تاریخ انتشار:1403/08/28 - 12:32 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 202369

 

آزاده باقری: فیلم سینمایی تگزاس ۳»، ساخته مسعود اطیابی‌در ادامه موفقیت‌های گیشه‌ای دو نسخه قبلی خود، بار دیگر تلاش کرد تا با اتکا بر ترکیب سام درخشانی و پژمان جمشیدی، مخاطبان را به سالن‌های سینما بکشاند. اما آیا این قسمت توانسته همان جذابیت اولیه و خنده‌های بی‌پایان «تگزاس ۱» را تکرار کند؟ پاسخ، متاسفانه، منفی است.
یکی از نقاط ضعف عمده فیلم، تکراری بودن طنزهای موقعیت است. شوخی‌هایی که پیش‌تر در قسمت‌های قبلی یا حتی در آثار دیگر سینمای کمدی ایران بارها و بارها تکرار شده‌اند، در این قسمت نیز به شکلی سطحی و کلیشه‌ای استفاده شده‌اند. بسیاری از این شوخی‌ها دیگر حتی در لحظه هم مخاطب را نمی‌خندانند و صرفا حس خستگی و دلزدگی به تماشاگر منتقل می‌کنند. برای نمونه، تکیه بر حرکات اغراق‌آمیز یا دیالوگ‌های شتاب‌زده که با فریاد بیان می‌شوند، از جذابیت طنز کاسته و بیشتر اعصاب بیننده را تحت فشار قرار می‌دهند تا این‌که او را به خنده وادار کنند.
فریاد بازیگران هنگام بیان دیالوگ‌ها یکی دیگر از مشکلات بزرگ فیلم است. این تکنیک شاید در نگاه اول بتواند نوعی انرژی کاذب به صحنه‌ها تزریق کند، اما وقتی به شکلی مکرر و بدون منطق در طول فیلم به کار می‌رود، تبدیل به عنصری آزاردهنده می‌شود. چنین سبک اجرایی به جای جذابیت، حس آشفتگی به مخاطب می‌دهد و به وضوح نشان می‌دهد که فیلمساز به دنبال راه‌حل ساده و فوری برای جذب توجه بیننده بوده است.
آنچه «تگزاس ۳» را بیشتر به چالش می‌کشد، عدم نوآوری در شوخی‌ها و طنز موقعیت است. در حالی که «تگزاس ۱» با تازگی و خلاقیت توانسته بود لبخند را بر لب مخاطبان بنشاند، این قسمت به دلیل استفاده از همان شوخی‌های آشنا و قابل پیش‌بینی، نه تنها حس تازگی ندارد بلکه در جذب مخاطب وفادار خود نیز ناکام می‌ماند.
یکی از نقاطی که می‌توانست فیلم را نجات دهد، بهره‌گیری بهتر از پتانسیل بازیگران اصلی، سام درخشانی و پژمان جمشیدی، بود. این دو بازیگر که در «تگزاس ۱» و «تگزاس ۲» ثابت کرده بودند شیمی خوبی دارند، می‌توانستند همچون زوج‌های موفق طنز در تاریخ سینما نظیر «لورل و هاردی»، «ابد و هزینه»، یا حتی زوج‌های محبوب ایرانی همچون «ایرج طهماسب و حمید جبلی» خلاقانه‌تر عمل کنند.
در نقد آثار سینمایی، اصطلاح «شیمی بین بازیگران» به هماهنگی و تعامل طبیعی و جذابی اشاره دارد که باعث می‌شود بازیگران در کنار هم به‌طور باورپذیر و تاثیرگذار ظاهر شوند. سام درخشانی و پژمان جمشیدی در قسمت‌های قبلی این مجموعه نشان داده بودند که می‌توانند در کنار هم یک زوج کمدی موفق باشند. رفتارهای متضاد آنها، شیوه بیان دیالوگ‌ها و واکنش‌های طنزآمیزشان مکمل یکدیگر بود و این هماهنگی، همان شیمی موفقی را شکل داده بود که مخاطبان را جذب می‌کرد. اما در «تگزاس ۳» این شیمی تحت‌الشعاع یک روایت شلوغ و طنزهای سطحی قرار گرفته است. به جای تقویت این تعامل خلاقانه، فیلم با موقعیت‌های اغراق‌آمیز و شوخی‌های تکراری، از این ظرفیت ارزشمند غافل شده است.
تمرکز صرف بر گیشه و فراموش کردن ماندگاری اثر، یکی دیگر از ضعف‌های «تگزاس ۳» است.
بدون شک، ژانر کمدی یکی از محبوب‌ترین ژانرهای سینمای ایران است و همواره توانسته گیشه را نجات دهد، اما زمانی که تنها هدف، فروش لحظه‌ای باشد و نگاه بلندمدتی به ارزش هنری اثر وجود نداشته باشد، نتیجه، تولیداتی خواهد بود که صرفا برای یک‌ بار تماشا قابل قبول‌اند و پس از آن از ذهن مخاطب پاک می‌شوند. فیلم‌های کمدی ماندگار تاریخ سینما، مانند آثار چاپلین یا کمدی‌های اجتماعی دهه ۶۰ ایران، نشان داده‌اند که طنز می‌تواند هم خنده‌دار باشد و هم حاوی عمق و معنا. «تگزاس ۳» با وجود داشتن بازیگران توانمند و پتانسیل‌های داستانی، به دلیل سطحی‌ نگری و فقدان نوآوری، از این مسیر فاصله گرفته است.

در نهایت، «تگزاس ۳» اگرچه ممکن است برای طرفداران پر و پا قرص این مجموعه لحظاتی سرگرم‌کننده فراهم کند، اما در مقایسه با قسمت‌های قبلی، ضعیف‌تر عمل کرده و نشان داده که سینمای کمدی ایران نیازمند بازنگری در شیوه‌های خلاقانه و ارزشمند تولید است. این فیلم شاید در گیشه موفق باشد، اما از لحاظ هنری و تاثیرگذاری، داشته‌ای برای ارائه ندارد.
انتظار می‌رود مسعود اطیابی با نگاه طنزی که دارد و تجربه‌ای که در این ژانر کسب کرده است، در آینده آثار فاخر و غنی‌تری در حوزه کمدی تولید کرده و در اختیار مخاطبان قرار دهد تا این ژانر مهم سینمای ایران، علاوه بر موفقیت گیشه‌ای، به ماندگاری و عمق هنری نیز دست یابد.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

 

آخرین ها