تاریخ انتشار:1395/09/21 - 09:00 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 35092

آیدین آغداشلوآیدین آغداشلو نقاش سرشناس با نگارش متنی درباره بهرام بیضایی این هنرمند را آبروی نسل خود و نسل‌های بعدی دانست.

آغداشلو درباره بیضایی نوشت:

بهرام بیضایى آبروى نسل ما و نسل‏ هاى بعدى است و من به نیابت از نسل خودم و بزرگانى که در میان‌شان پرورده شدم نهایت احترام و ستایش خودم را نثارش مى‏‌کنم. سر تعظیم خم مى‏‌کنم در مقابلش و امیدوارم که سال هاى دراز شاهد حضور بى‏ همانند و شگفت‏ انگیزش باشیم. پیش خودم فکر مى‏‌کردم درباره بهرام بیضایى چه مى‏‌شود نوشت؟ و در چه مدتى و از جانب چه کسى؟ تصور من اگر شکلى به خودش بگیرد تصویر جوانى است که راه درازى را با شایستگى و کار و استعداد و لیاقت و هوشمندى طى مى ‌کند.

لحظه‏ اى چشمانش را باز مى‏‌کند و مى‏‌بیند بر سر چهارراهى قرار گرفته که چهارراه بزنگاه است؛ بزنگاه تاریخى. این چهارراه از سویى گذشته را به حال و از سویى شرق را به غرب متصل مى‏کند. نمى‏ شناسم کسى را که با چنین جامعیتى و با چنین نیروى زاینده و بالنده‏ اى، جایگاه خودش، معناى دورانش و تمامى آن چیزى که از تاریخ و اساطیر گذشته به او رسیده را حامل باشد و این بار امانت را تا به امروز در نهایت شایستگى حمل کرده باشد. من در نسل خودم چنین بزرگ و بزرگوارى را سراغ ندارم و امیدوار هستم که این دانسته باشد براى همه ما که در جوار و همراه چه کسى زندگى کردیم و شکرگزار باشیم، قوت قلب به او بدهیم و سعى کنیم نیرویمان را به نیروى تمام نشدنى او متصل کنیم. بداند که تنها نیست و ما بدانیم که تنها نیستیم. نگاه بهرام بیضایى یک نگاه تاریخى است.

پیش از آنکه یک اشاره مختصر به این مبحث بکنم و بگذرم باید اشاره دیگرترى بکنم به جامعیت او. هر کسى بر حسب سهم و حد و دانش خودش با وجهى از بهرام بیضایى آشنا شده، وجهى از او را تحویل گرفته و من که خود به غلط مدعى صاحب وجوه متعددبودن بودم و هستم، در مقابل او همچنان سر تعظیم فرود مى ‌آورم. میزان دانش او در باب اساطیر گذشته ما، در باب اساطیر جهانى و خصوصا در باب اساطیر شرق بى‏ حد و حصر است. شناخت او از آنچه که در جهان متمدن امروز مى‏‌گذرد، در همه سوى، شناختى همراه و همیشگى است. چیزى نیست که بر او، بر دیدگان او پوشیده مانده باشد. تسلط بى‏ حد و حصر او به نثر فارسى، نشان دهنده تداوم غریب و شگفت‏انگیزى است که چگونه و چطور یک زبان زنده مى‏‌ماند و زندگى خودش را در زایش هاى متعددى به وسیله هنرمندان بزرگش ادامه مى‏‌دهد.

باقى ماندن زبان زیبا و فاخر فارسى و تداوم حیاتش، نه به خاطر لغاتى است که فرهنگستان ‏ها وضع مى‏‌کنند بلکه به خاطر حضور بهرام بیضایى و امثال اوست که این زبان را در پالایشى مجدد با حفظ معنا و حرمتش زنده نگه مى‏‌دارند.این یکى از فاخرترین نمونه‏ هاى نثر فارسى است. این اداى به تصنع، نثر بیهقى را درآوردن نیست که بسیار مرسوم بود؛ این یک زایش مجدد است، این سیلان زبان زنده ‏اى است در روح و ذهن و استعداد بى‏ نظیر انسانى که به شایستگى حامل آن معناست. اشاره کردم که نگاه بهرام بیضایى در مجموع نگاهى تاریخى و اساطیرى است اما این نگاه تاریخى و اساطیرى زمان حال ما را شامل مى‌‏شود که باقى مى ‌ماند، این زمان حال است که در نوشته‏ هاى او، در آثار او به نمایشى مجدد درمى‌‏آید؛ نگاه او به گذشته، به این که چرا چنین شد. و این چرا چنین شد در یکى از مهم‏ترین آثار او یعنى مرگ یزدگرد تعقیبى شایسته را برایمان دارد و قطعا این نمایش یکى از مهم‌ترین نمایش‌هایى است که در طول تاریخ ادبیات نمایشى ایران نوشته شده.

نگاه تاریخى منجر و معطوف مى‏‌شود به اینکه ما که هستیم، تبار ما چیست؟ از کجا آمدیم؟ و اگر تاریخ مستقیما جواب این را نمى‏ دهد، اساطیر شاید به نوعى جواب را مى ‌دهند؛ جستجوى ما براى اینکه گذشته‏ مان را بشناسیم و جایگاه امروزمان را. اگر در این فرصت کوتاه مخیر باشم که تکه‏اى شگفت‏انگیز و بى ‏نظیر از آثار او را مثال بزنم، اشاره خواهم کرد به قسمتى از فیلم مسافران که در تلفیقى شگفت‏ انگیز و حیرت‏ انگیز در صحنه‏ اى که حاضران در یک دایره نشستند و تک تک کسانى که با اندوه و زارى عذر تقصیرشان را مى‏‌خواهند و نقش خود را اجرا مى‏‌کنند. در این تلفیق شگفت‏ انگیز، صحنه دایره تئاتر انگلستان قرن شانزدهم، صحنه گرد تعزیه‏ ها، تمامى آداب و مراسمى که بسیار بسیار شناخته شده است، در قالبى جدید بدون سر سوزنى اضافات، بدون ذره‏ اى ادا، در یک جا جمع، فراهم و تلفیق شد و قطعا یکى از فاخرترین و عالى‏‌ترین نمونه‏ هاى استعداد درخشان یک هنرمند یگانه ایرانى را براى همیشه ثبت کرده و باقى مى‏‌گذارد.

براى من بسیار اسباب وهن و تاسف است که هنرمندى چنین کوشا، چنین بزرگ، چنین پرکار، سرشار از فکرهاى درخشان، سرشار از معانى بازگوشده که یکى پس از دیگرى در ذهن و در دست و در معناى او پیاپى جریان پیدا مى‏‌کند، براى هنرمندى چنین نیرومند، در تناقضى غم ‏انگیز میزان کار کمترى حاصل شده باشد. او در این دهه عمرش قطعا شایسته ‏ترین دوره کار خودش را دارد تجربه مى‏‌کند، به ثمر رسیده‏‌ترین دوران اوست و باید که در این دوران ده‏‌ها نمونه از عالى‏‌ترین تصورات و تفکرات و تاملات خودش را شکل بدهد و براى همه باقى بگذارد. البته که چنین خواهد بود و البته که چنین خواهد شد.

منبع: رزونامه آرمان

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها