
اکبر عالمی در شرق نوشت :
همه ما در زندگی به جستوجوی چیزی هستیم و در پی یافتن گمشدهای تلاش میکنیم.
به سینما رفتم و در همان دقایق اولیه پی بردم که با فیلمی متفاوت روبهرو هستم؛ فیلمی که برای اندیشیدن است و برای فهم تماشاگر سهم بالایی در نظر گرفته است. این فیلم را در گروه سینمای «هنر و تجربه» به نمایش گذاشتهاند، اما در سالهای دور بسیاری از فیلمشناسان تصور میکردند که واژه تجربی به معنای دستگرمی، سیاهمشق یا تمرین است…! حال آنکه فیلمسازان بزرگ پس از کارگردانی فیلمهای گوناگون به سینمای تجربی روی میآورند تا افقهای جدید را کشف کنند. در علم هرمنوتیک (علم تأویل در نشانهها و معنا) اصلی هست که میگوید: «نیمی از معنای هر اثر هنری، نزد مخاطب است». در فیلم «دو لکه ابر»، یکایک بازیگران در برابر دوربین، بازی نمیکنند، بلکه زندگی میکنند. در تصاویر درشت از چهرهها، عضلات صورت و بهویژه چشمها که قویترین عنصر ارتباط هستند، بسیار استادانه در سراسر قصه، حرکات طبیعی دارند. بازیگران در فصول گوناگون با توانایی تحسینبرانگیزی، (بهویژه امید علومی و نیوشا مدبر) تمام حرکات بدن، بهویژه صورت و چشمهایشان، از اغراق به دور است. کارگردان برای شعور تماشاگر احترام قائل است. بازیگران بههیچوجه شهرت تجاری ندارند، اما دو نفر از آنان از نامآورترین بازیگران حرفهای، پایینتر نیستند.
طراحی لباس، گریم، نور، فیلمبرداری، تدوین، موسیقی، صدابرداری، طراحی صدا، صداگذاری و فضاهای روایت قصه، گفتوگوها، همهوهمه میدرخشند. دکوپاژ یا تقطیع صحنهها و زاویه دوربین حاکی از سلیقه، دانایی و تجربه کارگردان است. کارگردانان ناشی بر خود تکلیف میکنند که صورت بازیگر اصلی را همواره از روبهرو یا از سهرخ نشان دهند و مهرشاد کارخانی در یک نمای هوشمندانه، مرد اول قصه؛ یعنی «کسری زیوری» را در یک نمای متوسط، کاملا از پشت سر نشان میدهد و دوربین هم در سراسر این فیلم هرگز حرکات آکروباتیک ندارد، همانطور که در هیچکجای فیلم، از عدسی زوم استفاده نمیکند.
برمیگردم به روایت قصه: اگر خدایناکرده عزیزی را از دست بدهیم، همیشه میخواهیم جسد او را ببینیم وگرنه تا پایان عمر چشم ما به در خانه سیاهی میرود و منتظر آمدن او مینشینیم. وقتی به تماشای فیلم دو لکه ابر نشستم، با خود میگفتم منظور از انتخاب این اسم چیست؟ دانشمندان علم نجوم در اطراف سیاره مریخ، گاه دو لکه را شبیه به دو ابر ناشناخته دیدهاند…! یکی از نکات دیگری که این فیلم را متمایز میکند، پایان آن است که نتوانسته بودم آن را پیشبینی کنم. در مورد صحنه پایانی هر تماشاگر به زعم خود یک نتیجه میگیرد. وقتی از سینما بیرون آمدم، این جمله دختر جوان ستمدیده و تنها که در آغاز فیلم زیر چشمش کبود بود، در گوشم صدا میکرد: مروا گفت: «چند نفر مثل زهره تا حالا در این شهر گم شدهاند…؟!».
در آخرین سکانس که روی صندلی پارک شهر است، اتفاقات کوتاه و رعدآسا هنوز در ذهن من است: چرا صحنه شوکآور، در پزشکیقانونی در پایان فیلم اینگونه به اتمام میرسد؟ چرا آذر و منصور از دنیا رفتند؟! روسری ارغوانی که کسری زیوری (امید علومی) آن را از روی تنه درخت برمیدارد به چه کسی تعلق داشت؟! صحنهای بود پرمعنا که در کنار مزرعه حاشیه شهر و آن آدمهای خلافکار دیدم، اما کارگردان با قصد و آگاهی این سؤالات را بیجواب میگذارد. اما بدانیم که ایجاز و تمثیل فقط یکی از مختصات این فیلم است و بدانیم که نیمی از معنای این اثر در ذهن تماشاگر است و کارگردان نمیخواهد که مسئله و جواب مسئله را هم به تماشاگرش پیشکش کند. واقعا زهره زیوری که معلم عکاسی است چرا گم شده و کجاست؟! همیشه اگر یک فیلم موفقی را تماشا میکنید، در پشتسر کارگردان و فیلمنامهنویس باید سایه تهیهکننده را جستوجو کنید. هیچ صحنه کشداری در این فیلم ندیدم. ایجاز فقط یکی از مختصات دو لکه ابر بود.
