروس و داماد ساقی که حتی روز عروسی مشتری را به محفل کوچکشان راه می دهند و منیت و خودخواهی شان آنقدر زیاد است که هیچ مهر و عشقی توان مقابله با آن را ندارد.
ادبیات و لحن کلام شخصیت ها، همان ادبیات روزمره ای است که اگر با آن واژه ها حتی سخن نگوییم، اما در گذر روزانه در کوچه و خیابان زیاد می شنویم، ادبیات افرادی که ابایی از فحش دادن و فریاد زدن ندارند، حق و ناحق و درست و غلطش مهم نیست، ولی فریاد می زنند و فحش می دهند.
موسیقی و سکوت مطلق صحنه به یک اندازه تاثیرگذار و وهم انگیز بوده است. صحنه گندمزار طلایی اپیزود اول که با پن دوربین به جاده و ماشین و انسان گرگ نما می رسد، با موسیقی اوجگیرنده ای توام است که بیننده را برای شلیک مرد گرگ نما و البته باج خواهی زن از مردی که گذشته ای با هم داشتند، آماده می کند. یا سکوت انتهایی اپیزود بهمن سرشار از رعب و وحشت فروختن عشقی که مرد جوان دو سال به دل داشته، به بهای یک باب مغازه به پدرش است. یا سکوت پلان پایانی که مرتضی دست برادر معلول را میگیرد و به قتلگاه (دریا و قایقسواری) می برد، حکایت از تلخی مرگ آور تصمیم خواهر و دو برادر بر سربهنیست کردن برادر معلول دارد. صدای دوربین حتی بسته است، نه صدای دریا شنیده می شود، نه صدای پرنده… هیچ، فقط سکوت است که بر این صحنه دردناک سایه انداخته است و درنهایت با صدای روشن شدن موتور قایق موسیقی خشنی بلند می شود.
«گلدنتایم» ۱۲ روایت است در ۱۲ اپیزود. این شاید ساده ترین جمله درباره اولین فیلم بلند پوریا کاکاوند باشد، ولی هیچچیز در «گلدنتایم» ساده نیست. «گلدنتایم» نوید ظهور کارگردانی خوشفکر و توانمند در عرصه سینمای حرفه ای امروز ایران است که مدتی است حال خوبی ندارد. «گلدنتایم» خون تازه به بدنه سینمای بی رمق و بازگشت به سینمای اجتماعی دهه ۷۰ است؛ سینمایی که حتی یک فریم از فیلم های آن را از دست نمی دادیم.
منبع: ماهنامه هنروتجربه
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- سینما در تسخیر کمدیها/ بیشترین و بهترین سئانسها در اختیار فیلمهای کمدی است
- در کمال خونسردی/ نگاهی به فیلم «گلدن تایم»
- کنش های غیرقابل باور/ نگاهی به «گلدنتایم»
- روایت یک قصه جمعی/ نگاهی به فیلم «گلدن تایم»
- با زنتان بد حرف نزنید لطفا!/ نگاهی به فیلم «گلدنتایم»
- گفتوگو با پوریا کاکاوند، کارگردان فیلم «گلدن تایم»/ شانسِ تازه کار
- آخرین فرصت برای زنده ماندن بیمار/ «گلدنتایم» فیلمی خوشساخت و پایبند به اصول زیباییشناختی
- زندگی به وقت دلمردگی / نگاهی به فیلم “گلدن تایم”
- انتقاد ابوالحسن داودی از بیتوجهی به سینمای کمدی
- ما دلخوش نمنم بارانیم
- پوران درخشنده: نقش سینما در بیان و رفع مشکلات جامعه انکارناپذیر است
- واکنش تند لشگریقوچانی به اظهارات فرجی/ سینمای اجتماعی نابود شده است
- فیلم های کمدی پیامی به مخاطب منتقل نمی کند
نظر شما
پربازدیدترین ها
- با حضور ۵۰۰ هزار تماشاگر در پنج هفته اتفاق افتاد/ استقبال غیرمنتظره فرانسویها از «دانه انجیر معابد»
- چند کلمه دربارهی فساد و فحشا و ابتذال و «کیک محبوب من»
- «آنها مرا دوست داشتند»؛ گوشهنشینانِ فراموش شده!
- نگاهی به فیلم «کیک محبوب من»/ عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
- اعضای شورای پروانه فیلمسازی سینمایی معرفی شدند
آخرین ها
- «دانه انجیر معابد» در میان نامزدهای جایزه بهترین فیلم اروپا
- نشست خبری اپرای عروسکی مولوی / گزارش تصویری
- جشنواره فرانسوی به «کشیم عاشق» جایزه داد
- رایان رینولدز و هیو جکمن در یک فیلم غیرمارولی همراه میشوند
- درباره نمایش و اجرای متفاوت «قلاده ای برای یک سگ مرده»
- موسیقی نمایش آوای پارسی / گزارش تصویری
- اکران مردمی فیلم شبگرد / گزارش تصویری
- «آنها مرا دوست داشتند»؛ گوشهنشینانِ فراموش شده!
- بدون حضور جانی دپ؛ دو فیلم جدید از «دزدان دریایی کاراییب» سال آینده تولید میشود
- چند کلمه دربارهی فساد و فحشا و ابتذال و «کیک محبوب من»
- معرفی داوران و آثار راهیافته بخش «هنرهای نمایشی» جشنواره چندرسانهای میراثفرهنگی/ اعلام برنامه بخش بینالملل
- نمایش «آخرین کوسه نهنگ» در جشنواره اسپانیایی
- جایزه طلای جشنواره ژاپنی به «زمین بازی» رسید
- برگزاری نخستین بوتکمپ مدیریت محصول آکادمی همراه اول
- درباره «بازنده» / لبه تاریکی
- نقدی به مدل فیلمسازی در ایران/ سینما بدون ساختار مشخص و قوانین دقیق
- «قهوه پدری» مهران مدیری از در شبکه نمایش خانگی
- «تَرَک عمیق» دو جایزه جشنواره بارسلون را گرفت
- گزارشی از گیشه سینماها؛ «زودپز» صدرنشین فروش فیلمهای هفته گذشته
- ۲ فیلم جدید در راه اکران سینماها
- پیوستن رضا بابک و شیرین اسماعیلی به «با خشم به گذشته نگاه کن»
- با یک کمپین کوچک برای فیلم ایستوود؛ کمپانی برادران وارنر «هیئت منصفه شماره۲» را وارد اسکار میکند
- پیمان معادی بازیگر فیلم جنایی هالیوودی شد
- «نادره رضایی» معاون هنری وزیر ارشاد شد
- اعضای شورای پروانه فیلمسازی سینمایی معرفی شدند
- از ۱۶ آبان؛ «خورشید آن ماه» ساخته ستاره اسکندری آنلاین اکران میشود
- حضور همراه اول در نمایشگاه کیشاینوکس با هدف گسترش فرصتهای جدید سرمایهگذاری
- ادعای سازندگان پربازدیدترین سریال تاریخ نتفلیکس؛ چالشهای فصل دوم «بازی مرکب» جذابتر است
- تهیهکننده سینما مطرح کرد: کوچ سینماگران حرفهای به پلتفرمها و فیلمهایی که تعطیل میشوند
- «فصل فرار اسبها» آماده نمایش شد