سینماسینما، زهرا مشتاق- «آی آدم ها» آینهاى است براى دیدن چیزهایى که شاید هرگز ندیدهایم. تمام زورى است که براى جنگ با طبیعت در چنته آدمى میآید. براى برگرداندن کسى به زندگى. براى جنگ با سرنوشت.
نوشتن درباره «آى آدمها» سخت است؛ وقتى تکلیفت با هستى و آفرینش، طبیعت و قهر و سرنوشت و تقدیر روشن نیست.
وقتهاى بسیارى به مرگ آدمهاى کمتوان فکر کردهام. پشت در هر آسایشگاهى، با دیدن آدمهایى که با طناب و چیزهاى دیگر به تخت بسته شدهاند، یا آدمهاى سنوسالدارى که هنوز کودک ماندهاند، دورماندههاى جسمى و ذهنى و… گریستهام و آرزو کردهام نباشند. و از خداوند بارها و بارها فقط پرسیدهام چرا. بى هیچ پاسخى. هیچ جوابى هم نبوده که قانعم کند و این رنج عمیق روحى را کاهش بخشد. به خودم که رسیدهام، بیشتر دچار هراس شدهام. تمام ماههایى که بچهاى در شکم داشتم، ترس از ناقص بودن او، روز و شب برایم نگذاشته بود. تمام آزمایشها را دادم و حتی سونوگرافى چندبعدى گران و تازهاى که هر کسى توان پرداخت قیمت گرانش را نداشت. همه اینها یک ترس بزرگ بود از زایش تکهاى هدرشده از پازلى که میتوانست درست و مرتب باشد. من نه توانش را داشتم و نه میخواستم اضافهکننده یک تکه ناقص دیگر به طبیعت باشم.
و حالا درست پیش چشمهایم، آدمهایى نشستهاند که تکههاى ناقصى در دست دارند. ولى تسلیم نشدهاند. آرزوى مرگ آن تکهها را ندارند. اصلا سر تسلیم ندارند. میجنگند، مبارزه میکنند، براى جرعهاى سلامتى. چند قدم آسودهتر راه رفتن. به قیمت همه چیز. هر چه دارند و ندارند. مبارزهاى که در عین ترسناک بودن، شیرین است. میتوانى به سمتش بروى. لمسش کنى و ترسهایت را کنار بزنى و لبخندى را تماشا کنى که حاصل دوئلى سخت و طولانى است. از جایى میان مرگ و زندگى. هستى و نیستى. هلاک و بودن. رفتن و برگشتن…
ابوالفضل و ریحانه و زینب و لیلا و محمدرضا و بىنهایت اسم دیگر آمدهاند که بمانند. باشند، راه بروند، غذا بخورند، دوست پیدا کنند، شادى کنند، نگران عمل دوستشان باشند و در کمال فروتنى و سادگى، بسیار بسیار ساده زندگى کنند.
درک آنها از مرگ به سادگى فهم آنها از زندگى است. آنها حتی وقتى به اتاقهاى جراحى میروند، با گزینه فلج و مرگ روبهرو هستند. اما میروند. همراه با ابهامى عمیق و ناشناخته میان آنچه بین مرگ و زندگى جارى است. اینجا هیچکس خاطرهاى از روایت عامیانه آمپول هوا ندارد. حتی از یک اتفاق پیچیده پزشکى به اسم اتانازى هم چیزى نشنیدهاند. اینجا تمام توسل به کتابهاى دعاى گشودهاى است که سطر به سطر آن را قطرههاى اشک پررنگتر کرده و تسبیحهاى بلندى که بارها و بارها به ذکر و آمینى نفسگیر دوره شدهاند. جنگى عجیب، نفسگیر و بىپایان، میان انسان و آفرینش. تقدیر و پس زدن آنچه بىعدالتى است. آیا آدمى میتواند این تقدیر را به چالش کشد؟ آیا ابدى است؟ ازلى و تغییرناپذیر است؟ «آى آدمها» در نهان خود، بى هیچ پرسشى و تنها با نمایش آدمهایش همین سوالها را درونمان زنده میکند.