انتخاب فضاهای فیلمبرداری و فضاسازی بسیار هوشمندانه بود. بازیگرانی که در این فیلم نقش داشتند، با سلیقه تحسینبرانگیزی در قصه جای گرفته بودند و فرصت بیاعتنایی را از تماشاگر میگرفتند و کارگردان توانسته بود از بازیگران، بهترین بازیها را بگیرد. کتککاری و عناصر سینمای تجاری در این فیلم جایی نداشتند و هیچ عنصر کلیشهای در آن نبود. قبلا در سالهای گذشته، من از همین کارگردان پنج فیلم دیده بودم، ولی حساب این اثر از بقیه آثار ماقبل او کاملا جداست. مهرشاد کارخانی از سینمای نوآر فرانسه، از اکسپرسیونیسم آلمان و از نئورئالیسم ایتالیا تأثیر گرفته، ولی هرگز از آنها تقلید نکرده است. سینمای نوآر فرانسه مانند آثار فرانتس کافکا، با نگاهی تلخ، سیاهی را میبیند تا جامعه به روشنایی برسد.
ویژگی دیگر فیلم مهرشاد کارخانی به مصداق سخن سعدی (کمگوی و گزیدهگوی چون در) از پرگویی پرهیز میکند و به خوبی از اصل ایجاز، در روزگار مینیمالیسم تبعیت کرده است. برایش ادامه راه فیلمسازی در آینده را آرزو میکنم. او نباید از مهمیز حسودان بهراسد… فقط همین.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- مستند «جستجو در تنگنا»؛ چیزی که شور زندگی خلق میکند
- «جستوجو در تنگنا»؛ انگار این همه چیزی باشد که از شهر و دیوارهایش به میراث بردهایم
- نکوداشت زنده یاد اکبر عالمی و بزرگداشت مهدی رحیمیان در آیین معرفی برندگان هفتمین جایزه پژوهش سال سینما
- «لاله کبود»؛ دوستی با رنگ و فرم
- رستاخیزی در کار به عقب راندن فراموشی/ نگاهی به فیلم «لاله کبود»
- رونمایی از پوستر بینالمللی «لاله کبود»
- مستند نیمهکاره اکبر عالمی تمام شد
- اعلام سه نکوداشت دیگر در «نقش ماندگار» چهلمین جشنواره فیلم فجر/ آغاز بلیت فروشی سینماهای مردمی از صبح فردا
- برگزاری نکوداشت «اکبر عالمی» با موضوع «آموزش ماندگار در سینما»
- رونمایی از کتاب «دنیای شیشهای ۲» با یادی از سینایی، اکبر عالمی و مهرداد ذوالنور/بهرام بیضایی و جنبش های یک تنه
- صداگذاری «جستجو در تنگنا» آغاز شد/ نگاهی دیگر به امیر نادری
- برترینهای سینمای ایران در صد سال اخیر به انتخاب نویسندگان سینماسینما/ بخش اول
- مروری بر رویدادهای روز پنجم جشنواره سینماحقیقت
- زمان برگزاری اختتامیه جشنواره سینماحقیقت اعلام شد/ برنامههای روز پنجم جشنواره
- بزرگداشت چهار استاد مستندساز فقید در سینماحقیقت
نظر شما
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
آخرین ها
- «شمعی در باد»؛ جسورانهترین فیلم نیمه اول دهه هشتاد
- مهتاب ثروتی و مرجان اتفاقیان به «خاکستر خیال» پیوستند
- «جزیره آزاد»؛ خداوندگار خودخوانده جزیره آزاد
- جیمز کامرون: از سلطه هوش مصنوعی میگریزم/ «آوارتار۳» و شروع افتخارآمیز اکران
- بازیگر آمریکایی خودکشی کرد
- «قمرتاج»؛ از ثبتِ واقعیت تا سازماندهی روایت
- «یک تصادف ساده»، فیلم مورد علاقه باراک اوباما
- مدیران تلویزیون به جای اینکه نقدها را بپذیرند به انتقاد از منتقدان می پردازند
- آخرین قاب یک کارگردان در «سینماحقیقت۱۹»/ احسان صدیقی درگذشت
- «شهر خاموش»؛ طلسم فاوست بر فراز شهر
- واکنش روزنامه هفت صبح به مصاحبه اخیر مهران مدیری : از برج عاج خود پایین نیامد
- استوری سحر دولتشاهی از پشت صحنه «هزار و یک شب»
- از «بادکنک سفید» تا «طعم گیلاس» در نیویورک
- پرویز شهبازی و سینمای مولف
- معرفی برگزیدگان بیست و چهارمین جشن حافظ؛ «پیر پسر» چهار جایزه گرفت/ سه جایزه برای «تاسیان»
- نقش هوش مصنوعی در باز طراحی کسب و کارها در ۲۰۲۶
- نمایش مناسبات داخل زندانها در سریالهای نمایش خانگی چگونه است؟
- «کفایت مذاکرات»؛ شوخیهای نخنما
- چهلوسومین جشنواره جهانی فیلم فجر؛ آزمونی جدی و نگاهی رو به آینده
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- مستند «جستجو در تنگنا»؛ چیزی که شور زندگی خلق میکند
- «افسانه فیل»؛ سوار فیلی بزرگ و سفید، که انگار همهی راه را بلد بود
- سینمای ما چه سرسبز بود!/به بهانه نمایش نسخه بازسازی شده سارا مهرجویی در موزه سینما
- «کج پیله» وقتی زنها از پوست خودشان، خارج میشوند
- «راه دیگهای نیست»؛ خشونت مرهم زخم
- تحلیلی بر افت ژانر وحشت با تمرکز بر چهارگانه «احضار»/ این فیلم، ترسناک نیست
- «فریاد زیر آب» و موجی که فروکش نکرد
- پیشبینیهای جدید نشریه واریتی برای اسکار ۲۰۲۶
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- جزئیاتی درباره فیلم جدید ایناریتو/ «دیگر» با بازی تام کروز یک سال دیگر اکران میشود