و روى دیگر این بایدها، و حقایقى که باید باشد و نیست، تصویر واقعیتهاست. و فهم تسرى پیامبرى در برخى آدمها. آیا مریم مرعشى نمىتواند یک پیامآور باشد؟
اگر سالها قبل فرزند او دچار بیمارى نمىشد و او به جستوجو و چالش برنمىخاست و آن پروفسور را پیدا نمىکرد و اگر مکنتى نداشت و… میشود صدها پرسش دیگر داشت. آیا این دایرهاى از تصادف است؟ تکههایى اتفاقى که کنار هم چیده شدهاند؟ اما یک تصادف نمىتواند تا این اندازه از نظم بهرهمند باشد. براى همین است که آدمهایى از جنس مریم میتوانند در نوع خود یک رسول باشند. یک رنج کوچک که میتوانست در دایره بسته و محدود یک خانواده حل و ترمیم شود، شعاعى وسیع از انسانهاى دیگر را دربر میگیرد و تبدیل به یک وقف بزرگ میشود. تا آنجا که دستى بر کاغذى کلماتى تکاندهنده مینویسد: ما که هیچیم، خدا از شما تشکر کند. آیا سپاس خداوند از بندهاش همین برگزیده شدن نیست. آیا زنان و مردان اغلب گمنام و کمتر شناختهشدهاى که انجمنهاى مهم و تاثیرگذارى چون محک و بهنام دهشپور و… را مدیریت میکنند، رسولانى زنده براى درک مهربانى خداوند و امکان وجود عدالت در هستى نیستند؟
و همه اینها همراه میشود با حرفهایى یکسر چالشبرانگیز، وقتى دکتر مزدا میگوید: البته ما خدا نیستیم. یعنى همیشه بازى را نمىبریم. گاهگاهى هم باختیم. گاهگاهى هم باختیم! جمله عجیبى است. میشود درباره آن بیشتر فکر کرد. آیا در این چالش به جنگ فراخوانده میشود؟ آیا زورمندى آدمى و هستى یکسان است؟
و درست در همین کشمکش است که آرزو میشود روزى برسد که در این مملکت زنجیره امید نداشته باشیم. و هر کس بتواند به یک درمان سریع و خوب برسد. چون در فرانسه هیچ بچهاى به زنجیره امید احتیاج ندارد…
نمىتوان بهآسانى از این دیالوگها عبور کرد. چون «آى آدمها» یک فیلم نیست. دیالوگى براى آن نوشته نشده است. آینهاى است که براى دیدن چیزهایى که شاید هرگز ندیدهایم، به سمت ما برگردانده شده. فرصتى است براى دیدن، فکر کردن و لحظاتى عمیق براى تعمق و تامل در خویشتن خویش و سپاسگزارى از بانوى بزرگ، رخشان بنىاعتماد، براى «آى آدمها»یش…
ماهنامه هنروتجربه
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- رخشان بنیاعتماد و روبن اوستلوند در مجمع سرمایهگذاران بازار فیلم کن
- آثار کیارستمی، شیردل، گلستان، نادری، بنیاعتماد و… در ایتالیا اکران میشوند
- رخشان بنی اعتماد: در بیان موضوعات و مسائل اجتماعی به تکرار رسیدهایم
- عکسی قدیمی از سه فیلمساز زن ایرانی
- توضیحات روابط عمومی پروژه «مه گرفتگی» درباره اخبار اخیر/ فیلمنامه «مه گرفتگی» را اسماعیل منصف نوشته است
- مروری بر کارنامه رخشان بنیاعتماد به بهانه سالروز تولد او/ حیف که لوئیس بونوئل اینجا نیست
- رخشان بنیاعتماد، سینماگر جهانی، زن ایرانی است
- زنان را به نام خودشان بخوانید/ گزارشی درباره نسبت زنان و سینما
- تقویت روحیه مطالبهگری
- مراسم مجازی یادبود سیامک شایقی برگزار شد/ حکایت آن لبخندهای آرام
- «شرق»در گفتوگو با وکیل بنیاعتماد، شکایت او از رسانه ملی را بررسی کرد/ ای کاش این پرونده درس عبرت باشد
- واکنش حسین انتظامی به اظهارات مهمان یک برنامه تلویزیونی
- نامه انجمن مستندسازان به رئیس صداوسیما در پی توهین به رخشان بنیاعتماد در یک برنامه تلویزیونی
- انتشار نسخه نمایش خانگی فیلم «تورانخانم»
- حمایت بیش از ۲۰۰ هنرمند از نوشین جعفری
نظر شما
پربازدیدترین ها
- ردپای یک کارگردان مؤلف / نگاهی به فیلمهای کوتاه سعید روستایی
- وقتی زن تبدیل به «ناموس» میشود/ نگاهی به فیلم «خورشید آن ماه»
- چهره تلخ عشق یک سویه/ نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
- اختصاصی سینماسینما/ نامه امیر اثباتی به کمال تبریزی؛ کنجکاوم بدانم قرار است در شورای پروانه نمایش چه گلی به سر سینما بزنید
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- انعقاد قرارداد سهجانبه همراه اول در حوزه زنجیره تأمین محصولات کشاورزی صادراتی
- همکاری اپلیکیشن «اوانو» و «ازکیوام» در همپذیرندگی کیف پول
- درباره پوستر جشنواره فیلم فجر پوستری که هرساله بحث برانگیز می شود
- اختصاصی سینماسینما/ نامه امیر اثباتی به کمال تبریزی؛ کنجکاوم بدانم قرار است در شورای پروانه نمایش چه گلی به سر سینما بزنید
- با تصویری از فیلم سینمایی «مادر»؛ پوستر چهل و سومین جشنواره فیلم فجر رونمایی شد
- برآیندی از نظرسنجیهای مختلف؛ بهترین فیلمهای ۲۰۲۴ به انتخاب بیش از ۴۰۰ منتقد
- «ژاله علو مرگ ندارد»/ بدرقه پیکر ژاله علو به خانه ابدی
- «دِویل» به ۵ اجرای پایانی رسید/ بررسی نمایش در یک گفتگوی مجازی
- سوینا منتشر میکند؛ ۳ داستان کوتاه با صدای نازنین مهیمنی
- با حکم وزیر ارشاد؛ اعضای جدید شورای پروانه نمایشِ فیلمهای سینمایی منصوب شدند
- رونمایی از دو سرویس همراه اول در بازدیدهای معاون راهبردی رئیسجمهور و رگولاتوری
- هیات امنای انجمن سینمای جوانان ایران منصوب شدند
- کتاب «صحنه عشق من است» رونمایی میشود/ تقدیر از ادنا زینلیان
- خسرو خسروشاهی: کسی دیگر در دوبله نمانده است/ امیدوارم چراغ دوبله خاموش نشود
- نخستین جایزه ملی پویانمایی فراخوان داد
- رونمایی از سرویسهای دیجیتال و هوش مصنوعی همراه اول با حضور وزیر ارتباطات
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ فیلمِ بعدی نولان، اقتباسی از اودیسه است
- چهل و سومین جشنواره فیلم فجر؛ هیأت داورانِ فیلمهای کوتاه داستانی معرفی شدند
- آیا بهروز شعیبی گزینه خوبی برای مدیریت انجمن سینمای جوان است ؟
- همه در اندوه خاموشی صدایی ماندگار/ پیامهای تسلیتی که برای درگذشت ژاله علو منتشر شد
- میزبانی ۱۱ سالن از جشنواره بینالمللی تئاتر فجر
- اعضای آکادمی سینمای مستند ایران انتخاب شدند
- با حکم رئیس سازمان سینمایی؛ بهروز شعیبی مدیرعامل انجمن سینمای جوانان ایران شد
- شبنشینی غیرایرانی در هفتِ یلدایی
- جوایز ادبی و دوستان و دشمنان واقعی
- انتقاد نویسنده روزنامه اعتماد از جشنواره سینما حقیقت : اغلب آثار شلخته و پروپاگاندایی بودند
- بلا گردان / در حاشیه مستند «ضد قهرمان»
- کوتاه درباره «ملاقات با جادوگر» لمپنیسم سینمایی!
- بازدید معاون اول رییسجمهور و وزیر ارتباطات از غرفه همراه اول
- پس از ۳۸ سال؛ رئیس فیپرشی استعفا داد